🍃🌸 با آرزوی توفیقات روز افزون برای کارشناس محترم کانال 🔴 سوالات و شبهاتتون رو برای ما ارسال کنید!

⛔️ هَــوَس/online ⛔️ 🔴 برای اولین بار در فضای مجازی 🔴 انتشار #تلخ_ترین #تجربیات شما در زمینه روابط #اشتباهِ آنلاین و مجازی 🔛🔞⛔️ 👇🔥👇🔥👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772 🎓 کاری از: گروه نویسندگان کانال بزرگ #دخترا_چادری @clad_girls

دوستان فعالیت این کانال در واقع یه نذر فرهنگی هست و اگه شما هم دوست دارین در این نذر فرهنگی شریک باشین‌ میتونین با معرفی کانال به دیگران اینکارو بکنین😊 میتونین بنر بالا رو به مخاطبین خودتون در ایتا و تمام گروههایی که عضو هستید بفرستید و شما هم بشید واسطه نجات حتی یک نفر ! 😍 #ومن_احیاها_فکانما_احیا_الناس_جمیعا #باقیات_صالحات #‌نذر_فرهنگی #آتش_به_اختیار 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام #تجربه؛برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772

الحمدالله رب العالمین ... حجم زیادی از این پیامها بدستمون رسیده ... زیادی پیامها البته ناراحت کننده هست ...😔 ولی وقتی میگن که داشتن راه خطا میرفتن و برگشتن یا اول راه بودن و منصرف شدن واقعاااا از صمیم قلب خوشحال میشیم که تونستیم موثر باشیم!😊 @chat_tory

🖊 #ادمین_نوشت #مستقیم_در_آغوش_خدا #توبه_تون_مبارک 😊 بودن شما در این کانال اتفاقی نیست ☺️

#اشتراک_یک_تجربه 🔷 #ادمین_نوشت 🔷 سلام دختری چند روز پیش گفت که داخل یک گروهی با فردی که خودش رو مشاوره معرفی کرده آشنا شده... خلاصه که با این مشاور ( نمی دونم واقعا مشاور هست یا نه ) چت کرده و قرار حضوری گذاشته بود داخل پارک و مشکلاتش رو گفته بود 😔 جناب مشاور زحمت کشیدن و الان چند وقت هست مزاحمت برای این دختر نوجوان دارن که من می خوامت😳 تو مال منی 😒 زندگی منی 😞 این حرفا آشنا نیس؟😏 اون دختر تازه فهمیده که چه اشتباهی کرده و اون مشاور هم دست بردار نبود . شماره ی اون مشاور رو به من داد و من همین الان براش پیگیری کردم ... دعا کنید نتیجه بخش باشه هر چند اون دختر دیگه جواب اون مشاور رو نمیده شکر خدا 🌺 ✅این تجربه رو به اشتراک گذاشتم که بگم به هیچ عنوان به هیچ فردی در این فضای مجازی تحت عنوان مشاور و فلان شخصیت مذهبی و غیر مذهبی و ... اعتماد نکنید ✅چرا که بدترین ضربه رو خودتون می خورید 😔😔😔 #دعا_کنید_آرامش_به_قلب_این_دختر_برگرده #حل_مشکل_راهکار_داره #از_چاله_توی_چاه_نیافتید 🚫🚫⛔️⛔️⛔️🚫🚫 بر روی خاطرات تلخ شما پلی می سازیم به نام #تجربه؛ برای رسیدن به معصومیت های از دست رفته 👇 http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772

😍

بعله😊

داستان تحول شما تحت عنوان #رهایی ✔️طعم رهایی ازشیطان لذت بخش ترین طعم ✔️ 🔰🔰🔰🔰ا🔰🔰🔰 #تحول_پریسا بر روی خاطرات تلخ شما پلی می سازیم به نام #تجربه برای رسیدن به معصومیت های از دست رفته ... 👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772

🌺قسمت اول 🌺 👈احساساتت را روی کاغذ بنویس پریسای این قصه یه دختر چادری و اهل نماز و دین است...یادمه یه حدیث شنیدم که امام زمان می فرمودند "در دوران غیبت مسجد هارو خالی نذارید"این شد ک پام به مسجد و فعالیت های فرهنگی مسجد وا شد.انقد از لحاظ اخلاقی و پوشش و رفتاری مورد تایید بودم که رو سرم قسم میخوردن. خلاصه با همه این معنویات از پونزده سالگی که موبایل دار شدم همش با مزاحمای تلفنی اس ام اس بازی میکردم و تلفنی حرف میزدم. یه روز دوستم بهم گفت پریسا تو که عاشق فلانی هستی و اون رفته، سعی کن تمام احساساتت رو روی کاغذ بنویسی چون وقتی می نویسی خیلی بهت کمک میکنه توو آروم شدن.من شروع کردم به نوشتن . یک سال...دو سال...بعد دو سال شروع کردم تمام نوشته هامو خوندن.جالب بود...خندم میگرفت وقتی به احساسات دو سال قبلم فکر میکردم...یادمه سه سال طول کشید تا با نوشتن احساساتم به اولین کسی که به اصطلاح عاشقش شده بودم ،احساسات بچگانمو خاموش کنم. دوباره ارتباط با مزاحم تلفنیا شروع شد...اینکه میگم ارتباط...نمیدونم توو ذهن شما چه دید و تعریفی داره.برای من حس عادت...شیطنت...اذیت کردن...سرکار گذاشتن بود.کنکور دادم و دانشگاه و رشته ای قبول شدم که اصلا دوستش نداشتم اما رفتم.رفتنی که پا به ناشناخته ها بود...سال دوم دانشگام رفتم با بچه های بسیج خونه گرفتم،بازم فضای امن الهی اما پریسای قصه همچنان به چت با نامحرم عادت داره...همیشه به خدا می گفتم"خدایا:من که دوستت دارم.نماز.روزه.همه چیمو درست انجام میدم تنها بدیم این ارتباط با نامحرمه...میشه کنار بیای باهام تا کم کم! این بدیمو هم درست کنم؟!"غافل از اینکه همین بدی یه روزی تمام خوبیامو قراره بشوره و بشم خالی و تهی از هر چی خداست... ⛔️📛🚫⛔️📛🚫 بر روی خاطرات تلخ شما پلی می سازیم به نام #تجربه برای رسیدن به معصومیت های از دست رفته 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772

🌺قسمت دوم🌺 ♦️محمد♦️ در همین مدت با یه اقایی تو چت آشنا شدم،پسر خیلی خوب و مذهبی...در عرض دو ماه ما به حدی به هم علاقه مند شدیم که ایشون با خانواده قرار شد صحبت کنن و بیان برای خواستگاری اممممممماااااااااا...سه روز توو خونه شون دعوا بود سر دختری که محمد قصه ی ما عاشقش بود...هر روز از خوبیا،حجب و حیای دختر برای خوانواده میگفت اما اونا حرفشون یه چیز بود..."دختری که تو چت باهات آشنا بشه...سوار ماشینت بشه...بهت اعتماد کنه...هرچقدم بگی چادری باشه به درد نمیخوره و پاک نیست" اولین ضربه مهلک: زیرسوال رفتن شخصیت و ایمانم اون نتونست خوانوادشو راضی کنه و ماهم نتونستیم از هم جدا بشیم...وقتی ازدواج یا علاقه از درگاه خوانواده مطرح بشه خوبیش اینه اگه به هر دلیلی انجام نشه دیگه ارتباطی نیست این وسط.اما وقتی دو تا جوون خودشون و از اینطور فضاها همو انتخاب میکنن،هرچقدم دو طرف خوب باشن و مذهبی باشن یا اصیل باشن باز هم به خاطر علاقه ای که بوجود اومده جداییشون صدبرابر سخت تر میشه.کاری که ما با هرمنطقی نتونستیم از پسش بربیایم...علاقه مایی که قصدمون صادقانه و به دور از دروغ ،ازدواج بود،بخاطر مخالف خوانواده ها ،به سمت حرام کشیده شد.سه سال!! سه سال زندگی هم شده بودیم ،ولنتاین.تولد.عید.فلان بههمان.کنار هم بودیم و به صورت مخفیانه عاشق موندیم.تو این مدت محمد چندبار سعی کرد راضی کنه خونوادشو اما نشد.اونها پریسای قصه مارو خیلی آدم ناپاکی میدیدن...درحالیکه پریسای قصه هم مث همه جوونای دیگه خوب بود...فقط گرفتار یه بدی بود...که همون شده بود چماق... ⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️ بر روی خاطرات تلخ شما پلی می سازیم به نام #تجربه برای رسیدن به معصومیت های از دست رفته 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772

🌺قسمت سوم🌺 🌓گند زدی...🌗 من دوس دارم از اون سه سال بیشتر بگم...توو برنامه سمت خدا ،اقای رفیعی گفته بود هرچقدم آدم گناه کنه ،نباید بذاره نمازش ترک بشه.چون اون نماز یه روزی اونو از همه این گناها نجات میده...کم کم همو لمس میکردیم...کم کم بیرون رفتن با محمد مهمتر از رسیدن به نماز جماعت تو مسجد شد..کم کم دوستای مسجدیمو فراموش کردم...کم کم مسجد رفتن ترک شد...کم کم امام حسین و غذای نذریشو مسخره میکردم...کم کم احترام به پدر مادرم کم شد...کم کم حیای چشمم به کل نابود شد...کم کم شوخیام با نامحرم عادی شد...کم کم مجلس روضه رفتنام کم شد...کم که چه عرض کنم ،ترجیح میدادم با محمد باشم ..حالا فردا میرم روضه،چی میشه مگه؟!...خلاصهههههه...نه خلاصه نمیکنم...بذارید همشو بگم...کم کم به خودم گفتم حوصله داری ساق دست میذاریا...کفش سبزه رو بخر...خیلی رنگش و مدلش خاصه(طوریکه از شدت ملوس بودنش همه به منو کفشم نگا میکردن!) کم کم از خدا کمک خواستن رفت کنار...راحت تر بگم انقد گناه کرده بودم روم نمیشد بیام نماز بخونم...میگفتم پریسا ؟خدارو چی فرض کردی؟بری گناه کنی بیای بری بشینی سرسجاده؟؟؟؟؟؟؟!!...خودتی پریسا خانم...راحت تر تر بگم...ترجیح میدادم خدارو به یاد نیارم و یا به آسمون نگاه نکنم...چون جوابی برای کارام نداشتم...نمی تونستم تو چشاش نگا کنم و بگم بیا و با این گناه من کنار بیا اما نمازمم بذار بخونم...کم کم روزه ماه رمضون برام هیچگونه هیچگونه معنویتی نداشت...روزه میگرفتم نماز نمیخوندم!...کم کم نمی رفتم مراسم احیا...اگر در حد یه جمله بخواید خلاصه کنم براتون اینه که..."من نابود شدم"...قضیه رسید به چادرم ...چادر و اشک چشمم برای امام زمان آخرین داشته ی پریسای قصه بود.دقت کنید:از یه دختر محجبه و با ایمانی که یه شهر رو سرش قسم میخوردن موند: یه جسم سالم + چادر و اشک چشم برای امام زمان( عج ) ...وقتی قضیه رسید به چادر،همه چی طوری پیشرفت که همه چیو بوسیدم گذاشتم کنار...گفتم پریسا: همه چیو از دست دادی...اونهمه کتاب خوندی...اونهمه چله گرفتی،اونهمه مراقب چشم زبان و رفتارت بودی که اصلاحشون کرده بودی...تو پریسایی ساخته بودی که همه حسرت داشتن همچین دختری رو توو خونوادشون می کشیدن...گند زدی پریسا...گند زدی...تمام داشته هاتو از دست دادی...ازت فقط یه چادر مونده بود...گند زدی پریسا... ⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️ بر روی خاطرات تلخ شما پلی می سازیم به نام #تجربه برای رسیدن به معصومیت های از دست رفته 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772

🌺قسمت چهارم🌺 💥دوباره ایمان بیاور💥 📕فقط و فقط به خاطر لذت های چند ساعته ( لذتی که وقتی داشتی انجامش میدادی هم به خودت میگفتی پریسا خدا هستااااااا...پریسا داره نگاه میکنه هاااا...فردا پاتو بذاری روضه و مسجد به درک و حضورشون توهین کردی...لذتی که توو اوج لذتش هم با عذاب وجدان نگاه خدا بهت زهر میشد...اما چشاتو بستی...چشاتو بستی و گفتی بین خدا و محمد ،نمی تونم خدارو انتخاب کنم...گفتی نمی تونم بیخیال یکیشون بشم...) آره من نابود شدم...کات کردم... تحمل کردم...لعنتی ایمانم درست نمیشد که نمیشد...یکسال کات کردم اما یه رکعت نتونستم نماز بخونم...از شدت عذاب وجدانی که داشتم روم نمیشد پاشم نماز بخوونم( اینم بگم البته ،که این روم نمیشه و عذاب وجدان دارم و اینا همه مکر شیطانه...همش... با دادن این تفکرات بهتون سعی میکنه تمام ریشه های خدارو از وجودتون در بیاره)...نمازم میخوندم حسی نداشتم...چون دیگه ایمانی وجود نداشت...من باید از پایه شروع میکردم...باید دوباره اشهد میخوندم...تا با کانال هایی مثل همین کانال آشنا شدم...نمیدونم چرا گریه ام میگرفت مطالبشو میخوندم...نمیدونم چطور همه فایل ها و کلیپاشونو دانلود کردم و نگاه کردم...نمیدونم اصن چی شد یهو نماز خوون شدم...نفهمیدم چی شد که توبه کردم...و واقعا پشیمون و متنفر شدم از کارایی که کرده بودم...الانم نمی فهمم این حس شیرین دوس داشته شدن از کجا یهو از طرف خدا اومده توو دلم...واقعا متوجه نمیشم چطوری من پایبند نماز و ذکر شدم اممممماااااا بدون حتی یه ارتباط با نامحرم...یک سال و یک ماهه که محمد قصه ما از قصه کات شده...و تو این مسیر هروقت وسوسه میشدم که برم به سمت گناه فقط و فقط با دیدن نام کانال های خوب و پیام های دوستان منصرف میشدم و با ذکر و دعا صبر میکنم...چیزی که پریسای نه سال قبل نساخته بود...من 22 روزه توو چله ی بندگی ام...با مراقبت های زیاد...این مسیری بود که من رفتم...سراب بود...شما این مسیرو نرید...نگید درست میکنم خودمو...حالا این گناهو بکنم عیب نداره...نذارید یه روزی برسه ببینید هیچ چی براتون باقی نمونده...درپناه مولا علی... ⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️ بر روی خاطرات تلخ شما پلی می سازیم به نام #تجربه برای رسیدن به معصومیت های از دست رفته 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772

✅لطفا نظرات خود را برای ما ارسال کنید ...

✔️✔️کاش بعضیا بفهمن ✔️✔️ با صمیمیت هیچ نامحرمی ✔️✔️محرم نمیشه✔️✔️

خدایا مرا ببخش؛ برای‌روزهایی که صدایم کردی اما جوابی‌نشنیدی ... می خواهم #جبران کنم؛ دستم را بگیر! #وقتشه

سلام کسی هست❗️ به ما گفتن یه طوری زندگی کنین که انگار همین نمازی که خوندین آخریش بود😢 دقت کردین بالاخره قبل مرگمون یه نمازی میخونیم دیگه🤔 اونوقت خوش به حال کسی که آخرین نمازش رو با توجه خونده باشه بذارین از قرآن بگم😊 خدا میگه : فرعون وقتی لحظه آخر عمرش رسید و دید داره غرق میشه گفت خدایا بهت ایمان آوردم✔️ اما خدا گفت الان ⁉️ دیگه خیلی دیره ❗️(سوره مبارکه یونس-91) آیه بعدش برا ماست... إِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ.... خیلیا غافلن خیییلیاا😥

🔎 #سوال👆👆 ✉️ #ارسالی_شما 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام #تجربه؛ برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772 ✅ پاسخ 👇👇👇

🍃🌸 با آرزوی توفیقات روز افزون برای کارشناس محترم کانال 🔴 سوالات و شبهاتتون رو برای ما ارسال کنید!

🔎 #سوال👆👆 ✉️ #ارسالی_شما 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام #تجربه؛ برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772 ✅ پاسخ 👇👇👇

🍃🌸 با آرزوی توفیقات روز افزون برای کارشناس محترم کانال 🔴 سوالات و شبهاتتون رو برای ما ارسال کنید!

🤔وقتی تلفن روی آیفون باشه حاضری هر حرفی رو بزنی? عالم روی آیفونه❗️ خدا هم صدامونو میشنوه هم تصویرمونو میبینه... 🌟ان الله بعباده لخبیر بصیر⭐️ ⚡️او به بندگانش آگاه و بیناست⚡️ ⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️ بر روی خاطرات تلخ شما پلی می سازیم به نام #تجربه برای رسیدن به معصومیت های از دست رفته 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772

✨◈✿° یه کلام حرف حساب°✿◈✨ ✔️ اگر دو تا نامحرم در فضايي باشند که سومي نتواند وارد بشود ، بدانيد نفر سومي که وارد مي شود شيطان است😥 بر اساس اين معيار خيلي ها فکر ميکنند که در اتاقي برويم و در را ببنديم🚪 ولي متناسب با مسائل روز خيلي از تلفنها و پيامک ها ☎️ خيلي از چت ها ، اين ها همان خلوت با نامحرم است ☝️ ملاکش جايي است که نفر سومي نتواند بيايد . مي گويد : من پيام مي دهم و طرف را هم نديده ام ، خوب چرا پيام میدهی؟ آيا اين پيامک هايي که مي دهيد حاضر هستيد کس ديگري آنرا ببيند؟ 😐 حاضر هستيد ديگري هم بخواند ؟ اگر نه معلوم است که اين همان مصداق خلوت کردن با نامحرم است ✔️ به کانال #هوس_آن_لاین ملحق شوید ⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️ بر روی خرابه های خاطرات تلخ شما پلی می سازیم به نام #تجربه برای رسیدن به معصومیت های از دست رفته 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772