#کپشن
مادر بزرگم همیشه بهم میگفت: هیچوقت
جـلـوی قطـره اشکی کـه وقـتِ دلتنگی از
گوشهی چشمت سَرازیر میشه رو نگیر، با
دستـات پاکش نکن؛ اون راهـش رو بلـده،
میغلته رو گونههات و میوفته رو زمین،
میره تو دلِ خاک.
خـدا رو چـه دیـدی؟ شـایـد از هـمـون یه
قطره دلتنگیِ تـو، گیاهی جوونه بـزنـه و
رشد کنه و یه درخت تنومند بشه که زیر
سایهش قد بکشی و بزرگ شی، که بهش
تکیه کنی و یـادت بـره چیا بهت گذشته،
کـه بـدونـی از همین اشکهـاست که آدم
قلبـش قَـوی میشـه و جـلـویِ هـر اتـفـاق
تلخی وایمیسه؛ پـس هیچوقت جـلـوش
رو نگیر، اون راهش رو خوب بلده🌱
- مجتبی پورفرخ