🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨
🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨
🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨
تولد دوباره
#برگ1
با صدای کشیده شدن لاستیک ماشین روی آسفالت نگاهم سمت ماشینی که جلوم توقف کرده بود رفت. دستم مشت شد و سر جام ایستادم. نگاهم سمت رانندهی ماشین رفت
چشم ریز کردم تا بهتر ببینمش. با دیدن امیرعلی دلم هری ریخت پایین و انگار قلبم از جا کنده شد. هنوز تو بهت بودم و بدون پلک زدن نگاهش میکردم که از ماشین پیاده شد. با قدمهایی بلند ماشین رو دور زد و جلوم ایستاد.
با صدای طلبکارش که از بین دندونهاش غرید به خودم اومدم و شونههام پرید
_حالا دیگه ما رو بخیر تو رو به سلامت حنانه خانم ؟!آره
فکر کردی با یه حرف پا پس میکشم هان؟!
نگاه از چشمهایی که یک روزی آرزوم بود که بتونم بدون مانع بهشون زل بزنم گرفتم، دستهاش رو توی جیب لباس ورزشیش کرد و با صدایی گرفته گفت
_چی با خودت فکر کردی حنانه
پوزخندی عصبانی زد و ادامه داد
_ که بهش میگم نمیخوامش و دست به سرش میکنم ،آره ؟
نفس خفه ای کشیدم نگاهی به اطراف کردم، با تصور اینکه اگه بابا الان برسه خون دوتامون ریختهست تمام بدنم شروع به لرزیدن کرد. لرزیدنی که حتی امیرعلی هم متوجهش شد ،بعد از چند لحظه نگاه خیرهش رو از روم برداشت، پاش رو به طرف ماشینش کج کرد
هنوز چند قدم نرفته بود که به طرفم برگشت، انگشتش رو تهدید وار جلوی چشمهام تکون داد و شمرده شمرده گفت
_به اون شوهر خواهر عوضیت هم بگو قید خواستگار آوردن واسه تورو بزنه
مکثی کرد و دندونهاش رو روی هم فشار داد
_وگرنه دندون هاش رو تو دهنش خرد میکنم،بگو امیرعلی گفته هنوز نمردم که واسه حنانهم خواستگار بیاری حاج آقا
ادامهشو اینجا بخون👇
https://eitaa.com/joinchat/2236219683Ca3e8232faa
وقتی شوهرت استادت بشه🤪🤣
یه عاشقانه جذاب 🤩
🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️
نگذاشت حرفم رو تمام کنم
-خانم صالحی تشریف میارید؟ نمیدونم چرا یک مورد رو دو یا سه بار باید برای شما تکرار کنم؟!
با ناراحتی کوله پشتی رو برداشتم پشت سرش راه افتادم. هر کس ما رو میدید دقیقاً متوجه میشد که مسئلهای پیش اومده. در اتاقش رو باز کرد و داخل رفت و من پشت سرش وارد شدم
- در رو ببند
درو بستم به اون تکیه دادم
_ ببخشید
قندی از توی قندون برداشت و طرفم پرتاب کرد خودم رو کنار کشیدم و به در خورد...
🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️
https://eitaa.com/joinchat/4140696202Cf473de97ae
🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️
من رزام! رزا یکتا، دختر پرورشگاهی.
بعد از رسیدن به سن قانونی با پساندازی که داشتم یه خونه تو یه محله اجاره کردم.
با گذشت زمان دلبستهی پسری به نام صدرا شدم، پسری که در همسایگی من بود و ادعا میکرد عاشقمه اما غافل از اینکه فقط سر یه شرطبندی بهم نزدیک شده بود! شرطی شوووم.....😢
فردای روز عقدمون صدرا منو به یک مهمونی برد، مهمونیای که دوستاش اونجا بودن و ...
https://eitaa.com/joinchat/1313014917Cfe8944d981
صدرا مردی که سر شرطبندی با دوستاش رزا رو عاشق خودش میکنه و باهاش ازدواج میکنه، ولی کمکم عاشقش میشه ولی رزا سر اون شرطبندی ازش متنفر میشه و میره ولی همچنان منتظرش میمونه و دربه در دنبالش میگرده و بعد چهارسال کاملا اتفاقی میبینتش و...😨🤭🔥
https://eitaa.com/joinchat/1313014917Cfe8944d981
5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨🔥 خاصپسنداااا… دستا بالاااا 🔥✨
بالاخره اون چیزی که مدتها دنبالش بودین اومد 😍
توربان مجلسی جواهردوزیشده ✨
درخشان، شیک، متفاوت…
از اون مدلایی که
👑 استایل رو «معمولی» تحویل میگیره
👑 «لاکچری و چشمگیر» تحویل میده
مناسب مهمونی، مراسم، تولد، عقد، عروسی
و حتی وقتایی که میخوای بدون دردسر
✨ فقط بدرخشی ✨
⚠️ تعداد محدوده
⚠️ شارژ مجددش هم نامشخصه
پس اگه خاصپسندی، اینو از دست نده 😌
🌸 حورا اینجاست... 🌸
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3965190148Cdb7136cc15