⚠️#تلنگر
این دخترایی که #مانتو_جلو_باز میپوشن
و جلوشو با دست نگه میدارن رو دریابید ...
اینا هنوز #حیا و #عقایدشون غالبه
به مدرنیته ای که گرفتارش شدن!!
#حیا
#حجاب
#عفاف
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
『 @chadoraneh113 』
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••
خواستم ازخونه برم بیرون
گفتم،یه چک بکنم ...
....
چادر؟چادرمیگه:
اگه همگی حاضرن،منم هستم
وگرنه،دورِمن یکیو خط بکش،
که آبرودارم!
چ کنم چادر است دیگر
بدون #حیا بامن جایی نمیاد😌💞
|
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞
🇮🇷رمــــــــان شهدایی و #امنیتی
🇮🇶 #تنــها_میان_داعش
💣قسمت #سوم
من و برادرم عباس،
در این خانه بزرگ شده و عمو و زن عمو برایمان عین پدر و مادر بودند. روی همین حساب بود ڪه تا به اتاق برگشتم، زن عمو مادرانه نگاهم ڪرد
و حرف دلم را خواند
_چیه نور چشمم؟ چرا رنگت پریده؟
رنگ صورتم را نمیدیدم،
اما از پنجه چشمانی ڪه لحظاتی پیش پرده صورتم را پاره ڪرده بود، خوب میفهمیدم حالم به هم ریخته است.
زن عمو همچنان منتظر پاسخی،
نگاهم میڪرد ڪه چند قدمی جلوتر رفتم. ڪنارش نشستم و با صدایی گرفته اعتراض ڪردم
_این ڪیه امروز اومده؟
زن عمو همانطور ڪه به پشتی تکیه زده بود، گردن ڪشید تا از پنجره های قدی اتاق، داخل حیاط را ببیند و همزمان پاسخ داد
_پسر ابوسیفِ، مث اینکه باباش مریض شده این میاد واسه حساب ڪتاب.
و فهمید علت حال خرابم، در همین پاسخ پنهان شده ڪه با هوشمندی پیشنهاد داد
_نهار رو خودم براشون میبرم عزیزم!
خجالت میڪشیدم اعتراف ڪنم،
ڪه در سڪوتم فرو رفتم اما خوب میدانستم زیبایی این دختر ترکمن #شیعه، افسار چشمانش را آن هم مقابل عمویم، این چنین پاره ڪرده است.
تلخی نگاه تندش تا شب با من بود،
تا چند روز بعد،
ڪه دوباره به سراغم آمد.
صبح زود برای جمع ڪردن لباس ها،
به حیاط پشتی رفتم، در وزش شدید باد و گرد و خاڪی ڪه تقریباً چشمم را بسته بود، لباس ها را در بغلم گرفتم و به سرعت به سمت ساختمان برگشتم ڪه مقابم ظاهر شد.
لب پله ایوان،
به ظاهر به انتظار عمو نشسته بود و تا مرا دید با نگاهی ڪه نمیتوانست کنترلش کند، بلند شد.
شال ڪوچڪم سر و صورتم را بهدرستی نمی پوشاند ڪه من اصلا انتظار دیدن #نامحرمی را در این صبح زود در حیاطمان نداشتم.
دستانی ڪه پر از لباس بود،
بادی ڪه شالم را بیشتر به هم میزد، و چشمان هیزی ڪه فرصت تماشایم را لحظه ای از دست نمیداد.
با لبخندی زشت سلام ڪرد،
و من فقط به دنبال حفظ #حیا و #حجابم بودم ڪه با یڪ دست تلاش میڪردم خودم را پشت لباس های در آغوشم پنهان ڪنم
و با دست دیگر،
شالم را از هر طرف میڪشیدم تا سر و صورتم را بیشتر بپوشاند.
آشکارا مقابل پله ایوان ایستاده بود،
تا راهم را سد ڪرده و معطلم ڪند و بی پروا براندازم میڪرد.
در خانه خودمان،
اسیر هرزگی این مرد اجنبی شده بودم، نه میتوانستم ڪنارش بزنم
نه رویش را داشتم ڪه صدایم را بلند ڪنم.
دیگر چاره ای نداشتم،
به سرعت چرخیدم و با قدم هایی ڪه از هم پیشی میگرفتند تا حیاط پشتی تقریباً دویدم و باورم نمیشد دنبالم بیاید!
دسته لباس ها را روی طناب ریختم،
و همان طور ڪه پشتم به صورت نحسش بود، خودم را با بند رخت و لباس ها مشغول ڪردم بلڪه دست از سرم بردارد، اما دست بردار نبود، ڪه صدای چندش آورش را شنیدم
_من عدنان هستم، پسر ابوسیف. تو دختر ابوعلی هستی؟
دلم میخواست با همین دستانم،
ڪه از عصبانیت گُر گرفته بود، آتشش بزنم و نمیتوانستم ڪه همه خشمم را با مچاله کردن لباس های روی طناب خالی میڪردم.
و او همچنان زبان میریخت....
ادامه دارد....
💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد
☘ #کپی_باذکرنام_نویسنده
‹💙🚙›
﷽
✍ اندر حڪایات گروه های #مختلط #مذهبی در مجازی !!! 😊
ده و بیست دیقه صبح🕰
ڪاربر یاس (خانم) :
سلام سلام ڪسی نیست ؟! 😇
ڪاربر دریا (خانم)؛ انلاین هستن ولی حالشو ندارن جواب بدن ! 😒
همون لحظه؛
ڪاربر عمار (آقا) سلام علیڪم!
ڪاربر دریا درجا ! سلاممممم برادر احوال شما خوبین الحمدالله؟!😊
(عه چرا جواب سلام یاس رو ندادی؟!)
یاس همون لحظه:
واااای از دست اینا مزاحما😫
سید محسن انلاین میشن!😎
مزاحم رو فقط من میتونم ادم ڪنم💪
خواهر بیزحمت ایدیشو بدین🔫
راستش بلاڪش ڪردم چتشم پاڪ ڪردم😰
(خب چرا خالی میبندی ڪ بمونی توش😕)
در همین لحظه اقا امیر انلاین میشن و یه مطلب میزارن درباره #حجاب و اینڪه چجور پوشش هایی تحریڪ ڪنندس!🔞
تمام خانمهای گروه هم الحمدالله انلاینن
و پشت هم نظر میدن! 😋
اقایونم دونه دونه تشریف میارن و بحث بین خواهران و برادران مذهبی(نما) بالاگرفته درباره قسمت هایی ڪ بیشتر #تحریڪ ڪننده ست و انواع مدل های مانتوی باز و بسته و....👗👘💄👠
البته ناگفته نماند ڪ یڪ خط در میان؛ #استغفرالله و #پناه_برخدا هم ارسال میشود بین پیامها ! 😊
بلهههههه خواهر استغفرالله ازین مانتوهایی ڪه تمام....😔
بله برادر پناه برخدا از #شر این دختران #بی_حیا .... 😔
[خوده شیطون الان پناه برده بخدا از شر این حجم بی حیایی در #ڪلام شما !!! 😳😳😳]
ڪاربر: (بانومحدثه*متاهلم پی وی=بلاڪ)
انلاین میشن👇
به به چ بحث داغی ! 🔥🔥🔥
اقا محسن شما هم خوب واردینا😉😂😂😂😉😉
این شڪلڪا ☝️یعنی؛ برادر ! پی وی بیایی بلاڪی❌ ولی تو گروه تا دلت میخاد بگو و بخند!
اتفاقا یه #آیه هم داشتیما تو قرآن دربارش؛ ڪه شوخی و بگو بخند با نامحرم تو #خلوت فقط گناهه؛ تو جمع عیبی نداره راحت باش !!! 😊
ولی نمیدونم چرا هرچی میگردم پیداش نمیڪنم !!
احتمالا زیر همون آیه هست ڪ میگه #حیا فقط تو لباس پوشیدنه تو خیابونه! حیا داشتن برای حرف زدن تو دنیای مجازی دیگه چ صیغه ایه ؟!! 😒
همچنان ڪاربر یاس اصرار داره ڪه پی ویش پره مزاحمه...
یڪی نیست بگه بگرد دنبال یه راه حل دیگه برای #جلب_توجه برادران!😒
اصلا گیریم سرشار از مزاحمتی!!!
اینجا مگه ڪلانتری محلتونه یا شعبه مرڪزی پلیس #فتا در گپ ؟! 😧
⚜🔰
خـواهـر مـن ❕❗️❕
#حیا ڪن از همڪلامی #غیرضروری با #نامحرم در فضای مجازی!!! 😞
شما مگه سوار اتوبوس میشی یهو میری قسمت اقایون میشینی وبا پسرا حال و احوال میڪنی باهاشون؟؟؟؟؟😳
نه نمیڪنی اینڪارو! ❌
چون #حیا میڪنی ازین ڪار !
اون حیا رو چرا با خودت نمیاری تو فضای مجازی؟!!! ☹️
بــرادر مـن ❕❗️❕
شما ڪی تاحالا وسط خیابون پریدی جلوی دختر مردم و براش دلسوزی ڪردی و نشستی پای درد و دلش؟!!😳
هیچ وقت !!! 😊
چرا ؟؟! چون #حیا ڪردی ازین ڪار!
خجالت ڪشیدی از #ظاهرت !!!
اینجا هم از اسم و عڪس #مذهبی پروفایلت خجالت بڪش سید و حاجی و فلان و فلان .... !!!! 😔
#ارتباط_با_نامحرم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✿------------🌺 🦋 🌺------
✿------------🌺 ❤️ 🌺-----------✿
#سادات_بانو