eitaa logo
چادر خاکی🦋( بسیج خواهران دیوکلا🌿)
122 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
48 فایل
ارتباط با مدیر @S_a_aghaei ادمین چله ها و ختم ها @shirin_nmz
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤 ✍🏻 به قلمِ 🌱 پـیــچڪُ اللِـئآ 🌱 [ ۱۹ آذر ماه ۱۳۹۵ ساعت ۰۴:۲۵ صبح ] بسم الله هزار مرتبه شکرت که بازم بعد یه تشنج توی زندگیم ، روی پاهای خودمم و میتونم بیام تا دوباره به خودم یادآوری کنم بین تمومیه آدمای دنیا تنها میشه با تو و دوستای تو ، حرف زد و درد و دل کرد وگرنه بخاطر کارام باید به هر آدمی جواب پَس بدم! با معرفت روزگار ... من حتی به تو که خدای جهانی سر قضیه‌ی این دل ؛ گلایه کردم.. از من بگذر... من بخاطر دلم توی همین یکی و دوماه داشتم تورو از دست میدادم و یادم میرفت کی تا آخر پیشم موند و هیچ وقت کم کاریامو به دل نگرفت تا زندگیمو عقلم توی یه ثانیه کُن فیکون نشه! منِ نادون انگار یادم رفته تو خاتون بهم دادی تا با تمومیه مریضیاش و دلشکستش و عروسِ نداشتش ، دوباره مارو دوست داشته باشه وبزرگمون کنه ... باید یادم بمونه که تو به بابام توان دادی که با شرایط سخت روحی وقتی بچه بودیم توی اداره کار کنه تا ما بتونیم زندگی کنیم و ضربه محکم تری از بابای زندگیمون با ناتوان بودنش نخوریم . تو بهش اراده دادی تا قوی باشه و حالا من سرپا بمونم... میدونم سر قضیه‌ی این دل، سر این هَوسی که شیطون توی جریان زندگیم انداخت ، فقط تویی که نجاتم میدی! فقط تو میتونی ، فقط تو از ته این دل خبر داری... دیشب به اصرار بابا ، یه قرار با امین جور کردم که بریم بیرون و یه حال هوایی عوض کنم .خداروشکر امروز روز جمعه ، تعطیلیه هفته ی من بود وگرنه از قرار خبری نبود ... امین که اومد به جای اینکه مثل همیشه پا به دل من بده و بریم خوش گذرونی ، به زور منو برد مقبرة الشهدا ... اولش راضی نبودم ولی بعدش خودمم دلم خواست که برم یه فاتحه ای بخونم . وقتی رسیدیم و نشستیم بالای سر شهدای گمنام ، کم کم حرف دلم باز شد ... از همه چی گفتم ، از حال و روزم بعد از فدا کردن خودم برای صادق که واقعا این فداکاری کار درستی بود؟! یا دوست داشتن نجمه ... نه خانم احدی ، که چقدر میخواستمش ولی هیچ جوره نمیشد به دستش بیارم ، واقعا این دوست داشتن که با یه نگاهِ گناه آلود شروع شده بود ، درست بود؟! یه دل در حسرت رسیدنم! یه دل ، جنگ با خودم! که چرا دارم راهی رو که بر خلاف خواست تو هست ؛ ادامه میدم ...فقط تونستم کمک بخوام. این شهدا ؛ همون کسایی ان که از همه چی دِل کندن و رفتن ... و چطور میشه دل کَند و رفت؟ اگه ازشون می خوام که کمکم کنن ، چرا رَدم کنن کسایی که تا خودِ تو رسیدن؟ ... آرامش اون لحظات و الهامی که به قلبم شد : محاله بی جوابم بزارن... توی همون حس و حال بودم که امین از گیر دادنای خاتون پرسید در مورد اربعین ...و منی که اصلا نفهمیدم چهلم آقا کی گذشت...! غرق بودم توی مشکلی که دلم واموندم سرم اُورد! از امین تاریخ اربعین پرسیدم انگار که میدونست اون روز اصلا هیچی حالیم نبوده ... گفت یکم همین ماه! یعنی الان دو هفته خورده ای از روز اربعین میگذره؟! یادمِ بابا و خاتون رفتن و برگشتن ولی چطور شد که جز سفر بابایینا ، هیچی نفهمیدم؟ انگار به گیر دادنای خاتون سر اربعین هر سال عادت کرده بودم .حالم یجوری شد ، چرا نفهمیدم که اربعین گذشت؟ یه حسی بهم میگفت بهتر می شم . دلم به زور آروم کردم ... اونا سنگ صبورم شدن و تمومیه حرفامو شنیدن .. انگار همونجا کنار دست خودم نشسته بودنو به حرفام گوش میدادن ...واقعا بهشون نیاز داشتم بعد از آخرین باری که با مدرسه مزار شهدا رفته بودیم این دفعه ، اولین بار بود. هیچ وقت درس ، امتحانا و تِرمای امتحانی که تموم نشده دوباره شروع میشدن ، اجازه نمیدادن و مشغله های زندگی حسابی دست و پامو میبست گرچه خودمم تمایل نداشتم ولی حالا ؛ انگار نه انگار ...این دل شکسته میخواست تا همین حالا پیششون بمونه ولی نشد . حسابی آمار شب و روزم از دست و بالم دررفته.. باید تمرکز کنم ، باید جمع کنم دلی رو که زندگیمو بهم پیچوند تا جایی که چهلم آقا یادم بره ...اصلا این وضعیت خوشایند نیست . آخدا بازم منم و تمنای کمک! منو بزاری به حال خودم ، همین دل ؛ بدبختم میکنه با راه های غلطی که میره .. راه درست نشون بده به دلی که حتی راه رفتن بلد نیست! صبح روزگارت بخیر و حال منم بخیر کن! _از طرفِ یه سرگشته به خداوند هدایتگرِ گمراهان _ ... 🌻🌱کانال چادر خاکی🌱🌻...دورهمی برای شما بانوان و‌دختران ❤️ 🍃✨@chadorekhakiemadar✨🍃
إِنَّ مَعِيَ رَبِّي ...♥️ خــدا بـا مـن اسـت 🌻🌱کانال چادر خاکی🌱🌻...دورهمی برای شما بانوان و‌دختران ❤️ 🍃✨@chadorekhakiemadar✨🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷🍁 🍁 🔴 چرا ۹ دی یک روز ملی؟ 🔻 ۹ دی یک روز حزبی نیست، یک یوم الله ملی است. مردم با ذائقه متفاوت فکری سیاسی به خیابان آمدند. 🔸دی ۹ دی مردم دیدند که فتنه‌گران پای خود را از حریم یک نامزد انتخاباتی فراتر گذاشتند. در ۹ دی مردم چنگ و دندان و نیشخند دشمنان ایران اسلامی را از فتنه ۸۸ می دیدند. در ۹ دی مردم از ذائقه سیاسی خود گذشتند. 🔹مردم حول محور منافع ملی و قانون اسلامی و بیرق امام حسین (علیه‌السلام) جمع شدند. حماسه ۹ دی نه تنها برای فتنه گران بلکه هشداری هم برای کسانی بود که بخواهند در برابر رای مردم بایستند. 🔸امروز ۱۰ سال از فتنه ۸۸ می‌گذرد. اما ۹ دی نمادی برای همه مردم در حمایت از قانون اساسی و منافع ملی و مقدسات و امنیت ملی است. 🔺اگر ۹ دی بزرگداشت نشود چه بسا برای زحمت هایی که برای انقلاب کشیده شده به راحتی فراموش شوند.
چادر خاکی🦋( بسیج خواهران دیوکلا🌿)
🔹️خداحافظ سالار 🔻«خداحافظ سالار» خاطرات پروانه چراغ‌نوروزی؛ همسر🧕 سرلشکر شهید حاج حسین همدانی به قلم🖊 حمید حسام است. 🔻شروع داستان از سال ۱۳۹۰ است که شهید همدانی خانواده خود را در اوج بحران سوریه و سقوط دمشق، آگاهانه به آن شهر می‌برد. بعد از بازگشت به ایران زمانی که سوریه امن و بحران سقوط دمشق کم می‌شود، خانم چراغ‌نوروزی شروع به نوشتن🖊 خاطرات کودکی خود می‌کند و داستان به دهه ۴۰ برمی‌گردد. زندگی شهید همدانی پر بود از حادثه، مجروحیت، گمنامی و کارهای بزرگی که ناشناخته مانده‌است. بخشی از کتاب📖 به خاطرات و نقش شهید همدانی در تاسیس سه لشکر سپاه در سال‌های دفاع مقدس و ماموریت‌های متعدد از جمله حضور وی در آفریقا😯 و در نهایت دفاع از حرم اهل‌ بیت(ع) در سوریه می‌پردازد. همه این‌ها در کنار شنیدنی‌های قصه‌ی حرم و مقابله با تکفیری‌ها😱 در این کتاب جمع شده‌است. 📖 🌻🌱کانال چادر خاکی🌱🌻...دورهمی برای شما بانوان و‌دختران ❤️ 🍃✨@chadorekhakiemadar✨🍃
🌸🌸💚💚 _مولای_مهربانم صبحت بخیر آقاجان💚 🦋 یازدهمین روز دعای عهد را شروع می کنیم و همه باهم دعا میکنیم برای🎋 خانم معصومه نجف پور🎋که توفیق یاوری امام زمان را داشته باشندوحاجت روایی دوعالم نصیبشون بشه و ثواب قرائت راتقدیم نرجس خاتون مادر امام زمان می کنیم 🌺✅ ☘برای سلامتی وفرج ورفع موانع ظهور مولایمان مهدی موعود همگی دعا کنیم ☘ 🌷 در ثواب ونیت هرشهیدی را که مایلید شریک کنید🌷 🌺حاجات دلتون روا 😇😇😇 ☘خدایا برسان به مولای ما امام راهنمای راه‌یافته، قیام کننده به فرمانت که درودهای خدا بر او و پدران پاکش، از جانب همه مردان و زنان مؤمن، .... خطی از ترجمه دعای عهد👆👆 🌻🌱کانال چادر خاکی🌱🌻...دورهمی برای شما بانوان و‌دختران ❤️ 🍃✨@chadorekhakiemadar✨🍃
چهارشنبه شد و بانووووووهنرمندبااااااش👌👌👏👏🍵🍵 مواد لازم برا فلافل خونگی نخود نیم کیلو سیر چند حبه سیب زمینی یک عدد🥔 جعفری به دلخواه🍀 پیاز یک عدد متوسط طرز تهیه👩‍🍳👩‍🍳 نخودهارا ۲۴ساعت خیس کرده وچندبار آبش را عوض می کنیم. نخود خیس خورده را همراه سیب زمینی وپیازوسیر چرخ کرده و بهش نمک فلفل قرمز و سیاه ودارچین زده دوباره چرخ می کنیم.جعفری خردشده را در آخر اضافه کرده ورز می دهیم.مواد را به اندازه نارنگی کوچک برداشته وگرد می کنیم ویه کوچولو پهن کرده.همه که آماده شد به مدت نیم ساعت در فریزر گذاشته وبعد در روغن فراوان سرخ می کنیم. نوش جان😋😋😋😋 🌻🌱کانال چادر خاکی🌱🌻...دورهمی برای شما بانوان و‌دختران ❤️ 🍃✨@chadorekhakiemadar✨🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤 ✍🏻 به قلمِ بِنـْتـُ الْحِیْدَࢪ🌷 همه چیز بدون اراده من پشت سر هم اتفاق می افتاد... وقتی به خودم آمدم که سیاهی لباس عزای ارباب برای محمدرضا هم داغ دار شده بود! محمدرضا را گذاشتند.. تلقین خوانده شد. اولین لحد.. دومین... آخری را که گذاشت به پای مامور قبض روح افتادم صدای گریه های من و امین موسیقی متنی شده بود بر صحبت های شهید چیت سازیان.. محمدرضا همیشه آن را گوش می داد و می گفت: « یه حسرت عجیبی تو صدای شهید چیت سازیان هست آخرای جنگ شهید شد دیگه! همه دوستاش رفته بودن،خیلی سخته من طاقتشو ندارم» بعد به پشتم میزد و مثل همیشه فضا را عوض می‌کرد «خلاصه که اره هوا برت نداره زودتر از من بخوای بریا ... جدایی از اون دوتا ، واقعا پیرم کرد،طاقت جاموندن از شماها رو دیگه ندارم!» یکی نبود حرف های خودش را به خودش پس بدهدپس من چه می کردم؟ چرا کسی نمی فهمید؟! جاماندن جز این که پایت به جاده اربعین باز نشده، برگردی معنی نمی دهد.. شهید می خواند و داغ دل من را تازه می کند، می خواند و آتش حسرتم را مهار نشدنی تر میکند.. «.. دیگر این شهدا بر نمی‌گردند.. شهدا زنده‌اند.. شهدا برای کسانی زنده‌اند که قدر آنها را بدانند...» لباس هایم خاکی شده بود اما دلم... کسی نبود تسلیت بگوید یا روی مزار گل بریزد یا برای زیارت دست و پا بشکند به جای گلاب روح نواز،بوی الکل هایی با درصد قوی در فضا پیچیده شده بود . مادرش گوشه ای نشسته بود کسی نبود زیر بال و پرش را بگیرد غریبانه بدون صدا اشک می ریخت یگانه پسر جوانش... اینطور.. غریبانه.. دریغ از حتی کسی که یک لیوان آب به دستش بدهد.. دستم به جایی بند نبود جلو رفتم: _ مادرجان، چیزی لازم ندارید؟! صدایم از ته چاه در می‌آمد نگاهی به صورتم انداخت، این بار صدای هق‌هق‌اش آهنگ یک مسئولیت جدید را می‌نواخت،مادر که نداشتم اما توانم کمی برایش محمدرضا باشم.. غریبانه پشت پرده چادرش برای حسین‹؏› و اصحابش نوحه می خواند.. صدای ضعیفی از گوشی امین بلند شد،انگار ارباب می خواست نشانم دهد هنوز هم حواسش به من هست... هنوز هم صدایم را می‌شنود.. «باید موند..باید پای این پرچمت تا ابد موند... باید گفت..باید از قیامت آقا تا ابد گفت یه عده پای حق که می‌رسه فراریو یه عده پای حق که میرسه فدایین چه مکه رفته ها که حاجی هم نمی شنو چه کربلا نرفته ها که کربلایین..!» ارباب کارش را خوب بلد بود.. 🌻🌱کانال چادر خاکی🌱🌻...دورهمی برای شما بانوان و‌دختران ❤️ 🍃✨@chadorekhakiemadar✨🍃