eitaa logo
چکاوک
151 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
3.2هزار ویدیو
11 فایل
یا صاحب الزمان أغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی❤
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 مرد ثروتمندی که زن و فرزند نداشت، تمام کارگرانش را برای صرف شام دعوت کرد. جلوی آن‌ها یک جلد قرآن مجید و مقداری پول گذاشت و هنگامی که از صرف شام فارغ شدند از آن‌ها پرسید قرآن را انتخاب می‌کنید یا پول را...؟! اول از نگهبان شروع کرد و گفت یکی را انتخاب کنید: نگهبان گفت آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی تلاوت قرآن را بلد نیستم پس پول را می‌گیرم که فایده‌ی آن با توجه به وضعیت من بیشتر هست و پول را انتخاب کرد. سپس از کشاورزی که پیش او کار می‌کرد خواست یکی را انتخاب کند: کشاورز گفت زن من خیلی مریض است و نیاز به پول دارم تا او را معالجه کنم اگر مریضی او نبود قطعا قرآن را انتخاب می‌کردم ولی فعلا پول را انتخاب می‌کنم. سپس از آشپز پرسید که قرآن را انتخاب می‌کنید یا پول را؟ آشپز گفت من تلاوت قرآن را خیلی دوست دارم ولی من پیوسته مشغول کار هستم ، وقتی برای قرائت قرآن ندارم بنابراین پول را بر می‌گزینم... نوبت رسید به پسری که مسئول حیوانات بود[این پسر خیلی فقیر بود] مرد ثروتمند گفت من یقین دارم که تو پول را انتخاب می‌کنی تا غذا بخری یا به جای این کفش پاره‌ی خود کفش جدیدی بخری پسر گفت: درست است که من نیاز دارم کفش نو بخرم یا اینکه مرغی بخرم و با مادرم میل کنم ؛ ولی من قرآن را انتخاب می‌کنم ، چرا که مادرم گفته است: *یک کلمه از جانب خداوند تبارک و تعالی ارزشمندتر از هر چیز است و مزه و طعم آن از عسل هم شیرین‌تر است* قرآن را برداشت ؛ بوسه‌ای بر آن زد و آن را گشود تا بخواند ؛ بین آن دو پاکت دید: در یکی از آن‌ها ده برابر آن مبلغی بود که بر میز غذا وجود داشت در دیگری وصیت‌نامه‌ای بود که ایشان را وارث تمام اموال و دارایی مرد ثروتمند قلمداد می‌کرد. مـــــــرد ثروتمند گفــــــت: *هر کسی گمانش نسبت به خداوند خوب باشد خدا او را ناامید نمی‌کند.* گمان شما نسبت به پروردگار جهانیان چگونه است؟!؟ آيه 124 سوره مباركه «طه» رويگردانی و اعراض از ذكر و ياد خدا را عامل اصلی تنگ‌دستی و سختی در زندگی انسان معرفی می‌كند: «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى» پس تلاش کنیم از خدا و قرآن فاصله نگیریم. *سعی کنیم یه جوری زندگی کنیم* *که خدا راضی باشه نه بنده‌ی خدا* .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☕️سلام صبحتون بخیر 💗مهربانم ☕️امروزتون سرشار 💗از شـادی ولبخنــد ☕️و گرمای عشق 💗زینت بخش زندگیتون ☕️آرزومندم دلتون 💗پرشود از مهر و مهربانی ☕️پرشود از شادی و خوشی 💗و پرشود از حس خوشبختی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁روزمان را معطر می کنیم 💫نفسمان را خوشبو می کنیم 🍁به ذکر صلوات بر 💫حضرت محمد(ص) 🍁 و خاندان مطهرش 🍁 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 💫وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم
اونی که دونه میریزه از اونیکه دونه میخوره بیشتر لذت میبره... معامله با خدا سوخت ندار‌ه! ‌‌دو دوتای خــــــــــــــــــــــــــدا هزارتاس مهم دلته خدا به دلت نگاه میکنه! ✧༺ ♥ ༻✧
از خواجه عبدالله انصاری پرسیدند عبادت چیست ؟ فرمود : عبادت خدمت کردن به خلق است.... پرسیدند چگونه؟ گفت اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال داری رضای خدا و مردم را در نظر داشته باشی این نامش عبادت است پرسیدند : پس نماز و روزه و خمس... این ها چه هستند؟ گفت : اینها اطاعت هستند که باید بنده برای نزدیک شدن به خدا انجام دهد تا انوار حق بگیرد...🌷 ✧༺ ♥ ༻✧
قرار بود با سواد شویم، یک عمر صبح زود بیدار شدیم ...لباس فرم پوشیدیم ...صبحانه خورده و نخورده ... خواب و بیدار.. خوشحال یا ناراحت ... با ذوق یا به زور راه افتادیم به سمت مدرسه ... قرار بود با سواد شویم روی نیمکت های چوبی نشستیم صدای حرکت گچ روی تخته ی سبز رنگی که می گفتند سیاه است را شنیدیم با زنگ تفریح نفس راحت کشیدیم و زنگ آخر که می خورد مثل یک پرنده که در قفسش باز می شود از خوشحالی پرواز کردیم قرار بود با سواد شویم بند دوم انگشت اشاره مان را زیر فشار قلم له کردیم و مشق نوشتیم به ما دیکته گفتند تا درست بنویسیم گفتند از روی غلط هایت بنویس تا یاد بگیری ما نوشتیم و یاد گرفتیم قرار بود با سواد شویم از شعر گفتند ... از گذشته های دور گفتند ... از مناطق حاصل خیز گفتند ... از جامعه گفتند ... از فیثاغورث گفتند ... از قانون جاذبه گفتند ... از جدول مندلیف گفتند ... استرس ... ترس ... نگرانی ... دلهره ... حرف مردم ... شب بیداری و تارک دنیا شدن کنکور شوخی نداشت ... باید دانشجو می شدیم ... قرار بود با سواد شویم دانشگاه و جزوه و کتاب و امتحان و نمره و معدل ... تمام شد تبریک ... حالا ما دیگر با سواد شدیم فقط می خواهم چند سوال بپرسم ... ما چقدر سواد رفتار اجتماعی داریم ؟ ما چقدر سواد فرهنگی داریم ؟ ما چقدر سواد رابطه داریم ؟ ماچقدر سواد دوست داشتن داریم ؟ ماچقدر سواد انسانیت داریم ؟ و ما چقدر سواد زندگی داریم ؟ قرار بود با سواد شویم ...🤞🤞 ✧༺ ♥ ༻✧