eitaa logo
💰من ثروتمندم 💰
2هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
5.1هزار ویدیو
627 فایل
سلام از همه‌جا ارزانتر 👇 ✍️ دوره‌پاکسازی‌چاکرا، و تبلیغات راه‌های رسیدن به خدا و اهل بیت ع مشکلات ماورایی. درمان با قران @e_trust_Be_win ایدی استاد https://eitaa.com/joinchat/3544187851Cddc831a899 کانال نتایج☝
مشاهده در ایتا
دانلود
. ⚪️🔹 ◎﷽◎ 🔹⚪️ واقعا زیباست 💚✨❤️ مادر بزرگ در حالی که با دهان بی دندان ، آب نبات قیچی را می مکید ادامه داد آره مادر ، ُنه ساله بودم که شوهرم دادند از مکتب که اومدم ، دیدم خونه مون شلوغه مامانِ خدابیامرزم همون تو هشتی دو تا وشگون ریز ، از لپ هام گرفت تا گل بندازه تا اومدم گریه کنم گفت : هیس ، خواستگار آمده خواستگار ، حاج احمد آقا ، خدا بیامرز چهل و دو سالش بود و من ُنه سالم گفتم : من از این آقا می ترسم ، دو سال از بابام بزرگتره گفتند : هیس ، شکون نداره عروس زیاد حرف بزنه و تو کار نه بیاره حسرت ها گذشته را با طعم آب نبات قیچی فرو داد و گفت : کجا بودم مادر ؟ آهان جونم واست بگه ، اون زمون ها که مثل الان عروسک نبود بازی ما یه قل دو قل بود و پسرهام الک دو لک و هفت سنگ سنگ های یه قل دو قل که از نونوایی حاج ابرام آورده بودم را ریختند تو باغچه و گفتند : تو دیگه داری شوهر می کنی ، زشته این بازی ها گفتم : آخه .... گفتند: هیس آدم رو حرف بزرگترش حرف نمی زنه بعد از عقد ، حاجی خدا بیامرز ، بعد به شوخی منو بغل کرد و نشوند رو طاقچه ، همه خندیدند ولی من ننه خجالت کشیدم به مادرم می گفتم : مامان من اینو دوست ندارم مامانم خدا بیامرز ، می گفت هیس ، دوست داشتن چیه ؟ عادت میکنی بعد هم مامانت بدنیا اومد با خاله هات و دایی خدابیامرزت بیست و خورده ایم بود که حاجی مرد یعنی میدونی مادر ، تا اومدم عاشقش بشم ، افتاد و مرد نه شاه عبدالعظیم با هم رفتیم و نه یه خراسون یعنی اون می رفت ، می گفتم : اقا منو نمی بری ؟ می گفت هیس ، قباحت داره زن هی بره بیرون می دونی ننه ، عین یه غنچه بودم که گل نشده گذاشتنش لا کتاب و خشکوندنش مادر بزرگ ، اشکش را با گوشه چارقدش پاک کرد و گفت: آخ دلم می خواست عاشقی کنم ولی نشد ننه اونقده دلم می خواست یه دمپختک را لب رودخونه بخوریم ، نشد دلم پر می کشید که حاجی بگه دوست دارم ، ولی نگفت حسرت به دلم موند که روم به دیوار بگه عاشقتم ، ولی نشد که بگه گاهی وقتا یواشکی که کسی نبود ، زیر چادر چند تا بشکن می زدم آی می چسبید ، آی می چسبید دلم لک زده بود واسه یک یه قل دو قل و نون بیار کباب ببر ولی دست های حاجی قد همه هیکل من بود اگه میزد حکما باید دو روز می خوابیدم ،ننه یکبار گفتم ، آقا میشه فرش بندازیم رو پشت بوم شام بخوریم ؟ گفت : هیس ، دیگه چی با این عهد و عیال ، همینمون مونده که انگشت نما شم مادر بزرگ به یه جایی اون دور دورا خیره شد و گفت: می دونی ننه ، بچه گی نکردم ، جوونی هم نکردم یهو پیر شدم ، پیر پاشو دراز کرد و گفت : پاهام خشک شده ، هر چی بود که تموم شد آخیش خدا عمرت بده ننه ، چقدر دوست داشتم کسی حرفمو گوش بده و نگه هیس به چشمهای تارش نگاه کردم ، حسرت ها را ورق زدم و رسیدم به کودکی اش هشتی ، وشگون ، یه قل دوقل ، عاشقی و ... گفتم مادر جون حالا بشکن بزن ، بزار خالی شی گفت : حالا دیگه مادر ، حالا که دستام دیگه جون ندارن ؟ انگشتای خشک شده اش رو بهم فشار داد ولی دیگه صدایی نداشتند خنده تلخی کرد و گفت : آره مادر جون ، به بچه هات هیس نگو بزار حرف بزنن ، بزار این غنچه ها گل بشن اونا که الحمدلله مومن و همه چی تمومن ، بزار زندگی کنن آره مادر هیس نگو ، باشه؟ خدا از هیس خوشش نمی یاد آرشیوقران‌ومفاتیح‌الجنان..جدید👇 http://eitaa.com/joinchat/2579628042C1d6e2ab9ee ✍هر انچه بخواهید دارد👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/365035524Cae91b421db 🔴کپی با ذکر صلوات🔴