eitaa logo
چادرےام♡°
2.7هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
231 فایل
°• ❀ ﷽ یادت نرودبانو هربارڪھ از خانه پابه بیرون...[🌱] میگذارےگوشه ےچـادرٺ رادر دست بگیر...   وآرام زیرلب بگو:  ✨هذه امانتڪ یا فاطمة الزهرا♥.• حرفےسخنے: 📬| @rivoluzionario کارشناس ومشاور مذهبی : ✉️| @rostami_313 . تبادلات⇩ 💭‌| @Khademha1
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ🌿: رمان استاد فتوحی:اسمتو با آقای دلیری برای والیبال ناحیه ایی فرستادم(به خدا شرمندم کردی اینقدر مشورت کردی) با تعجب گفتم:چرا من استاد؟ به سهراب اشاره ایی کرد و گفت:آقای دلیری شما رو پیشنهاد کردن منم باید اول وقت اسمی بازیکنا رو میفرستادم برای همین نشد از شما نظر خواهی کنم. آهسته گفتم:سعیمو میکنم استاد -خوبه...پس ساعت11منتظرتونم برای تمرین چشم،با اجازه وقتی رفتیم بیرون چشمامو ریز کردمو گفتم:من حساب شما یکی رو میرسم آقا سهراب سهراب با ترس:مگه من چیکار کردم با حرص گفتم:آخی...همچین میگی من چیکار کردم که دلم میخواد دونصفت کنم. -کیانا اول صبحیه چی مصرف کردی؟(اجازه بدین من بکشمش) تا این جمله رو گفت با سر رسید که دستم بود کوبوندم فرق سرش(بدبخت تا سه دقیقه گنجیشکا بالا سرش تاب میخوردن) سهراب:بابا...م..گه...خود..ت نگفتی بیاد ازم معذرت خواهی کنه؟ -بله ولی نه اینجوری،وایسا ببینم نقشه کشیده بودین باهم؟ خندید و گفت:نوچ،آخه کی دلش میاد برای خانوم خوبی مثل شما نقشه بکشه تا اومدم جوابشو بدم گوشیم زنگ زد:جانم فاطی؟ فاطی:الو...؟کیان(درد و کیان) ما دانشگاهیم بیا کمک -باشه باشه الان میام -چه شانسی داری سهراب،بیا بریم کمک ،فاطی و میترا و زینب پیتزاها رو آوردن فاطی تو نوشابه ها رو بیار شما آقایونم(شایان و سهراب)پیتزا ها رو نصف نصف بیارید منم این6تا رو میبرم برا استادا زینب:کیانا پولت عجب برکتی داشت خندیدم و رفتم -استااااااااااااااااد؟؟؟ بفرمایین؟ -سلام استاد...این برای شماست -در حالیکه جعبه ی پیتزا رو تحویل میگرفت:پیتزاست؟ -نه استاد نون و پنیره منتها میخواستیم شکل پیتزا باشه خندیدو پرسید:ماجراش چیه؟ -سر شرط بندی دیروزه،به بچه ها قول داده بودم،چندتام برا استادا گرفتم راستی استاد،چندتا رمان خوب خریدم...بیارم براتون؟ جواب داد:شمام واسه فامیل بنده خوب سوژه ایی داریا ،با مکثی ادامه داد:دستتون درد نکنه خانوم مولایی -نوش جان،با اجازه به همین ترتیب بین 3تا استاد دیگه هم پخش کردم و اومدم کلاس با اعتراض گفتم:پس پیتزا من؟// -شیما با خنده:کیانا جون شرمنده...به خودت نرسید سهراب:منو کیانا باهم میخوریم مانی:مال منم زیاد هست رو به مانی گفتم:ممنون،سهراب اینهمه پیتزا براش خوب نیس و نصف پیتزاشو برای خودم برداشتم و رفتم سرجام همه ی کلاس:خانوم مولایی دستتون درد نکنه جواب دادم:خواهش میکنم.اینم از پیتزایی که قولشو داده بودم سمیرا:تو همیشه خوش قولی خانومی رو کردم به میترا و گفتم:بیا،نقشت تموم شد در حالی که تف مالیم میکرد گفت:وای مرسی عزیزممممم با اخم گفتم:شد یه بار مثل پرنسسا منو بوس کنی؟ هاجر دوید داخل کلاس و گفت:بچه ها اومدش...غرضی اومد من:و جعلنا......خدایا خودمو به خودت سپردم استاد وارد کلاس شد و گفت:بسم الله الرحمن الرحیم،سلام من غرضی هستم استاد جغرافیا زیر لب گفتم:خداااااااااااااااااا...میترا چقدر بهت گفتم بیا بریم با حمیدی برداریم این درس گور به گور شده رو...حالا دوباره میگه نقشه... ⏪ ادامه دارد ... eitaa.com/chadooriyam 💓💫