eitaa logo
چادرےام♡°
2.7هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
231 فایل
°• ❀ ﷽ یادت نرودبانو هربارڪھ از خانه پابه بیرون...[🌱] میگذارےگوشه ےچـادرٺ رادر دست بگیر...   وآرام زیرلب بگو:  ✨هذه امانتڪ یا فاطمة الزهرا♥.• حرفےسخنے: 📬| @rivoluzionario کارشناس ومشاور مذهبی : ✉️| @rostami_313 . تبادلات⇩ 💭‌| @Khademha1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫بِسْمِ رَبِّ النُّورْ💫
☀️ ☀️ 💎امام على عليه السلام: 🔸ميوه خودپسندى و غرور، دشمنى و كينه توزى است 🔹ثَمَرَةُ العُجبِ البَغضاءُ 📚ميزان الحكمه جلد7 صفحه47 eitaa.com/chadooriyam
#ایده ی معنوی هدف:ظهور حضرت مهدی(عج) برگرفته از حدیث امام کاظم جهت ظهور آخرین حجت خدا و بالا بردن سطح معنویت و ایمان و بیشتر نزدیک شدن به خدا,کافیه فقط پانزده دقیقه از شبانه روز را وقت بزارین تا به خدا بیشتر نزدیک و به اهل بیت بیشتر شبیه شین چون در این صورت به حدیث امام کاظم عمل کردین. تازه هرچقدرم گناه ها کمتر بشه دعاهاتون بیشتر مستجاب میشه. فقط کافیه این ایده رو انجام بدین خیلی هم ساده هستش.میتونین برای یک دیگر هم نشر بدین.اجرتون با امام مهدی التماس دعا #عاشقانه_مهدوی
هدایت شده از علیرضا پناهیان
تو ظرفیتش رو داری.mp3
2.06M
🎵امتحان بقدر طاقت است! 🔻سختی بیاید تو می‌توانی... @Panahian_ir
هدایت شده از علیرضا پناهیان
7.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹از کجا بفهمم خدا من رو بخشیده و از من راضی است؟ 🔻از کجا بفهمم مشکلاتم، امتحان هستند یا مجازات الهی؟ @Panahian_ir
چادرےام♡°
eitaa.com/chadooriyam 💓💫
❤ خالی از لطف نیست خوندنش ❤ نمیدانم این احساس منه یا واقعا هست😳 ! اینکه همه ی جوان تر ها کم کم دارن به سمت با حجابی میرن و بی چادر بودن دیگه داره خاطره میشه ! چرا وقتی وارد هر طبقه از مرکز خرید میشدم عمق نگاه های متعجب به من بیشتر میشد انگار که متعلق به جایی دیگرم انگار موجودی ناشناخته ام که پا به دنیای روز گذاشته ام ؟! خیلی باید خار چشم شده باشم وقتی خانمِ "او" خیلی مستقیم توی مترو به من زل زده و میپرسه: "اذیت نمیشی؟ 😳میخوای چیو ثابت کنی؟😢 گرمت نمیشه؟ 😳چطور میتونی خریداتو انجام بدی؟ دست و پا گیر نیست برات؟"😒 نمی دونم دست یا پا؛ ولی می گفت گیر است شاید هم هر دو رو می گفت حالا موندم کدومشان گیرتر بود ؟ اون چیزی که پایش بود یا این چیزی که سرم بود ؟ به هر حال احساس می کردم که پای او بیشتر گیر است تا پا و دست من . البته از شما چه پنهان, چادرم هم گیر هست☺️ چشم های هرزه در تاروپودش گیر می کند😝 برام سوال شد یعنی تعدادمون اینقدر کم شده ؟؟ اینقدر عجیب هستیم که داریم غریب میشیم ؟ نه واقعا نه ! هنوز کمرنگ نشدیم دارم میبینم هزاران صفحه ی دخترانه در مورد چادر , علاقه ی وصف ناپذیر به چادر, علت چادری شدن, توصیه به حجاب اونم با روش های کاملا دخترانه و مستقل🥰 ! نه مثل بیلبوردهای دولتیِ خیابون که خیلی دستوری مانند نوشتن " حجاب صدفی است برای مروارید" یا " خواهرم حجابت" یا " رعایت حجاب در این مکان الزامی است" حتی در دایره دوستانم بگردم کلی پروفایل با این مضامین پیدا میکنم که میخوان بگن تو که چادری هستی و چادرت را دوست داری تو تنها نیستی!👌 میخان بگن چادری بودن به معنی نفی روح لطیف دخترانگی و زیبا دوستی نیست! میخوان از لطافت و شادابی و آرامش دنیای چادرشون حرف بزنن!😌 میخوان بگن پوشش یعنی من تعیین میکنم تو چی ببینی!😏 دنبال تبلیغ چادر نیستم اما چادر پرچمِ افراشته یِ یک اندیشه یِ بلند است و نهال اندیشه ایست که خون های زیادی به پایش ریخته شده تا جان بگیرد و سرو بلندی در عالم شود... من چادرم را دوست دارم من چادرم را دوست دارم من و جدا شدن از چادرم ؟ خدانکند. چادری هستم و این دعای خیر مادر است. چادرم داده به من وقار را دوستت دارم چادرم با همه سختی هایت!🦋 . ✍ "شیما فرجی" 🔹 پیام صدقه جاریه است.🌸 eitaa.com/chadooriyam 💓💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨بسم رب العشق✨ رمان زیبای مخاطب خاص مغرور برای سلامتی امام زمانمون و هم چنین نویسنده رمان نفری 5 صلوات بفرستید🤗🌺🍃✨ eitaa.com/chadooriyam 💓💫
چادرےام♡°
🌿اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ🌿: #داستان_مذهبی رمان #مخاطب_خاص_مغر
Marzi: رمان اخم شیرینی کرد و گفت:پس دیگه بهت نمیگم،کیانا؟ -بله؟ -دوست داری یه روز دست پخت آقا سید رو نوش جان کنی،؟ -نیکی و پرسش؟ راستی؟شب بریم بیرون؟برای شام -من:به شرطی که باهام والیبال بازی کنی -چشم خانوم خندیدم عصر مرخص شدم،تا رسیدم خونه عطر لازانیا روحم رو نوازش میداد -امیر..علی واقعا..خودت؟ دستشو گذاشت روی دهنم و گفت:هیس...بیا بریم نوش جان کنیم سعی میکردم خودم رو شاد نشون بدم،چون یکی از وظایف همسرداری این بود امیرعلی:خانومم؟ -جانم؟ -تا من میرم مسجد و بیام شمام وسایلو آماده کن بریم بیرون -چشم آقا سید...مواظب خودت باش -چشم خانوم بعد از اینکه نمازمو خوندم یه دستی به سر و روی خونه کشیدم، -خانوم خونه....؟ نیستش -کجاست؟ -رفته آماده بشه با آقاشون برن بیرون یه دفعه دو دست گرم روی شونه هام احساس کردم جیغ کوتاهی کشیدم وبهش گفتم:وای امیرعلی....ترسوندیم خندید و گفت:واقعا ترسیدی؟ -نه ،برات نقش بازی کردم *از خانوم شیطون ما هیچ چیز بعید نیست -عه...دستت درد نکنه..حالا دیگه ما شدیم چوپان دروغگو؟ *اصلا حیف من که میخواستم به خانومم هدیه بدم -با کنجکاوی پرسیدم:چه هدیه ایی -با اخم گفت:نمیدم -امیرعلی جونم -نمیدم -عه اینجوریه...؟(و عمامه شو از سرش بر داشتم )و الفرار -کیانا...صبر کن...آخ دویدم سمتش امیرعلی چیزیت شد؟ با شیطنت عمامه شو پس گرفت و گفت:ما شاگرد شماییم تو اینکارا،استاد -خندیدم:زود بگو...هدیه ت چی بود؟ دستمو گرفت و گفت:گذاشتم و اتاق...بیا بریم با ناباوری بازش کردم و در کمال تعجب با یه گوشی لمسی مواجه شدم -ا...میر...علی..من -خوشت نیومد؟ با چشمانی اشکبار گفتم:چرا...اما...انتظار اینهمه محبت یک جا رو ندارم -کیانا...با حرفات داری شیدا ترم میکنی ها...کم مونده فردا برم برات ماشین بخرم خندیدم و گفتم:بریم؟ -بریم خانومم اونشب خیلی خوش گذشت....امیرعلی با لباس عادی اومد و کلی باهم والیبال بازی کردیم ...مثل رویا بود امیرعلی برام صبح روز سه شنبه: امیرعلی طبق معمول تو سمیرم جلسه داشت صبحانه رو که خوردم به فکر نهار پختن افتادم...چی بپزم؟ زنگ زدم به مامانش -الو...مامان زهرا؟ -سلام عزیزم،خوبی؟مامان؛ بابا؛ داداشت خوبن؟ -ممنون اونام خوبن سلامتون میرسونن،راستش مامان میخواستم بپرسم امیرعلی از چه غذاهایی بیشتر خوشش میاد؟ -خودش بهت نگفته؟ -نه مامان،من که هر چی بهش میگم میگه هر چی با دستهای خانومم درست بشه خوشمزست مامان خندید و گفت:حق داره بچم...خب امیرعلی هم مثل مردای دیگه از خورشت سبزی خیلی خوشش میاد..و غذاهایی که با قارچ تهیه شده باشه ماکارونی،مرغ،میگو هم دوست داره -ممنون،به پدر هم سلام برسونید -چشم،شمام به پسرم سلام برسون با خودم گفتم:بح بح... کارم دو برابر شد ⏪ ادامه دارد ... eitaa.com/chadooriyam 💓💫