eitaa logo
🌷 🌱 کانال کمیل 🌱🌷
26.1هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
15.7هزار ویدیو
490 فایل
فی الواقع خداوند اِند لطافت اِند بخشش اند بیخیال شدن اند چشم پوشی و اِند رفاقت است فقط کافی است بخواهی به سمت او حرکت کنی تبادل و تبلیغ @tabligh_tabadol رفع ایرادات احتمالی در تبلیغ @Mahzarehkhoda ارتباط با خودم ✍️ @seyedkomeil
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🔥 🔥 ✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی 💥 «قسمت چهل و هفتم» 🔺جایی که شکستم...! کلّاً ذهنم درگیر بود... نمی‌دانستم به چه کسی بگویم و چه‌کار کنم. با خودم میگفتم اصلاً با این اوصاف، مگر کار خاصّی هم از دست کسـی برمی آید؟ خیلی عصبی بودم. به ملّت و امّت اسلامی و مردم مظلوم کشورم و منطقه فکر میکردم. دیگر واقعاً خوابم نمیبرد با اینکه از بس کار و تحقیقات میکردم، داشتم از پا درمی‌آمدم و خیلی ضعیف شده بودم. روزبه‌روز لاغرتر میشدم؛ چون مجبور بودم روزها روزه بگیرم که لازم نشود وقتی برای غذا خوردن، غذا پختن و خیلی از مسائل معمولی هدر بدهم. باز هم با تمام این ضعفها و خستگی‌ها خوابم نمیبرد. از شما چه پنهان! احساس خلاء شدیدی بهم دست داده بود. دوست داشتم با بابام حرف بزنم و با او مشورت کنم، امّا نمیشد. یعنی میشد، امّا صلاح نبود و امکان لو رفتن و خطرات امنیّتی زیادی وجود داشت. سراغ بعضی از سایتهای مذهبی و معنوی رفتم. فقط دلم دنبال یک گوش شنوای عاقل میگشت که بتواند به من بگوید باید چه خاکی به سرم بریزم و چه‌کار بکنم؟ به خیلی از سایتها و دفاتر مشاوره اینترنتی رفتم، امّا خوشم نیامد. دنبال مسجد مسلمانهای تل‌‌آویو گشتم. امّا مگر به همین سادگی بود که بروم در یک مسجد و یکی را پیدا کنم و بنشینم با او حرف بزنم؟ درست است که قلبم داشت از غصّه و ناراحتی میترکید، امّا دیگر خل و چل نیستم که! غروب یکی از همان روزها وقتی به خانه برگشتم، دیدم ماهدخت و شیرین خانه بودند. شیرین خیلی با ماهدخت میپرید و معلوم بود به اندازه‌ای که شیرین علاقه دارد با ماهدخت بپرد، ماهدخت خیلی تحویلش نمیگیرد، امّا این‌جوری هم نبود که اگر شیرین سراغش بیاید، تحویلش نگیرد. دیدم نشستند و دارند با هم گپ و گفت میزنند و چای میخورند. من هم سلام کردم و رفتم لباسهایم را عوض کردم! آی بدم می‌آید از کسـی که میفهمد حوصله‌اش را ندارم، امّا گیر میدهد و الکی میخواهد آویزان آدم بشود. حالا تصوّر کنید آن دو نفر شروع کردند به من گیر دادن! من تنها کاری که کردم، به بهانه خستگی، ضعف و گرسنگی، دو سه تا سیب برداشتم و به اتاقم رفتم. در اتاقم را باز گذاشتم که ببینند خوابیدم و دیگر اذیّتم نکنند. خب خدا را شکر گرفت و دیگر آن‌ها هم حرفی نزدند. فقط می‌شنیدم که دارند درباره ایران حرف می‌زنند. چیزهایی هم میگفتند که یادم نیست. بی‌خیال! حدود سه چهار ساعت خوابیدم. بعد بیدار شدم و خیلی آرام گشتی توی خانه زدم. رفتم یک چیزی بخورم، امّا چیزی از گلویم پایین نمیرفت. به زور دو سه تا میوه خوردم و بلند شدم وضو گرفتم. چادر نماز نداشتم. حتّی مهر هم نداشتم. کلّاً خیلی آن پنج شش ماه کاهل نماز شده بودم. از آن وضعیّت بدم می‌آمد، امّا بدبختی‌اش اینجا بود که وقتی آدم کاهل نماز میشود، یواش‌یواش تا چشم باز میکند، بی‌نماز شده است و حتّی یادش نمی‌آید آخرین باری که نماز خوانده کی بوده است! اما دوست هم ندارد به خودش بگوید بی‌نماز! و اگر کسـی به او بگوید بی‌نماز، ممکن است بدش بیاید؛ یعنی تا این اندازه روزگار و اخلاق آدم، حال‌به‌هم‌زن و پررو میشود. حالم خراب بود... خراب! رفتم یک برگ از درخت بغل پیاده رو کَندم، به داخل آوردم و روبه‌رویم گذاشتم. مثلاً مُهرم بود! تازه یادم آمد، کو قبله؟ قبله‌اش کجاست؟! حالا تصوّر کنید حالم بد است، حوصله ندارم، حسابی خدا لازمم، نماز لازمم، امّا قبله و مهر هم ندارم، این میشود اوضاع فلاکت‌بار! گوشی‌ام را برداشتم، دیدم سه بار تماس بی‌پاسخ داشتم، ولی از جایی که شماره نداشت. شاخ درآوردم و کلّی تعجّب کردم، امّا داشت دیرم میشد. باید تا قضا نشده، چند رکعت میزدم به کمرم! ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
فوراً رفتم و قبله‌نما را دانلود کردم. گرا، کشور و شهر میخواست. حالا بدبختی‌اش این است که هیچ کدام از ده تا قبله‌نمایی که گرفتم، نه کشوری به نام اسرائیل و نه شهرهای خراب شده آن‌جا را داشت. ذهنم کار نمیکرد. حوصله نداشتم. دوست داشتم گوشی‌ام را پرت کنم و بزنم هفت تکّه‌اش کنم، امّا دلم نیامد. بلند شدم و همین‌طوری یک طرف ایستادم، امّا دیدم درب اتاقشان باز هست و ممکن است بفهمند من دارم چه‌کار میکنم. اتاق خودم هم خیلی امن‌وامان نبود؛ چون بالاخره اگر میخواستم درش را ببندم صدا میداد. فورا به آشپزخانه رفتم و دستم را تا روبه‌روی گوشهایم بالا آوردم؛ دو رکعت... نه ببخشید، سه رکعت نماز مغرب میخوانم قربةً‌الی‌الله، الله‌اکبر. یعنی گفتم الله‌اکبر، دیگر گریه امانم نداد! این‌قدر گریه کردم که دیگر نماز نمی‌خواندم، فقط شده بود اشک و گریه! گریه‌های داغ و سوزان که داشت صورتم را آتش میزد. همین‌طوری که میخواستم رکوع بروم؛ چون احتمال دادم ممکن است صدای گریه‌ام به بیرون برود، وقتی خم شده بودم و داشتم میگفتم «سبحان ربّی العظیم و بحمده!». رکعت دوّم شد! دیگر چشمانم جایی را نمیدید از بس گریه کرده بود و داشتم از درون می‌سوختم. این‌قدر که وقتی قنوت رکعت دوّم بودم، حالم از خودم و این ایمان کشکی به هم میخورد که فقط وقتی پیش بابام، خانواده‌ام و محلّه‌مان هستم رعایت میکنم و وقتی چشمم به زرق و برق غرب افتاد، همه‌چیز یادم رفت. دستم را که برای قنوت گرفته بودم، روی صورتم گذاشتم که خدا قیافه نحسم را نبیند! امّا وقت دعا کردن بود، باید برای اینکه صورت نمازم به هم نخورد، ذکر بگویم. خب هیچ‌چیز نداشتم بگویم اما هنوز باور داشتم که اگر فقط صاحبمان به دادمان برسد وگرنه خیلی اوضاع خراب است. شاید آن نماز چیزی حدود نیم ساعت طول کشید. نیم ساعت توی آشپزخانه بودم و مثلاً عبادت میکردم. جای خوبی بود. پاتوقم شد برای تا وقتی که آنجا بودم. رمان ادامه دارد... @Mohamadrezahadadpour ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
‏اُمیدِ غریبانِ تنها کجایی؟‎ اللهم عجل لولیک الفرج ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ تـلنـگـر 📢 نـگـذاریـد در قـیـامت قــــرآن از شـما شـکـایـت کـند... اگـر شـده روزی یـک آیـه از قـرآن را بـخـوانـیـد ولـی بـی قـرآن روزتـان را سـپـری نـکـنـید ☺️💞بـرنـامـه امـروز آیـه ۱۸۳ سـوره مـبـارکـه آل عمران  هـمـراه بـا تـرجـمـه تـصـویـری بـسـیـار زیـبـا🌼🌸 📖 الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنا بِقُرْبانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّناتِ وَ بِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‌ «۱۸۳» كسانى كه گفتند: همانا خداوند از ما پيمان گرفته كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم، مگر آنكه (به صورت معجزه) يك قربانى براى ما بياورد، كه آتش‌ (صاعقه آسمانى) آن را بخورد! بگو: (اين حرف‌ها بهانه است،) بى‌گمان پيامبرانى پيش از من، با دلائلى روشن و (حتى) با همين (پيشنهادى) كه گفتيد، براى شما آمدند، پس اگر راست مى‌گوييد چرا آنان را كشتيد؟
📌 غـایب ز نــظـــر، سلام بـر تو هر شام و سحر، سلام بـر تو غم می‌رود از سیــنه‌ی شیعه با گفتن هر ســـــــــلام بر تو 🔸عزیزترینم سلام... ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
تنها نه ما، به فضل خدا، خاندان‌تان ایل و تبارمان همگی را خریده‌اند با یک سلام، درد دلم می شود تمام گویا که از بهشت به ما جان دمیده‌اند صبحتون حسینی ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
7.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در محضر ولایت نماهنگ دعای امام زمان علیه السلام قرائت دعای فرج توسط حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر انقلاب: وقتی «اَلّلهُمَّ کُن لِوَلِیّک» را میخوانید، در واقع دارید ارتباط میگیرید با امام زمانتان، که فرموده‌اند: ما را دعا کنید، ما هم شما را دعا میکنیم. ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
17.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌‏از مـادر شـہـید حسـن باقری پࢪسیدند: چــے شـد که پســری مثـل آقـا حسـن تربیت کردے؟! جمـلـہ خیلے قشنگے گفتند: نگذاشـتم امـام زمـان در زندگیے مـان گـم شود. 🌱 ‎‎‌‌‎࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
9.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 به این میگن کار رسانه ای تمیز✌🏻 دمشون گرم هر کسی که این کلیپ رو تهیه کرد.👌🏻 من مالک کوروش کمپانی ام ؛شما که بیحجابی مگه شما قانونو رعایت کردی که از من میخوای قانونو رعایت کنم ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil