عشق دل را جوان میکند ، راستش را بخواهید دل را بچه میکند . نمیخواهم بگویم عشق غم ندارد اما دلخوشی هم کم ندارد . گاهی باید بچه شد و گاهی باید عقلانی ترین تصمیم را گرفت و گاهی در اوج عاشقی کردن و گاهی در پستی های غم . همین است دیگر ، به قول قدیمی ها باید با عشق ساخت و چه خرسندم که با تو میسازم ، تمام روز های آینده ام را .
گاهی غمگین ماندن و حسرت گذشته و آینده تباه شده را خوردن ، تنها راه باقی مانده است .
من حق ندارم کسی رو ناراحت کنم و باید همیشه مواظب رفتارم باشم اما بقیه هرجوری که دلشون خاست میتونن با من رفتار کنن و مهم نیست که ناراحت بشم یا نه ، این روال همیشگی زندگی منه . متاسفانه قسمت غمگین داستان اینه که هیچوقت حق اعتراض ندارم و همیشه همچی تقصیر خودم بوده وگرنه بقیه اصلا قصد ناراحت کردنم رو نداشتن ، اما میدونین که این یه دلیل مسخرس که نمیتونم باورش کنم . به هر حال زندگی به اندازه تموم دلخوری هام از بقیه که تو دلم پنهون شد و کسی ازشون خبر دار نشد ، غمگینه .
اگه کسی رو دارید که خیلی راحت پیشش غماتون رو میگید ، بابتش دو رکعت نماز شکر بخونید .