🌱امام صادق علیه السلام می فرمایند:
«… فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک لیله القدر؛ (1) هر کس به شناخت حقیقی فاطمه علیها السلام دست یابد، بی گمان شب قدر را درک کرده است .»
🌱ضمن سلام وعرض تسلیت به مناسبت شهادت بانوی بزرگ عالم اسلام حضرت زهرای مرضیه (س)وگرامیداشت یکمین سالگردشهادت سرداردلهاحاج قاسم سلیمانی واربعین دانشمند هسته ای شهیدفخری زاده به استحضارخواهران معززبسیجی وعموم بانوان میرساند:
بدین وسیله مراسم عزاداری درمسجدجامع دیوکلا روزچهارشنبه ۱۰دیماه دایرمیباشد .🌱لذاازهمه بانوان شهرامیرکلادعوت بعمل می آید.
✅ زمان:روزچهارشنبه ۱۰دیماه ۱۳۹۹ راس ساعت ۳بعدازظهر
✅مکان:مسجدجامع دیوکلا
✅همراه باسخنرانی،نوحه خوانی،واجرای سروددختران نوجوان پایگاه حضرت فاطمه( سلام الله علیهادیوکلا)
(پایگاه بسیج خواهران حضرت فاطمه سلام الله علیها دیوکلا )
✅✅اطلاعیه
خواهران عزیز به چندخانم باروحیه جهادی جهت پخت وپزغذا برای خانواده های مبتلابه کرونا درامیرکلانیازمندیم.تمام مواداولیه داده میشودوفقط زحمت پخت پزبرعهده بانوی عزیزهست.وازشون تحویل گرفته میشه
عزیزان جهت همکاری به آدی بنده پیام حاصل بفرمایند.🙏
@Talabe1375
🦋🦋و به حق نامت که پیشینیان و پسینیان به آن شایسته میشوند، ای زنده پیش از هر زنده، ای زنده پس از هر زنده، ای زنده در آن وقتی که زندهای نبود، ای زنده کننده مردگان و میراننده زندگان، ای زنده، معبودی جز تو نیست؛...🦋🦋
فرازی از دعای عهد👆👆
#سلام _مولای_مهربانم
صبحت بخیر آقاجان💚
🦋 دهمین روز دعای عهد را شروع می کنیم و همه باهم دعا میکنیم برای🎋 خانم سیده فائزه میرحسینی🎋که توفیق یاوری امام زمان را داشته باشندوحاجت روایی دوعالم نصیبشون بشه و ثواب قرائت راتقدیم نرجس خاتون مادر امام زمان می کنیم 🌺✅
☘برای سلامتی وفرج ورفع موانع ظهور مولایمان مهدی موعود همگی دعا کنیم ☘
🌷 در ثواب ونیت هرشهیدی را که مایلید شریک کنید🌷
حاجات همگی روا به برکت صلوات بر محمد وال محمد💐
🌻🌱کانال چادر خاکی🌱🌻...دورهمی برای شما بانوان ودختران ❤️
🍃✨@chadorekhakiemadar✨🍃
🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤
#عمود_های_آخر_زندگی⏳
#تیرک_سیزدهم_عمود_1425
✍🏻 به قلمِ بِنـْتـُ الْحِیْدَࢪ 🌷
انگار با آمدن من، بغض بخش هم شکست...
باورم نمی شد که او هم رفته باشد
آقای من او را هم بردی؟
درست شب عاشورا
درست موقع عزاداری شهدا در جوارتان
می خواستی جانماند؟
جایش بینتان خالی بود؟
پس من چه..
من حتی از دیدن بارگاهتان بارها محروم ماندم
امسال حتی بیشتر از یک شب خادمی هم نصیبم نشد!
مولای من !
بیا و خودت خبر بستن راه اربعین را تکذیب کن، بیا و بگو امسال جایی برای منِ جامانده کنار گذاشتهای
، بیا و بگو که از کرمت کوتاهی این چند ساله را می بخشی
زانوهایم را به کف زمین چسباندم،کم مانده بود میله کشوی سرد خانه زیر فشار دستانم له شود..
محمدرضا آرام گرفته بود،بالاخره دعاهایی که همیشه از گفتنش به ما در می رفت جواب داده بود..
آنقدر کنارش نشستم و آنقدر از جاماندن گله کردم که چراغ ها هم تنهایمان گذاشتند، بیمارستان در خاموشی فرو رفت.. علی برای بار پنجم کنارم زانو زد و خواست که آنجا را ترک کنم
بعد از این همه مدت به این خلوت نیاز داشتم
به نجوا با آقایی که مرا از حضور در بین الحرمین نجف _کربلا محروم کرده بود!
او مرا محروم کرده بود؟! یا من خودم را به حبس اجباری محکوم؟!!
به بخش خودمان که برگشتم همه شروع به توبیخ کردند..
حس جواب دادن بهشان را نداشتم، قلم به زیر دست دکتر رفت تا شیفت امشب را هم به نامم بزند که مصطفی گفت محمدرضا مرادی به تازگی شهید شده و از دوستان نزدیکم بوده
برگه را روی میز گذاشت و با یک تسلیت میگم صحنه را ترک کرده، بچه های اینجا چیزی نمی دانستند همه خودشان را با زبان در غمم شریک کردند!
گوشی را تحویل گرفتم و از بیمارستان بیرون زدم صدای گوشی یک لحظه هم صبر نمی کرد انگار خبر به بچه ها رسیده بود و نگران شده بودند.
_ سلام،صدرا راسته میگن محمدرضا رفته؟
_صدرا امین چی میگه؟ یا امام حسین باورم نمیشه
_دیشب که حالش خیلی خوب بود من خودم رفتم پیشش
_صدرا مامانش دیروز زنگ زد گفت هر وقت گوشی دستت رسید بهش زنگ بزنی
_ انگار همین دیروز بود وسایل موکب رو اماده می کردیم 😭
_سلام صدرا جان تسلیت میگم داداش
_صدرا...
_صدرا...
بدون حضورم سفره درد همه برایم باز شده بود!
حالا در ضریح شاه عبد العظیم هم به رویم بسته بود
به خلوت گاه همیشگیم رفتم «مقبرة الشهدا»
کنار رفیق گمنام خودم نشستم، هیچ کس نبود عقربه های ساعت به نزدیک دو رسیده بودند، بوی گلاب همیشگی کمی آرامم کرد
با گل های روی مزار بازی می کردم روی حرف زدن نداشتم
حالا که پناهگاهم را پیدا کرده بودم حالا که کسی توبیخانه نمی گوید مرد که گریه نمی کند! حالا که محمدرضا هم اینجاست...
صدایم را آزاد کردم،طولی نکشید که همه جا پر شد از صدایِ یک جاماندهی خسته دل!
قصد داشتم این بار با اشک پر از حسرت غباری برویم از مزار شهیدی که خودش بارها نظاره گر شیطنت های همیشگیمان، روضه های جمع و جورمان، عشق بازیمان بود از آن جمع کوچکمان فقط من مانده بودم و امین و محمدرضا که او هم رفت!
...
🌻🌱کانال چادر خاکی🌱🌻...دورهمی برای شما بانوان ودختران ❤️
🍃✨@chadorekhakiemadar✨🍃
🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤
#عمود_های_آخر_زندگی⏳
#تیرک_چهاردهم_عمود_1426
✍🏻 به قلمِ 🌱 پـیــچڪُ اللِـئآ 🌱
[ ۱۹ آذر ماه ۱۳۹۵ ساعت ۰۴:۲۵ صبح ]
بسم الله
هزار مرتبه شکرت که بازم بعد یه تشنج توی زندگیم ، روی پاهای خودمم و میتونم بیام تا دوباره به خودم یادآوری کنم بین تمومیه آدمای دنیا تنها میشه با تو و دوستای تو ، حرف زد و درد و دل کرد وگرنه بخاطر کارام باید به هر آدمی جواب پَس بدم!
با معرفت روزگار ... من حتی به تو که خدای جهانی سر قضیهی این دل ؛ گلایه کردم.. از من بگذر... من بخاطر دلم توی همین یکی و دوماه داشتم تورو از دست میدادم و یادم میرفت کی تا آخر پیشم موند و هیچ وقت کم کاریامو به دل نگرفت تا زندگیمو عقلم توی یه ثانیه کُن فیکون نشه!
منِ نادون انگار یادم رفته تو خاتون بهم دادی تا با تمومیه مریضیاش و دلشکستش و عروسِ نداشتش ، دوباره مارو دوست داشته باشه وبزرگمون کنه ...
باید یادم بمونه که تو به بابام توان دادی که با شرایط سخت روحی وقتی بچه بودیم توی اداره کار کنه تا ما بتونیم زندگی کنیم و ضربه محکم تری از بابای زندگیمون با ناتوان بودنش نخوریم . تو بهش اراده دادی تا قوی باشه و حالا من سرپا بمونم...
میدونم سر قضیهی این دل، سر این هَوسی که شیطون توی جریان زندگیم انداخت ، فقط تویی که نجاتم میدی! فقط تو میتونی ، فقط تو از ته این دل خبر داری...
دیشب به اصرار بابا ، یه قرار با امین جور کردم که بریم بیرون و یه حال هوایی عوض کنم .خداروشکر امروز روز جمعه ، تعطیلیه هفته ی من بود وگرنه از قرار خبری نبود ...
امین که اومد به جای اینکه مثل همیشه پا به دل من بده و بریم خوش گذرونی ، به زور منو برد مقبرة الشهدا ... اولش راضی نبودم ولی بعدش خودمم دلم خواست که برم یه فاتحه ای بخونم . وقتی رسیدیم و نشستیم بالای سر شهدای گمنام ، کم کم حرف دلم باز شد ...
از همه چی گفتم ، از حال و روزم بعد از فدا کردن خودم برای صادق که واقعا این فداکاری کار درستی بود؟! یا دوست داشتن نجمه ... نه خانم احدی ، که چقدر میخواستمش ولی هیچ جوره نمیشد به دستش بیارم ، واقعا این دوست داشتن که با یه نگاهِ گناه آلود شروع شده بود ، درست بود؟!
یه دل در حسرت رسیدنم! یه دل ، جنگ با خودم! که چرا دارم راهی رو که بر خلاف خواست تو هست ؛ ادامه میدم ...فقط تونستم کمک بخوام. این شهدا ؛ همون کسایی ان که از همه چی دِل کندن و رفتن ... و چطور میشه دل کَند و رفت؟
اگه ازشون می خوام که کمکم کنن ، چرا رَدم کنن کسایی که تا خودِ تو رسیدن؟ ... آرامش اون لحظات و الهامی که به قلبم شد : محاله بی جوابم بزارن...
توی همون حس و حال بودم که امین از گیر دادنای خاتون پرسید در مورد اربعین ...و منی که اصلا نفهمیدم چهلم آقا کی گذشت...! غرق بودم توی مشکلی که دلم واموندم سرم اُورد! از امین تاریخ اربعین پرسیدم انگار که میدونست اون روز اصلا هیچی حالیم نبوده ... گفت یکم همین ماه! یعنی الان دو هفته خورده ای از روز اربعین میگذره؟!
یادمِ بابا و خاتون رفتن و برگشتن ولی چطور شد که جز سفر بابایینا ، هیچی نفهمیدم؟ انگار به گیر دادنای خاتون سر اربعین هر سال عادت کرده بودم .حالم یجوری شد ، چرا نفهمیدم که اربعین گذشت؟
یه حسی بهم میگفت بهتر می شم . دلم به زور آروم کردم ... اونا سنگ صبورم شدن و تمومیه حرفامو شنیدن .. انگار همونجا کنار دست خودم نشسته بودنو به حرفام گوش میدادن ...واقعا بهشون نیاز داشتم
بعد از آخرین باری که با مدرسه مزار شهدا رفته بودیم این دفعه ، اولین بار بود. هیچ وقت درس ، امتحانا و تِرمای امتحانی که تموم نشده دوباره شروع میشدن ، اجازه نمیدادن و مشغله های زندگی حسابی دست و پامو میبست گرچه خودمم تمایل نداشتم ولی حالا ؛ انگار نه انگار ...این دل شکسته میخواست تا همین حالا پیششون بمونه ولی نشد .
حسابی آمار شب و روزم از دست و بالم دررفته.. باید تمرکز کنم ، باید جمع کنم دلی رو که زندگیمو بهم پیچوند تا جایی که چهلم آقا یادم بره ...اصلا این وضعیت خوشایند نیست . آخدا بازم منم و تمنای کمک!
منو بزاری به حال خودم ، همین دل ؛ بدبختم میکنه با راه های غلطی که میره .. راه درست نشون بده به دلی که حتی راه رفتن بلد نیست!
صبح روزگارت بخیر
و حال منم بخیر کن!
_از طرفِ یه سرگشته به خداوند هدایتگرِ گمراهان _
...
🌻🌱کانال چادر خاکی🌱🌻...دورهمی برای شما بانوان ودختران ❤️
🍃✨@chadorekhakiemadar✨🍃
إِنَّ مَعِيَ رَبِّي ...♥️
خــدا بـا مـن اسـت
#محبوبمن
🌻🌱کانال چادر خاکی🌱🌻...دورهمی برای شما بانوان ودختران ❤️
🍃✨@chadorekhakiemadar✨🍃
🇮🇷🍁
🍁
🔴 چرا ۹ دی یک روز ملی؟
🔻 ۹ دی یک روز حزبی نیست، یک یوم الله ملی است. مردم با ذائقه متفاوت فکری سیاسی به خیابان آمدند.
🔸دی ۹ دی مردم دیدند که فتنهگران پای خود را از حریم یک نامزد انتخاباتی فراتر گذاشتند. در ۹ دی مردم چنگ و دندان و نیشخند دشمنان ایران اسلامی را از فتنه ۸۸ می دیدند. در ۹ دی مردم از ذائقه سیاسی خود گذشتند.
🔹مردم حول محور منافع ملی و قانون اسلامی و بیرق امام حسین (علیهالسلام) جمع شدند. حماسه ۹ دی نه تنها برای فتنه گران بلکه هشداری هم برای کسانی بود که بخواهند در برابر رای مردم بایستند.
🔸امروز ۱۰ سال از فتنه ۸۸ میگذرد. اما ۹ دی نمادی برای همه مردم در حمایت از قانون اساسی و منافع ملی و مقدسات و امنیت ملی است.
🔺اگر ۹ دی بزرگداشت نشود چه بسا برای زحمت هایی که برای انقلاب کشیده شده به راحتی فراموش شوند.
#بصیرت
#یومالله_نهم_دیماه
#نشستهای_بصیرتی
#ثامن
#روشنگری