eitaa logo
🇾🇪🇵🇸🇮🇷🇮🇶🇱🇧 کانال کمیل
29.2هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
15.1هزار ویدیو
485 فایل
فی الواقع خداوند اِند لطافت اِند بخشش اند بیخیال شدن اند چشم پوشی و اِند رفاقت است فقط کافی است بخواهی به سمت او حرکت کنی ادمین اصلی تبادل و تبلیغ @tabligh_tabadol ادمین دوم تبادل و تبلیغ @Admincahanel ارتباط با خودم ✍️ @seyedkomeil
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویری از شهادت و زخمی شدن ده‌ها کودک در جنایت هولناک بامداد امروز ارتش اشغالگر صهیونیستی در شهر ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
♦️بیانیه حماس در پی حملات وحشیانه و جنایتکارانه رژیم صهیونیستی در شهر رفح «بسم الله الرحمن الرحیم » 🔹حمله دیشب ارتش اشغالگر نازی به شهر رفح و کشتار هولناک آن علیه غیرنظامیان بی دفاع و کودکان، زنان و سالمندان آواره که تاکنون بیش از یکصد شهید را گرفته است، ادامه جنگ نسل کشی محسوب می شود. و تلاش هایی که برای آوارگی اجباری علیه مردم فلسطین انجام می دهد. 🔹حمله ارتش تروریستی دشمن به شهر رفح، جنایتی ترکیبی، ادامه جنگ نسل کشی و گسترش دامنه کشتارهایی است که علیه مردم ما انجام می دهد، با توجه به شرایط غم انگیزی که این شهر در آن به سر می برد. تجمع نزدیک به 1.4 میلیون شهروند در آن و تبدیل خیابان‌های آن به اردوگاه‌های آوارگانی که در شرایط بسیار سخت و ظالمانه زندگی می‌کنند، در نتیجه کمبود مایحتاج اولیه زندگی. 🔹دولت تروریستی نتانیاهو و ارتش نازی او تصمیمات دیوان بین المللی دادگستری را که دو هفته پیش صادر شد نادیده گرفته و اقدامات فوری را تصویب کردند که شامل توقف هرگونه اقدامی است که می تواند نسل کشی تلقی شود. 🔹دولت آمریکا و رئیس جمهور بایدن شخصاً مسئولیت کامل این قتل عام را با دولت اشغالگر به دلیل چراغ سبزی که دیروز به نتانیاهو نشان دادند و حمایت آشکاری که از او با پول، سلاح و پوشش سیاسی برای ادامه جنگ نابودی ارائه کردند، می‌دانند. 🔹ما از اتحادیه کشورهای عربی، سازمان همکاری اسلامی و شورای امنیت سازمان ملل می‌خواهیم که برای توقف تجاوزات صهیونیستی و جنایات مستمر نسل‌کشی علیه غیرنظامیان بی‌دفاع در نوار غزه، اقدام فوری و جدی انجام دهند. جنبش مقاومت اسلامی حماس دوشنبه: 02 شعبان 1445 ق 12 فوریه 2024 میلادی ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
💫نماز بسیار با فضیلت شب سوم ماه شعبان (امشب) 🌷پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله: هر کس در شب سوم ماه شعبان ۲ رکعت نماز در هر رکعت بعد از حمد، ۲۵ بار سوره قل‌هو‌الله‌احد را بخواند، خداوند در روز قیامت درهای هشتگانه بهشت را به روی او می‌گشاید و درهای هفتگانه جهنم را به رویش می‌بندد. (اقبال الاعمال سید ابن طاووس ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
🔥 هلاکت ۱۰ نظامی دشمن به دست مجاهدان قسام ◽️گردان‌های قسام: مجاهدان ما طی درگیری با گروهی از نظامیان اشغالگر موفق شدند ۱۰ نفر از آنها را از فاصله صفر از پای درآورند. ◽️ این تلفات در منطقه عبسان الکبیره شرق خانیونس به دشمن تحمیل شد. ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
☑️ می گوییم به تمام  نیروهای امنیتی که  بسیج شدند تا مردم دیروز بتوانند راهپیمایی و جشن بزرگ  ۲۲ بهمن را در کمال آرامش برگزار کنند و حادثه کرمان دوباره تکرار نشود . 🔺 هر چند در همین زمان  خبر آمد که تعدادی تروریست و داعشی که قصد اختلال در مراسم راهپیمایی  را داشتند در سراسر کشور دستگیر شدند . ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
⭕️براندازا اگه یک‌صدم این جمعیت رو داشتن، تیتر می‌زدن: فوری، کل دنیا فتح شد🙂 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷فیلم دیدنی از چتربازان نوپو در راهپیمایی ۲۲ بهمن 🇮🇷۱۴ نفر از ماموران نوپو به مناسبت ۲۲ بهمن اقدام به انجام حرکات نمایشی در ارتفاع کردند و از داخل هلی‌کوپتر به پایین پریده و پرچم ایران را برافراشتند. ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تولد اربابمون آقا امام حسین ع مبارک ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ *پخش حسینیه معلی از امشب* 🔸حسینیه معلی به مناسبت اعیاد شعبانیه از امشب روانه آنتن شبکه سه خواهد شد. 🔹این برنامه هر شب ساعت ۲۰ و بازپخش آن ساعت ۱۵ از شبکه سه و ساعت ۲۳:۱۵ از شبکه قرآن پخش خواهد شد. 🔸سید مجید بنی‌فاطمه، سید رضا نریمانی، نزار قطری و میثم مطیعی در این فصل حضور دارند. همچنین نجم‌الدین شریعتی اجرای این سری از برنامه را بر عهده خواهد داشت ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استقبال از روحانی در راهپیمایی پ.ن راستش مخالفم خیلی صریح بگم ، یقین دارم حضرت اقا مخالف این رفتار هستند ، اگرچه خون به جگر همه ما کرده و همه منتظر محاکمه او هستیم اما مخالفم ، مخالفم ، مخالفم ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر از غزه ننویسم دق میکنم! کشته ها زیادند و خونهای ریخته شده زیاد، اما امان از زندگان غزه، امان از یتیمان بی‌کس... پناه غریبان تنها کجایی!؟ العجل یا غیاث المستغیثین ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
🔴دیشب خواب نوید افکاری رو دیدم بهم گفت ممد عمرانی پارسال یادته گفتم بهت خودت رو برای جشن پیروزی بزرگ آماده کن؟ ممد اون من نبودم کار خودشون بود کار خود همین آخوندا، خواستن تو رو دست بندازن. همینو گفت و لپمم کشید و گفت این آخوندا رفتنی نیستند و رفت 😅 ✍میثم تمار پ.ن: سال قبل محمد عمرانی با طرح خواب‌های شاذ به دنبال اثرگذاری بر اغتشاشات بود که پس از دریافت ویزای آمریکا/کانادا دیگه خواب ندید... ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 حُب الحسین (ع) 🔸️ولادت با سعادت سیدالشهدا امام حسین (ع) مبارک
روز پاسدار؛ روز آنان که با پروانه حضورشان به دور شمع وطن، غیرتی حسینی را از کربلا تا قلّه‌های دماوند به دوش می‌کشند. ولادت امام حسین(ع) و روز پاسدار برتمام این عزیزان و خانواده محترمشان مبارک. ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
🌸ولادت امام حسین علیه السلام و روز پاسدار، مبارک باد 🎊 💐برای خشنودی امام حسین(ع) و ان شاء الله بهره مندی از شفاعت حضرت، ۷ صلوات بفرستیم و ثوابش را به ایشان هدیه کنیم. ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
💌 پیام امام حسین(ع) 🌺رهبر معظم انقلاب: منطق حسین‌بن‌علی‌ (علیهما ‌السّلام)، منطق دفاع از حق و ایستادگی در مقابل ظلم و طغیان و گمراهی و استکبار است. امروز دنیا شاهد حاکمیّت کفر و استکبار و فساد و ظلم است؛ این پیام امام حسین، پیام نجات دنیا است.۱۳۹۸/۰۶/۲۷ ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
غارت منابع ملی به سود قاچاقچیان... ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
🅾 بالاخره مدیرعامل دیجی‌کالا بازداشت شد 💢 مطالبه گری ها جواب داد/ اینقدر گستاخ شدند که این همه وقاحت را سوءتفاهم می نامند ♦️ رئیس هیات مدیر دیجی‌کالا در توییتر نوشت: متاسفانه عصر امروز مسعود طباطبایی، مدیرعامل دیجی‌کالا علی‌رغم توضیحات و تلاش‌های صورت گرفته در این چند روز برای رفع سو تفاهم‌های اخیر، با حکم دادسرای امنیت بازداشت شد. ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🔥 🔥 ✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی 💥 «قسمت سی‌ام» 🔺 وقتی نمی‌دانستم کجای قصّه‌ام! گفتم بفرمایید و موها و تکّه کاغذ را در دستش گذاشتم؛ در حالی که داشتم حرص می‌خوردم و نمی‌دانستم چه خبر است و من کجای قصّه هستم و کسـی که روبه‌رویم هست کیست؛ دشمن است یا دوست، موافق است یا مخالف، می‌شود روی او حساب کرد یا نمیشود. هیچ‌چیز نمی‌دانستم، هنگ هنگ هنگ! مثل بچّه‌ای که در یک بازار گم شده است و فقط با تعجّب به آدمهای اطرافش نگاه میکند و نمیداند کی به کی هست و هرکسی آمد دستش را بگیرد و ببرد، نمیداند باید با او برود یا نه. فقط نگاهش میکردم. او هم یک لبخند ضعیف و نحیفی روی لبانش بود از همانها که لج آدم را بیش‌تر در می‌آورد و باعث میشود دندانهای آدم روی هم ساییده شود! بلند شد و به‌طرف در سلّول رفت. لا‌اله‌الّا‌الله! یعنی چه؟ دو سه بار خیلی آرام به در سلّول زد، یک آهنگ خاصّی هم داشت! بعدش هم دو بار زد، بعدش هم یک بار! صدای پای یک نفر آمد، خیلی آرام و مرموز به نظر میرسید. تا اینکه سایه‌اش از سوراخ پنجره کوچک سلّولمان مشخّص شد... تا او آمد و سایه‌اش افتاد، ماهدخت دستش را از آن پنجره کوچک بیرون برد. من که داشتم از هیجان سکته میکردم و نمی‌دانستم چه خبر است، از سر جایم بلند شدم. دیدم همان دستی را به‌طرف بیرون دراز کرده است که موها و کاغذ پاره در آن مشتش بود. مشتش را باز کرد، وااای! یک دست زمخت و کلفت بالا آمد و هر چه کف دست ماهدخت بود را به آرامی گرفت، به آرامی قدم برداشت و به آرامی رفت. من حتّی آب دهانم را نمی‌توانستم از هیجان و ترس قورت بدهم. احساس می‌کردم فقط به تماشاگه راز آمده‌ام و حتّی نمیتوانم بفهمم قرار است چه بر سر خودم بیاید. حتّی نمی‌توانستم بلند‌بلند نفس بکشم، چون وقتی میترسم و هیجان دارم، صدای نفسم بلند و بلندتر میشود. دیگر چه برسد به اینکه از روی ترس بخواهم جیغ بکشم یا صدایی بدهم که باعث بشود بقیّه از خواب بپرند و همه‌چیز به هم بخورد! مرتّب با خودم میگفتم: «خدایا! ماهدخت جاسوسه؟ به نفع ایناست؟ به نفع ماست؟ خوبه؟ بده؟ زنده میمونم؟ کشته میشم؟ میشه روش حساب کرد؟ نمیشه روش حساب کرد؟ و...» وقتی آن نمایش تمام شد، ماهدخت به‌طرفم آمد. با همان لبخند ضعیف حرص در بیار، خیلی آرام گفت: «بخوابیم؟» من با چشم¬های گردم گفتم: «ماهدخت اون کی بود؟ تو کی هستی؟» لبخندش بیش‌تر شد و گفت: «کاری به این چیزا نداشته باش! فقط بدون که خدا برات خوب خواسته! البتّه تا اینجاش.» بعدش هم دستم را گرفت. یک گوشه رفتیم و دراز کشیدیم. من که کلّاً خوابم نمیبرد، امّا ماهدخت انگار نه انگار، تلاش کرد بخوابد و ظاهراً زود خوابش برد، امّا این من بودم که نمیدانستم و نمیتوانستم بخوابم. تا اینکه کم‌کم چشمان من هم گرم شد و خوابیدم. به جرأت میتوانم بگویم آن شب، آغاز همه شبهایی بود که باید با چشم باز و وحشت مضاعف می‌خوابیدم. بگذارید این را همین‌جا بگویم! باید به یک چیزی اقرار کنم، آن هم این اسـت کـه بعداز آن شب و شبهای وحشت‌آفرین بعدش، تنها شبی که توانستم طوری بخوابم که از هیچ‌چیز نترسم، از هیچ‌چیز نلرزم، خبری از تپش، تنفّس تند‌تند و این‌ها نباشد، شبی بود که در جوار «بانو حنّانه» خوابیدم. بانوی عراقی مجاهد، چریک و چریک‌پرور، عاشق امیرالمؤمنین «علیه‌السلام». لذّت استراحت آن شب، زمزمه‌های آرام بانو حنّانه در دل شب و بوی عطر نرگسـی که چادر عربی مشکی‌اش میداد، به والله قسم با دنیا و آخرتم عوض نمیکنم. بگذریم! فقط میشود گفت: «یادش به‌خیر»! تا مدّتی خبری نشد. نمیدانم، شاید دو سه روز شد که خبری نشد. تا اینکه یک شب که همه خواب بودیم، احساس کردم یک نفر آرام دارد به من اشاره میکند. چشم باز کردم دیدم ماهدخت است. گفت: «پاشو سمن! وقتشه، باید بریم!» رمان ادامه دارد... @Mohamadrezahadadpour ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
بسم الله الرحمن الرحیم 🔥 🔥 ✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی 💥 «قسمت سی‌ و یکم» 🔺ترس، آفت آزادی است! تا گفت وقتش است، با اینکه خسته بودم و چشمانم به‌خاطر کم خوابی میسوخت، فوراً بلند شدم نشستم، کمی چشمانم را مالیدم، دستی به موهایم کشیدم و گفتم: «وای ماهدخت! من خیلی میترسم!» ماهدخت گفت: «ترس، آفت آزادیه! یا پاشو بریم و چشمتو رو ترس و دلهره ببند و خودتو به تقدیرت بسپار یا همین‌جا بمون و دو دستی خودتو به جهنّم بسپار!» گفتم: «از کجا معلوم با تو که بیام بدتر نشه و واسم نشه جهنّم؟! ماهدخت من با شعار، راحت و آسوده نمی¬شم، یه چیزی بگو که الان قلبم از جا کنده نشه.» گفت: «وقت این حرفا نیست عزیزدلم! پاشو، پاشو دختر!» گفتم: «ماهدخت! لااقل بگو کی هستی و کجا میخوایم بریم تا حدّاقل بدونم با کی و چه شرایطی مواجه میشم.» با کمی تندی بهم گفت: «وقت برای این حرفا بسیاره.» منم کمی تند شدم و گفتم: «نیست؛ همین حالا وقتشه... یه دو کلمه باهام حرف بزن و خلاصم کن دیگه!» گفت: «فقط همینو بدون که اون پسره بودا، همون مخاطب خاصّم...» گفتم: «کدوم؟! آهان! خب؟» گفت: «کار همونه! میدونستم الکی اینجا نیومدم.» همان لحظه بود که صدای آرام همان پیرمرد ایرانی باز هم به گوشم خورد. داشت دعا میخواند و مناجات میکرد: «إِلهِی وَ رَبِّی مَنْ لِی غَیرُک... إِلهِی وَ رَبِّی مَنْ لِی غَیرُک...» با تعجّب گفتم: «الکی اینجا نیومدی؟! ینی چی؟ فرستاده بودنت اینجا ماه عسل؟! یه چیزی بگو بفهمم.» گفت: «خنگ خدا! ینی با برنامه اون اینجا اومده بودم. از اوّلش هم برام سؤال بود که چرا مثل بقیّه باهام بدرفتاری و توحّش نمیکنن.» گفتم: «والّا بازم نمیفهمم چی میگی!» گفت: «ینی منو یه مدّت فرستاده بوده اینجا، الان هم پیغام داده که میخوام برگردی! خودمم نمیدونم چرا این بلا رو سرم آورد، امّا میدونم که از دور حواسش به من بوده که الان گفته باید برگردم.» باز هم صدایش را میشنیدم؛ حتّی محزونتر از شبهای قبل: «ألهی وَ مَولای! اِرْحَمْ عَبْدُک الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ الْحَقِیرُ الْمِسْکینُ الْمُسْتَکینُ...» گفتم: «ذرّه‌ای از حرفات رو نفهمیدم. آخه گرازهای وحشـی جنگلای سیدنی هم عزیزشون رو به جهنّم نمیفرستن که اون پسره تو را فرستاده اینجا! ماهدخت نمیفهمم! ماهدخت نمیگیرم! ماهدخت من شاید دختر ساده‌ای باشم، امّا خل نیستم! میشه واضح‌تر بگی؟ اصلاً ولش کن، تو خودت دقیقاً چیکاره‌ای؟ همینو بگو ببینم! تو چیکاره‌ای که اون شب چند تا ضربه آروم زدی به در سلّول و بدون اینکه کسـی بیدار بشه، یه زمخت اومد پشت در و مو و کاغذ رو گرفت و رفت؟! دیگه اینو که میتونی بگی!» یک لبخند زد و گفت: «من تو انتخاب تو اشتباه نکردم. همون چیزی هستی که میخوام و دوسش دارم. اصل جنسی! امّا لطفاً فضولی نکن تا بریم بیرون!» «سَیِّدِی أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیَا مِنْ قَلْبِی... سَیِّدِی أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیَا عَنْ صَدْری... سَیِّدِی أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیَا عنْ سَمْعِی وَ بَصَری...» با کمی لوس‌بازی گفتم: «فضول خودتی و هفت جدّ و آبادت! خب چه ازت کم میشه بشناسمت؟ لااقل از اون شب بگو ببینم ماجرا از چه قرار بود!» دستش را روی پیشانی‌اش گذاشت و گفت: «وای سمن از دست تو! اون مرد مثلاً زمختی که میگی، واسطه من و نامزدمه! اون برام پیغام آورد که گفته باید برم. منم گفتم یه مهمون دارم! با هزار مکافات قبول کرد که اجازه خروج دوتامون رو ازش بگیره. اوّلش هم راضی نمیشد، امّا بالاخره وقتی مقاومتم رو دید گفت باشه، امّا به شرطی که در اختیار باشیم!» با تعجّب گفتم: «ینی چی در اختیار باشیم؟ باز چه خوابی برامون دیدن؟ ماهدخت! من میخوام برم خونه‌مون. به خدا ... به والله من دیگه تحمّل ندارم! من دارم روانی میشم، من یهویی اومدم تو دنیایی که اصلاً نمی‌شناسمش و نمیدونم چطوریه!» گفت: «خونه هم میری، به وقتش! چشم! حالا پاشو وقت تلف نکن. ببین، تا ضربه دوتایی به در بخوره باید خیلی آروم و بی سر‌و‌صدا از اینجا بریم. حواست جمع باشه¬ها، خل‌بازی در نیاری بیچاره¬مون کنی! پاشو، پاشو جان خواهر.» شاید ده دقیقه نشد که ضربه دوتایی خورد. قلبم داشت توی دهانم می‌آمد. شاید بعداز آن چند شبی که دفنم کرده بودند و بعداز اون شب و این حرفها... هیچ شبی به اندازه آن شب هیجان و ترس نداشتم. رمان ادامه دارد... @Mohamadrezahadadpour ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil