فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 با امام زمان (عج) حرف بزن
.
.
🎙#استاد_عالی
#الله_اکبر
امام خمینی(ره):
این اعجاز بزرگ قرن و این پیروزی بی نظیر و این جمهوری اسلامی محتاج به حفظ و نگهداری است
۲۲بهمن روز پیروزی انقلاب گرامی باد
#جشن_انقلاب_اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
زخمی عشقی وطنم /
باید صدایت بزنم /
باید کنارت بمانــم /
شعری و شوری وطنم /
وقتی صدای تو منم /
باید که از تو بخوانم ....
🇮🇷 وطنم ـ #حجت_اشرف_زاده
✿ مستند #تار_دید
✍ شاید بهترین زمان برای دل دادن به تصاویری باشد که توان تفکیک مسیرها و آسیبهای انحرافی انقلاب را از ذات قدسی انقلاب و چشمانداز بلند آن برایمان میسّر میکند و بر تردیدها و شکهای ما خط بطلان میکشد.
مستند تاردید ؛ ماجرایی واقعی است از زخمهای کاری بر پیکر انقلاب، چه آن دسته که محصول خباثت دشمن بود و چه دستهای که میوهی نفاق دوست ...
که سال جاری در واحد رسانه مؤسسه منتظران منجی علیهالسلام تولید شده است.
کارگردان : مهدی نیستانی
نویسنده : سیده حاتمه سیدزاده
گوینده : فاطمه جلائیان
طراح : هادی فراهانی
شما را به تماشای این مستند دعوت مینماییم.
✿ لینک دریافت مستند تاردید در سایت عماریار
@ostad_shojae
🔴 ما این را تجربه کرده ایم!
در بنی اسراییل عابدی بود. شب#خواب
دید، در خواب به او گفتند؛ تو هـشــتـاد
سال عمر می کنی، چهل سال در رفـاهی
و چهل سال در فشاری. کدام یک را اول
می خواهی؟
چهل سال زندگی خوب را یا چهل سال در فشار را؟ او گفت: من عیال مومنی دارم، با او مشورت می کنم. ببینم او چه می گوید؟ از خواب بیدار شد. رفت پیش عیالش و گفت؛ من چنین خوابی دیده ام، تو چه می گویی؟ زن گفت: بگو من چهل سال اول را در رفاه می خواهم. از آن شب به بعد از در و دیوار برایش می آمد. به هرچه دست می زد طلا می شد.
زنش هم می گفت: فلانی خانه ندارد برایش خانه بخر. فلان پسر می خواهد عروسی کند ندارد، فلان دختر می خواهد شوهر کند ندارد و... همسرش به او دستور می داد و او هم تا می توانست کمک می کرد. سر چهل سال خواب دید. در خواب به او گفتند؛ خدا می خواهد از تو تشکر کند. چهل سال اول به تو داد، تو هم به دیگران دادی، می خواهد چهل سال دوم را هم در رفاه باشی.
ما این را تجربه کرده ایم. کسانی که اول عمر کمک مالی به دیگران می کنند، در آخر عمر هم خوبند، ولی کسانی که اول عمر دارا بودند و کمکی نکردند، آخر عمر ورشکست می شوند و به گدایی می افتند ما این را تجربه کرده ایم...
✍آیت الله مجتهدی (ره)
🔴 یکی از دلایل ترس از مرگ!
گاهی اوقات سبب ترس از مرگ، جهل است و گاهی نیز تعلقات شدید به دنیا است. اگر شما روی کف دست خود چسبی بزنید که مویی ندارد، میتوانید به راحتی و بدون درد آن را بکنید.
اما اگر آن را در جای پرمویی، مثلاً روی پا یا پشت دست خود بزنید که با صدها مو گره خورده، وقتی آن را میکنید، درد دارد. چه بسا انسان نسبت به امورات مختلف دنیا تعلقات شدید پیدا کرده و مانند هزاران زنجیر به جان او وابسته شده است. طبیعتاً [برای او] دل کندن از آنها و به سمت مرگ رفتن یعنی دوری کردن از محبوب!
✍ استاد عالی
#توکل_توسل
با سلام خدمت شما دوستان گلم راستش قبل از اینکه وارد این گروه بشم به ادمین هم گفتم اسم گروه رو دیدم بیشتر مشتاق شدم ببینم چی هست این گروه ویجورایی بدون اینکه خودم بدونم چرا دلم لرزید؟ .داستان من از اونجایی شروع شد که تقریبا ۱سال ونیم پیش تابستون همسرم پیشنهاد داد که بریم به عموش که دکترها جوابش کرده بودن اوضاع خوبی هم نداشت توی خونه بود ودستگاه بهش وصل کرده بودن سر بزنیم من وهمسرمو مادر همسرم ودختر ۵سالم سوار ماشینی که فقط چند ماه بود خریده بودیم وهمسرم چون ماشین مدل بالا بودو صفر بود خیلی حساس وهمش تمیزش میکرد و دوسش داشت یکسره ماشین تمیزو میبرد کارواش😄وما میگفتیم بسه دیگه ماشین تمیزه.خلاصه وقتی داشتیم برمیگشتیم از عیادت عموی مریضش یه ماشینی باسرعت خییییلی بالایی با ماشین ما برخورد کرد یک صدای مهیب وبلندی مثل صدای ترکیدن بمب توفضای خیابون وماشین پیچید ومن خودم حتی جرات پیاده شدن رو نداشتم ببینم چه اتفاقی افتاده وقتی پیاده شدیم دیدیم بله یطرف ماشین بدجور داغون شده وهممون به قولی قاطی کرده بودیم واز سرعت غیر مجاز وخیییلی بالای آقای که با ما برخورد کرده بود باهاش برخورد تندی کردیم .و اون آقا هم فقط سرتکون میداد به نشانه متاسفم وچیز زیادی نمیگفت خلاصه افسر اومد و روال قانونی خودش طی شد وقرار شد خسارت ماشین رو به ما بده همسر اون اقا به همسرم گفت که نداریم به ما رحم کنید همسرمم گفت تنها کاری که میتونم انجام بدم اینکه ماهیانه این پول را بدین اشکالی نداره .گذشت واین آقا ۲قسط رو پرداخت کردن وایام فاطمیه بود همسرم گفت نذر کردم برای خانوم فاطمه س وشادی روح پدرم روضه خانم رو بگیرم وغذا بدم بیرون.اون روزی که برای پخش کردن غذا رفته بودیم بیرون توی ماشین نشسته بودیم که به همسرم گفتم آقا بیا بریم رضایت بدیم اشکال نداره از خیر این پول بگذریم وخسارت نگیریم به احترام این ماه بیا وبخاطر خانم فاطمه بیخیال شیم با ترس به همسرم این حرفها رو می گفتم ومنتظر برخورد تند همسرم بودم اولش سکوت کرده بود بعد به اون آقا زنگ زد که آدرس بفرست میخوام بیام ببینمت واون بنده خدا هم با تردید آدرس داد وقتی وارد خونشون شدیم همسرم به اون آقا گفت که پدرم فوت کرده ومادرم هم اوضاع قلبش خوب نیست وباید عمل بشه واین حرفها...اون آقا هم شدت رنگ پریدگیش بیشتر فکر میکرد ما همه خسارت ماشین را یکجا میخوایم. من که متوجه احوالات اون آقا شدم سریع گفتم ما از خسارت ماشین بخاطر خانم فاطمه س گذشتیم اونموقع که این حرف وزدم راستش من از خانم فقط یک اسم میدونستم خودمونی بگم شناخت نداشتم صرفا بخاطر اون ایام بود که رفتیم رضایت دادیم. که شنیده بودم ایام خوبی هست همین.دروغ چرا من چیز زیادی از خانم و زندگیشون نمی دونستم😔خلاصه همسر اون اقا اشک شوق ریختن وگفتن از اوضاع خوبی برخوردار نبودن وازسختهای زندگیشون گفتن که واقعا دردناک بود..اونشب دل اون خانواده رو شاد کردیم 😍😍ولی تازه ماجرای من وبی بی فاطمه شروع شدبود خودمم خبر نداشتم این خانم قراره چها با این دل من بکنه😭😭😭گذشت اون ماجرا وامسال ایام فاطمیه که شد بدون اینکه خودم بدونم وبفهمم چطور توی همه ی مراسم وروضها وهیئتهای خانم شرکت میکردم .چطور ممکنه اونم با دوتا بچه کوچیک که قبلا بخاطرشون زیاد بیرون نمی رفتم.واقعا برام جای تعجب بود.اصلا انگار همه اینکارها رو یکی برام انجام میداد مثلا بچهام اذیت میکردن میگفتم حالا میخوابونمشون مراسم نمیرم. ولی شاید باورتون نشه سر ساعتی که مراسم خانم شروع میشد من اون جا بودم .خودمم هاج و واج بودم . چرا داره اینجوری میشه کارام خیلی فکر میکردم چطور ممکنه آخه 🤔خیلی فکر کردم تاکشف کردم خانم فاطمه تو این موضوع دخیل هستش. ولی نمی دونم چرا با من😭😭 چند وقتیه بعد این همه مدت یهو یچیزی تو مغزم حالت درونی خودم جرقه زد ای دل غافل بله اونروز که همسرمو راضی کردم بخاطر خانم رضایت بدیم قید خسارت ماشین رو بزنیم . آره خودشه بخاطر اون رضایت دادن هست که بی بی فاطمه خودش به سراغم اومده😭😭😭😭خدا میدونه که وقتی فهمیدم لطف و کرم این خانم بزرگوار چقدره واصلاچجور بدون اینکه خودم بدونم وهمیشه فکرمو به خودش مشغول کرده بود از کجا نشات میگیره قلبم داشت از سینم بیرون می اومد😭😭😭😭😭من اونروزی که همسرم رو راضی کردم برای رضایت دادن تنها شناختم از خانم فقط یه اسم از ایشون بود وایشون برام سنگ تموم گذاشتن😭😭😭😭من به واسطه خانمد فاطمه س با خانواده اش ورقیه ۳ساله وامام حسین ع آشنا شدم 😭😭ولی حالا دیگه میتونم بگم کار خود خانمه چطور این همه مدت متوجه نشده بودم .حتی وقتی وارد گروه شدم به ادمین هم گفتمم یه اسم اونم اسم گروه منو کشوندتو این گروه بهشون گفتم که
نمی دونم چرا اسم گروه رو دیدم دلم لرزید ادمین محترم به من گفتن شمانظر کرده خانمی با خودم گفتمم نه بابا مگه من کیم که خانم بهم نظر کنه .ولی حالا دیگه مطمعن هس