#ریحانه
🍃|… گـــــــــاه
🎈|… جــلـــــوی آینــه
☔️|… بـایــد روســـــریات را
🙂|… مــرتب ڪنی و بعـد
💖|… چـــــــــادرت را
😇|… و زیـــر لـب
😌|… زمـزمـه کنی:
﴿ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ ﴾
[احزاب/٥٩]
و کیف کنی با این آیهها ...😍
#تو_ریحــانهے_خــدایے💛🍃
#حجاب
#چادر_خاکی
••࿐ @chadorbesarha
💐🌾💐🌾💐🌾💐
#چـاבڕاڹہ •Ⅰ🖤Ⅰ•
سرگرمم
به عفتے که ازحجابم دارم💚
به معرفتے کـہ
از خون شهدا❤
نصیبم شد وشاید خدا
به حرمت همین چندتارمو
کـہ از نامحرم پوشاندم💆.
مرا بنگرد ...
#شهادت
#محجبه
#چادر_مشکی
#چادر_خاکی
#چادرانه
••࿐@chadorbesarha
🍃چند ساعتی از افطار گذشته و #زهر آرام آرام خود را به عمق جان میرساند. جگرش میسوزد ولی افسوس که در خانه خود غریب است😓
🍃غربت میراث مادریست. دیروز میان کوچه، امروز میان خانه ،فردا میان #گودال و آن سوی دیوار زنی که در رویای شاه بانویی غرق شده است...
🍃نگاه تارَش به کوزه آب اما فکرش میان کوچه های #بنی_هاشم است، نکند در این تاریکی، زینبش زمین بخورد!
🍃چشم بر هم میگذارد که پرده حجره کنار میرود: "برادرم حسن" و فرو میرود در آغوشی برادرانه... حسین علیهالسلام سرش را به دامن گرفته و زینب کنار بستر، هق هقش را درون سینه آرام میکند. دستان برادر را میگیرد. سرد است، مانند دستان مادر وقتی از کوچه بازگشته بود💔
🍃کمی آنطرف تر #عباس مردانه بغضش را فرو میدهد. دل نگران مولایش است، نکند داغِ کمر شکن برادر را تاب نیاورد!؟
🍃چشمان بیفروغش روی اشکهای #زینب خیره میماند: "گریه نکن جان برادر، گریه نکن"
🍃حسین لب میگشاید تا شاید پاسخِ سوالش، کمی از داغِ سینه حسن کم کند :"حسن جان! نمیگویی، آن روز میان کوچه ها، به مادرمان چه گذشت؟"و پاسخش قطره اشکی میشود میانِ موهای سپیدِ برادر. موهایِ سپیدی که یادگار کوچه است😔
🍃در آستانه حجره، مادر را میبیند. با همان #چادر_خاکی، دست به پهلو منتظر اوست. پشت سرش، پیامبر و پدرش علی با لبخند نگاهش میکنند.
🍃زینب را به حسین میسپارد و حسین را به عباس. صدای شیون که بلند میشود، بار دیگر #مدینه رخت عزا بر تن میکند...
🍃پیکرِ غرق تیرش را به خاک میسپارند و ماتم #بقیع را به آغوش میکشد. زینب سر بر شانه برادرش از کوچه های بیوفای مدینه میگذرند.
اما حسین چه بگوید از داغِ دلش!!
سخت است برادری، برادرش را خاک کند.
#امان_از_غریبی
🕊به مناسبت سالروز #شهادت
#امام_حسن_مجتبی(ع)
نویسنده : زهرا قائمی
❥︎• ↷
@chadorbesarha 💙