eitaa logo
『‌ سـٰآحـݪ‌خُـدآ ‌』
447 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
77 فایل
بهـ‌نام‌او !🌱 آدما ازش راضے بودن حالا فقط مونده بود خدآ :) #مَحبوبِ‌من :) از ¹⁴⁰⁰/⁰⁶/¹²خآدِمِـیم✋• کپۍ..؟! باذکࢪصلـواٺ‌؛نوش ِجانت^^!💜 میخوای‌لفت‌بدی؟بده‌ولی‌لطفا‌قبلش‌برای‌فرج‌آقا‌‌دعای فرج‌بخون‌وبرو...💚 https://harfeto.timefriend.net/172478796574
مشاهده در ایتا
دانلود
『‌ سـٰآحـݪ‌خُـدآ ‌』
🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 #رمان🌵📿 #عاشقانه⛓♥️ -رمان‌حوریه‌‌ی‌سید #پارت_هفتادوپنجم صبحا حوزه بودیم
🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 🌵📿 ⛓♥️ -رمان‌حوریه‌‌ی‌سید شب بچه ها رو خوابوندم ولی خودم نخوابیدم منتظر موندم تقریباً ساعت یک ،دو نصف شب از راه رسید آنقدر خسته بود که فقط عمامشو در آورد و خوابید منم نشون ندادم که بیدارم وقتی دیدم خوابیده بلند شدم ، جوراباشو در آوردم ساعتشو از دستش باز کردم یقه ی پیرهنش رو باز کردم دستی به موهاش کشیدم و مرتبشون کردم خیس خیس بودن موهاش به لباسش دست زدم دیدم لباساشم خیسه.. با خودم گفتم یعنی چیکار میکردن ؟ آروم آروم قباشو در آوردم تا راحت تر بخوابه.. پتو رو روش کشیدم و خوابیدم با وجود اینهمه خستگی ساعت چهار بیدار شده بود برای نماز شب منم بیدار کرد -خانم خوشگلم بیدار نمیشی ؟؟ -محمد - ببخشید دیشب منتظرت گذاشتم بیا نماز حوریه خانم😁 -باشه اومدم نماز رو که تموم کردیم بهش گفتم -آقااا سیددد -جاااان سید -ماجرا رو نمیخوای برام تعریف کنی؟ دیروز چه خبر بوده؟ -نرگس خانم ، راستش قصد داشتم بهت بگم اما از مخالفتت میترسیدم -مگه چی شده؟ -راستش الان بیماران مسلمون کرونایی رو بدون غسل دفن میکنن -چه فاجعه ای!!! -بلهه دارن یه گروه جهادی تشکیل میدن برای غسل اونا هرکی یه بهانه آورده ، منم خواستم اسم بنویسم همش یاد تو بودم با اینهمه بچه و الانم بارداری میترسیدم برای خودت و بچه ها اما بهت گفتم که جهاده خانمم اجازه میدی ، برم؟ - ... -نرگس ، چرا ماتت برده؟ -محمد ! من چند روز تنها میمونم؟ - برنامه برای یک ماهه دوهفته کار ، دوهفته قرنطینه -جونت در خطره ؟ - نرگس ما مال خودمون نیستیم صاحب داریم ، بسپارم به صاحب هستی (: مرگ ما تاریخش مشخصه ، اگر شهید نشیم میمیریم -برو محمد من راضیم اومد نزدیکم ، پیشونیم رو بوس کرد قطره ی اشکی از گونم سرازیر شد قلبم سوخت و آتیش گرفت صدای هق هقم گریه م بلند شد -منو به سینش چسبوند و گفت گریه نکن آقاا اصلا بهت قول میدم برگردم صحیح و سالم نرگس قول میدم دیگه گریه نکن ! -محمد اینجا یه شهر غریبه هیچکسو ندارم -به زهرا میگم بیاد پیشت -نه زهرا گیر عروسی دخترشه گناه داره به مادرم بگو من به کمک نیاز دارم دیدم محمد از شرمندگی سرشو انداخت پایین - گریه ام شدید تر شد تو چرا شرمنده میشی؟ - دلم نمیاد تنهات بزارم ولی باید برررم -اگر بمونی من شرمنده ی امام زمان میشم تو شرمنده ی من بشی خیلی بهتره که تا هر دو مون شرمنده ی امام زمان بشیم -من به مادرت زنگ میزنم میگم بیاد -ممنونم محمد کی باید بری؟ -فردا -فردااااا؟ -بله 🌾🌸 ⭕️ 2