『 سـٰآحـݪخُـدآ 』
🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 #رمان🌵📿 #عاشقانه⛓♥️ -رمانحوریهیسید #پارت_هفتادوپنجم صبحا حوزه بودیم
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
#رمان🌵📿
#عاشقانه⛓♥️
-رمانحوریهیسید
#پارت_هفتادوششم
شب بچه ها رو خوابوندم
ولی خودم نخوابیدم
منتظر موندم
تقریباً ساعت یک ،دو نصف شب از راه رسید
آنقدر خسته بود که فقط عمامشو در آورد
و خوابید
منم نشون ندادم که بیدارم
وقتی دیدم خوابیده
بلند شدم ، جوراباشو در آوردم
ساعتشو از دستش باز کردم
یقه ی پیرهنش رو باز کردم
دستی به موهاش کشیدم و مرتبشون کردم
خیس خیس بودن موهاش
به لباسش دست زدم دیدم لباساشم خیسه..
با خودم گفتم یعنی چیکار میکردن ؟
آروم آروم قباشو در آوردم
تا راحت تر بخوابه..
پتو رو روش کشیدم و خوابیدم
با وجود اینهمه خستگی ساعت
چهار بیدار شده بود برای نماز شب
منم بیدار کرد
-خانم خوشگلم بیدار نمیشی ؟؟
-محمد
- ببخشید دیشب منتظرت گذاشتم
بیا نماز حوریه خانم😁
-باشه اومدم
نماز رو که تموم کردیم
بهش گفتم
-آقااا سیددد
-جاااان سید
-ماجرا رو نمیخوای برام تعریف کنی؟
دیروز چه خبر بوده؟
-نرگس خانم ، راستش قصد داشتم بهت بگم
اما از مخالفتت میترسیدم
-مگه چی شده؟
-راستش الان بیماران مسلمون کرونایی رو بدون غسل دفن میکنن
-چه فاجعه ای!!!
-بلهه دارن یه گروه جهادی تشکیل میدن
برای غسل اونا
هرکی یه بهانه آورده ، منم خواستم اسم بنویسم همش یاد تو بودم
با اینهمه بچه و الانم بارداری
میترسیدم برای خودت و بچه ها
اما بهت گفتم که جهاده
خانمم اجازه میدی ، برم؟
- ...
-نرگس ، چرا ماتت برده؟
-محمد ! من چند روز تنها میمونم؟
- برنامه برای یک ماهه
دوهفته کار ، دوهفته قرنطینه
-جونت در خطره ؟
- نرگس ما مال خودمون نیستیم
صاحب داریم ، بسپارم به صاحب هستی (:
مرگ ما تاریخش مشخصه ، اگر شهید نشیم
میمیریم
-برو محمد من راضیم
اومد نزدیکم ، پیشونیم رو بوس کرد
قطره ی اشکی از گونم سرازیر شد
قلبم سوخت و آتیش گرفت
صدای هق هقم گریه م بلند شد
-منو به سینش چسبوند
و گفت گریه نکن
آقاا اصلا بهت قول میدم برگردم
صحیح و سالم
نرگس قول میدم دیگه
گریه نکن !
-محمد اینجا یه شهر غریبه هیچکسو ندارم
-به زهرا میگم بیاد پیشت
-نه زهرا گیر عروسی دخترشه
گناه داره
به مادرم بگو
من به کمک نیاز دارم
دیدم محمد از شرمندگی
سرشو انداخت پایین
- گریه ام شدید تر شد
تو چرا شرمنده میشی؟
- دلم نمیاد تنهات بزارم
ولی باید برررم
-اگر بمونی من شرمنده ی امام زمان میشم
تو شرمنده ی من بشی خیلی بهتره که تا
هر دو مون شرمنده ی امام زمان بشیم
-من به مادرت زنگ میزنم
میگم بیاد
-ممنونم محمد
کی باید بری؟
-فردا
-فردااااا؟
-بله
#بهقلم_هانیهباوی🌾🌸
⭕️#کپیباذکرمنبعونویسندهمجازمیباشد
2