💰پانصد مثقال طلا
🔺 روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمیدهد. قاضی شوهر را احضار کرد...
🧐قاضی از زن پرسید: آیا بر گفتهی خود شاهدی داری⁉️
زن گفت: آری، آن دو مرد شاهدند.
قاضی از از آن دونفر پرسید: گواهی دهید زنی که در مقابل شماست پانصد مثقال طلا از شوهرش که این مرد است طلب دارد و او نپرداخته است.
🤨آن دو شاهد گفتند: سزاست که این زن #نقاب از چهره بردارد تا ما لحظهای او را درست ببینیم و بگوییم همان زن است یا نه...
😡 شوهر آن زن فریاد برآورد: شما چه گفتید؟ برای پانصد مثقال طلا ، همسرم #چهرهاش را به شما نشان دهد؟! هرگز... من این مقدار طلا را به او میدهم و #رضایت نمیدهم چهرهی همسرم را نامحرمان ببینند. چون آن زن ، جوانمردی و #غیرت شوهرش را دید از شکایتِ خود صرفهنظر کرد...».
از دولت «لعب» تا دولت «تعب»
▪️آیه ۳۴ لقمان میفرماید وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ. اینکه در چه زمان و مکانی بمیریم اهمیت دارد. آیا آن زمان یا مکان، زمان و مکانی الهی است یا خیر؛ جزو ایام الله است یا خیر؛ مقدس و مبارک است یا خیر؛ اینکه در حین خدمت و در شب میلاد امام رضا از دنیا برویم خیلی فرق میکند با اینکه در حین تفریح و استخر فرح از دنیا برویم. و اینکه از مرگ انسان، مومنین عزادار شوند خیلی فرق میکند تا اینکه طبقه بورژوا عزادار شوند!
▪️#شهید با خدا بیعت و مبایعه میکند که نتیجهاش #ذبحت است و بها یافتن و خداوند بهای او را که همان برکت است میپردازد و او را میخرد. هر شهیدی #قصهای دارد که موجب #تثبیت فؤاد جامعه است و قصه رئیسی، #خدمت به مردم و #رضایت خدا بود و بههمین دلیل در حین خدمت به مردم و در شب میلاد امام رضا (ع) از دنیا رفت.
▪️اینکه از رئیسجمهوری که اهل «#لعب» و بازی بود به رئیسجمهور اهل «#تعب» و رنج هجرت کردیم و از رئیسجمهوری که زندگی اشرافی داشت به رئیسجمهوری با سبک زندگی مردمی هجرت کردیم، جزو هجرتهای امت اسلام در راستای تحقق #دولت_اسلامی و بعد جامعه اسلامی و بعد تمدن اسلامی است. «#ادب نسبت به ولی»، «مردمیبودن»، «خدمتمحوری»، «احیای گفتمان انقلاب اسلامی»، «دیپلماسی فعال» و عضویت در پیمانهای مهم بینالمللی، صرفاً بخش کوچکی از باقیات صالحات او بود. روحش شاد
✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی