eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
20.9هزار دنبال‌کننده
604 عکس
301 ویدیو
3 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨ 🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨ 🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨ تولد دوباره با صدای کشیده شدن لاستیک ماشین روی آسفالت نگاهم سمت ماشینی که جلوم توقف کرده بود رفت. دستم مشت شد و سر جام ایستادم. نگاهم سمت راننده‌ی ماشین رفت چشم ریز کردم تا بهتر ببینمش. با دیدن امیرعلی دلم هری ریخت پایین و انگار قلبم از جا کنده شد. هنوز تو بهت بودم و بدون پلک زدن نگاهش میکردم که از ماشین پیاده شد. با قدم‌هایی بلند ماشین رو دور زد و جلوم ایستاد. با صدای طلب‌کارش که از بین دندون‌هاش غرید به خودم اومدم و شونه‌هام پرید _حالا دیگه ما رو بخیر تو رو به سلامت حنانه خانم ؟!آره فکر کردی با یه حرف پا پس میکشم هان؟! نگاه از چشم‌هایی که یک روزی آرزوم بود که بتونم بدون مانع بهشون زل بزنم گرفتم، دست‌هاش رو توی جیب لباس ورزشیش کرد و با صدایی گرفته گفت _چی با خودت فکر کردی حنانه پوزخندی عصبانی زد و ادامه داد _ که بهش میگم نمیخوامش و دست به سرش میکنم ،آره ؟ نفس خفه ای کشیدم نگاهی به اطراف کردم، با تصور اینکه اگه بابا الان برسه خون دوتامون ریخته‌ست تمام بدنم شروع به لرزیدن کرد. لرزیدنی که حتی امیرعلی هم متوجه‌ش شد ،بعد از چند لحظه نگاه خیره‌ش رو از روم برداشت، پاش رو به طرف ماشینش کج کرد هنوز چند قدم نرفته بود که به‌ طرفم برگشت، انگشتش رو تهدید وار جلوی چشم‌هام تکون داد و شمرده شمرده گفت _به اون شوهر خواهر عوضیت هم بگو قید خواستگار آوردن واسه تورو بزنه مکثی کرد و دندون‌هاش رو روی هم فشار داد _وگرنه دندون هاش رو تو دهنش خرد میکنم،بگو امیرعلی گفته هنوز نمردم که واسه حنانه‌م خواستگار بیاری حاج آقا ادامه‌شو اینجا بخون👇 https://eitaa.com/joinchat/2236219683Ca3e8232faa
-تا یه بلایی سر این دختر نیاری ول کن نیستی؟ -دیگه چی میخواد سرش بیاد؟ دو قلو از پسر منه خاک بر سر حامله است، شناسنامه‌اش اسم شوهر نداره، بچم کر شده، نگاش کن...نگاش کن، شده پوست و استخون، مثلا سال نو شده، یه لبخند به لبش نیومده، بعد من باعثشو نفرین نکنم؟! https://eitaa.com/joinchat/1906311175C8cd007c689 با پسر‌خاله‌م که ادعا می‌کرد منو دوست داره نامزد شدیم، ولی هنوز عقدمون محضری نشده بود و شناسنامه‌م سفید بود که متوجه شدم دوقلو باردارم! سیروان وقتی فهمید ...😔 بعدم گذاشت و رفت خارج. رفت و چند وقت بعد خبرش اومد که یه زن خارجی گرفته و... من موندم و احساسات دخترانه‌ای که باید از این بعد مادری می‌کردم من موندم و یه شناسنامه سفید با دو تا برادر غیرتی! https://eitaa.com/joinchat/1906311175C8cd007c689 شروع رمان پرهیجان 🌀
سلام. من‌تمام رمان های رو خوندم. به جرئت میگم تا حالا رمانی به قشنگی رمان جدیدتون نخوندم عاشق این رمان شدم پرستار عشق😍 احسنت به این نویسنده و به این قلم هم پاک و اخلاقی نوشته هم جذاب راستش لینک کانالتون رو میخواستم که بفرستم برای دوستام حیفه اونا هم نخونن لطفا لینک رو تو کانال بزارید https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac
انقدر تو ناشناس درخواست این رمان رو دادید دیگه کلافه شدم😅 لینکشو میزارم عضو شید. دیگه درخواست ندید❌ https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac
﷽ می خواهی با پول پیتزا ، طلا 💍 بخری ⁉️ دلت می خواد شرایطی طلا 💍 😱 بخری ؟ اینجا با ماهی ۵۰۰ هزارتومن از یک طلافروشی معتبر با سابقه ۲۱ ساله طلا میخری😍 با طلای طاها⚱️ پولاتو هر لحظه بخوای تبدیل به طلا میکنی💰☺️ بیا ببین😎👇 https://eitaa.com/joinchat/464782134Cdec81418f3 ♨️کمترین اجرت ها ♨️ همه ی طلاها بدون مالیات و ارزش افزوده