eitaa logo
چادرےام♡°
2.7هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
231 فایل
°• ❀ ﷽ یادت نرودبانو هربارڪھ از خانه پابه بیرون...[🌱] میگذارےگوشه ےچـادرٺ رادر دست بگیر...   وآرام زیرلب بگو:  ✨هذه امانتڪ یا فاطمة الزهرا♥.• حرفےسخنے: 📬| @rivoluzionario کارشناس ومشاور مذهبی : ✉️| @rostami_313 . تبادلات⇩ 💭‌| @Khademha1
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ🌿: رمان -راستش پسرخواهرم تو درس عربی مشکل داره(خداروشکر هرکیم مشکل داره پسره) -استاد ما به نامحرما درس نمیدیم ادامه دادم،حالا کی امتحان داره؟ -2هفته دیگه با عصبانیت گفتم-از عدد دو متنفرم و تازه...شما خودتون استاد الهیات هستید تو این دروس تبحرکافی دارید بعد به دانشجویی مثل من میگید پسر خواهرم...؟خیلی جالبه و رفتم بیرون و اونجا بود که حاجی زیر لب گفت: آخه من....دلم میخواست همسرم باشی با کلافگی رفتم تو کلاس فاطی تا حالت چهرمو دید با نگرانی پرسید :چی شده کیانا؟ -هیچی...آقا خودشون خوراکش عربیه بعد به دانشجو ترم دومی میاد میگه یکی از بستگانم... سهراب:غلط کرده...برم بزنمش؟ میترا:عه سمیرا...جلو شوهرتو بگیر تا نرفته سهراب ناگهانی به طرف جمع برگشت و گفت:کی گفته من شوهر خانوم پور ولی هستم؟ زیر لب گفتم:وای خدااااااااااا حالا یکی بیاد اینو درست کنه پاشدم رفتم جلوش قدعلم کردمو گفتم:من گفتمولی کاش خودمو سپر نمیکردم... سهراب داد کشید و گفت:شما بیجا کردی گفتی مانی اومد جلو و گفت:سهراب چرا اینجوری میکنی؟ سهراب:برا اینکه ایشون(به من اشاره کرد)فکر میکنند مادر منه که تصمیم میگیره من با کی ازدواج کنم بغضم گرفته بود اما نمیخواستم جلو بچه ها گریه کنم..جلو 20نفر غرور دخترونمو خورد کرده بود -خانوم مولایی؟ علی بود،دوست جون جونی فرید جواب دادم:آقای فدوی شما اینجا چیکار میکنید؟ -چند لحظه تشریف میارید؟ فهمیدم داداشم اومده تا رفتم بیرون آقای فدوی گفت:تو سالن شماره دوئه رفتم اونجا فرید:چیزی شده کیانا؟ سعی داشتم گریه نکنم ...ولی نشد...مقابل تنها داداشم زانو زدم و راحت بغضمو آزاد کردم قشنگ میشد رگای برجسته ی گردن فرید رو مشاهده کرد زیر لب غرید:کی ناراحتت کرده؟کیانا به ولای علی بگو کیه تا حسابشو برسم فاطی و میترا نمیدونم از کجا خبردار شدن ،(احتمالا کیانا یه ردیاب همگانی دنبالش داره)به محض اینکه امدن داخل با دیدن فرید جیغ بلند بالایی کشیدند -آقای مولایی...شما اینجایین؟همون خواننده ی معروف؟ فرید سرشو تکون داد فاطی:کیانا چرا نگفته بودی؟ فرید با عصبانیت پرسید:چه اتفاقی برا کیانا افتاده که اینقدر پریشونش کرده؟ میترا:یکی از پسرا جلو جمع برگشت بهش و دعواش کرده(مرسی امانتدار) یه دفعه فقط دیدم فرید غیبش شد رو به دوتاییشون گفتم:یه حساب کوچولو من با شما دارم میترا بی توجه به حرفم گفت:کیانا داداشت خیلی خوشگله ها -ولم کن بابا...بیا بریم تا سهرابو نزده بکشه -فرید..فریددددددددد کجا میری؟ فرید :معلوم نیس کیه که 4روزه تو رو به این روز در آورده..(آقا سهراب خونت حلال شد) فرید زشته،داداشیییییی هوی اینقدر تند نرو اینقدر تند تند داشتم دنبالش میدویدم که جلومو ندیدم و افتادم رو زمین -فرید.... برگشت -چی شده؟ با عصبانیت گفتم:نخود چی کیشمیش شده..ببین چه بلایی به سرم آوردی؟ اومدم پیشم و گفت:این پسره کی بود که اذیتت کرد؟اسمش چیه؟ جواب دادم:نمیدونم دستمو گرفت و گفت:بلند شو -آآآخ درد میکنه پام کنارم نشستو با جدیت گفت:ببینم پاتو؟ با اعتراض گفتم:فرید زشته اینجا دانشگاهه -ببخشین آقا؟ -با منید؟ فرید:بله،اینجا پزشکم داره؟یا دستیار پزشک یا دانشجو علوم پزشکی؟ -بله،استاد فتوحی هستن فرید:میشه لطفا بهشون بگید بیان؟ در حالیکه میدوید گفت:الان استاد در حالیکه پامو بررسی میکرد گفت:چقدر ورم کرده...چه جوری افتادی رو زمین؟ جواب دادم:پام پیچ خورد استاد:شنیده بودم خانوم مولایی شیطتنت دارن ولی نه اینقدر... -استاد تقصیر من نیس که فرید جلو دهنمو گرفت استاد یه نگاهی بهش کرد و گفت:شما با این خانوم چه نسبتی دارید؟ فرید:برادرشون هستم -چه برادر برازنده ایی -لطف دارید -خب ..این پانسمانم باشه ایشالا که به زودی خوب میشه میترا و فاطی:کیانا چی شده جواب دادم:هیچی بیاین نعش منو بردارین ببرین بهشت زهرا فرید :زبونتو گاز بگیر(..........) به آرومی بلندم کردن تا اومدیم بریم فرید صدام کرد:کیانا؟ -هوم؟ این برا توئه..بخور گرسنه نمونی -ممنون داداشی -راستی..امشب قراره برم آهی کشیدمو گفتم:مواظب خودت باش ⏪ ادامه دارد ... eitaa.com/chadooriyam 💓💫