eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
19.4هزار دنبال‌کننده
682 عکس
369 ویدیو
5 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹🍃🌹🍃🔹 | تو خونه، بقیه ملاحظه‌ات رو می‌کنن و ازت حساب می‌برن؟ 🍃🌹🔸ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
پارت اول رمانی که به خاطرش به کانال دعوت شدید👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اسکان و غذای ارزان مشهد 🕌 باورت میشه اینجور جایی توی مشهد با فاصله فقط ۳ دقیقه ای از حرم مطهر قیمت اسکان و غذای منو انتخابی فقط 400 هزار تومن باشه؟ 🤩😳 اگه شما هم قصد دارین به مشهد مسافرت کنید حتما توی کانال ما عضو بشین 🥰 https://eitaa.com/joinchat/3153789347Ce3c012e501
9.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹🍃🌹🍃🔹 ✘دولت اسرائیل از طرف خدا ماموریت نسل کشی دارد! 🍃🌹🔸ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
خبری از پدرم نداشتم و اون آقای به اصلاح شوهرم هم گم و گور شده بود. سرنماز از خدا مرگمو می‌خواستم با اینکه می‌دونستم کفره و دارم ناشکری می‌کنم اما بهم سخت می‌‌گذشت. چند باری خواستم بچه تو شکمم رو سقط کنم ولی https://eitaa.com/joinchat/2024079688C01c059a803
🔴پایان دیابت🔴 میخوای دیگه دیابتی نباشی⁉️ ❌دیگه نیازی نیست تا ابد انسولین بزنی و قرص مصرف کنی❌ میخوای بدونی چه جوری؟؟ فرم زیر رو پرکنید تا راهنماییتون کنم👇🏼👇🏼 https://digiform.ir/w524ca79d 🔸مشاوره 🔸 📲 09924088803 بیا تو کانال زیر عضو شو تا بگم بهت 👇🏼👇🏼👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/1170080101C5793ff0db4
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁🍁 مرگ تدریجی یک رویا پارت برگرفته از زندگی واقعی 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁🍁 مرگ تدریجی یک رویا پارت برگرفته از زندگی واقعی 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 تا شب هزار جور فکر به سرم زد شام رو با خونواده خوردم اومدم اتاقم صدای زنگ گوشیم بلند شد، با عجله گوشی رو برداشتم نگاه کردم دیدم خودشه حمید رضاست. دکمه پاسخ رو زدم _بله بفرمایید _سلام الهام خانم حالتون خوبه نمی دونم چرا تپش قلب گرفتم _سلام ممنون _چه خبر _خبری خاصی نیست _ایکاش میشد باهاتون حضوری صحبت کنم امروزم تو رستوران خیلی منتظرتون شدم که نیومدید هر چی تلاش کردم که بگم شما نامحرم هستید و گناه داره زبونم نچرخید گفتم ببخشید که نیومدم نه خواهش میکنم. واقعییتش بنده امروز ساکت شد. عه حرفت رو بزن دیگه چرا داری جون به سرم میکنی، بعد از یه مکث چند ثانیه بالاخره با یه لحن خجالت آمیزی لب زد بنده امشب میخواستم از شما درخواست ازدواج کنم وااای با شنیدن این حرف از طرفی خیلی خوشحال شدم، از یه طرف قلبم از کار افتاد. انگار از پشت گوشی حال من رو فهمید پشت سر هم گفت الهام خانم، الهام خانم خوبی یه نفس عمیق کشیدم و گفتم بله خوبم از دست من ناراحت شدید نه نه میتونم نظرتون رو بپرسم چقدر دلم میخواست بهش بگم، بله با کمال میل. مکثی کردم و گفتم اجازه بدید روی پیشنهادتون فکر کنم خوبه ولی خیلی طولش نده، ببخشید الهام خانم کاری ندارید نه شبتون بخیر شب شما هم بخیر تماس رو قطع کردم از خوشحالی دلم میخواد جیغ بزنم. از ذوقم از اتاقم اومدم بیرون اشاره کردم به خواهرم بیا کارت دارم فوری اومد تو اتاقم. در اتاق رو بستم پریدم بغلش. و پشت سر هم گفتم مریم بالاخره گفت، بالاخره گفت مریم هم من رو در آغوشش فشرد و گفت: چی رو بالاخره گفت... لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/65087 جمعه ها و تعطیلات پارت نداریم 🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁🍁 مرگ تدریجی یک رویا پارت برگرفته از زندگی واقعی 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁🍁 مرگ تدریجی یک رویا پارت برگرفته از زندگی واقعی 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 _بهم گفت قصد ازدواج باهام داره و میخواد رابطه مون جدی باشه لبخند کمرنگی زد و بهم خیره شد. متوجه نمیشم منظورش چیه! درکش نمیکردم انتظار داشتم خوشحال بشه و از این حرفم استقبال کنه. چون میدونست که من چقدر دلم میخواد ازدواج کنم. ریز سر تکون دادم _چرا هیج واکنشی نداری؟ تو که خوب میدونی من چقدر دوست دارم ازدواج کنم آهی از ته دل کشید _خواهر من وقتی چیزی ازش نمیدونی و شناختی روش نداری چرا داری احساس مثبت نشون میدی و تمایل داری جواب بله بدی. طرف بعد از سالها رفت و امد خانوادگی وقتی میان خواستگاریش دو دله جواب بده یا نده، بعد تو بدون هیچ شناختی میخوای بله بدی؟ _وااا تو ذوقم نزن دیگه، خب تحقیق میکنیم این همه آدم تحقیق کردن و ازدواج کردن منم روش مگه قدیما پدر مادرا از هم شناخت داشتن؟ طرف تا موقع عقدش نمیدونست زنش کیه و شوهرش کیه، نگاهم رو از روش برداشتم و دلخور گفتم _خیلی پسر وارسته ای _من و نگاه کن نگاهم رو دادم تو صورتش _واقعا که الهام : وارسته؟ دقیقا منظورت از وارسته چیه؟ باکلاسِ، با شخصیتِ، آدم خوبی و قابل اعتمادیه پوزخندی زد _ادامه بده، بگو. خوش لباسه، اتو کشیدس. لفظ قلم حرف میزنه. آخه مگه به ظاهر کسی میشه اعتماد کرد از روی ظاهر قضاوتش کردی! از دستش ناراحت شدم برو بابایی زمزمه کردم و لب زدم _من صدات کردم با ذوق برات تعریف میکنم بعد تو به من اینجوری میگی _نه الهام من دوست دارم تو خوشبخت بشی یه خورده بیشتر فکر کنی. ما اصلا چیزی از فرهنگ اونا نمیدونیم و شناختی ازشون نداریم حتی نمیدونیم طرز برخوردشون چطوریه یا اصلا با شرایط ما کنار میان یا نه؟ بعد تو همینطوری خوشحال شدی! _به فال نیک میگیرم، دلم خیلی بهش افتاده _تو دلت به همه میافته، دلت به قبلیا هم میافتاد اه بلندی کشیدم و لبه تختم نشستم _باشه تو درست میگی حالا بذار بیاد ببینیم چی میشه مریم از اتاقم بیرون رفت اون شب تا صبح نخوابیدم و فقط فکر میکردم از طرفی واقعا دلباخته حمید رضا شده بودم با تمام وجودم دوسش داشتم احساس میکنم که میتونه خوشبختم کنه احساس میکنم حمید رضا همون مرد رویاهای منه که میتونه زندگیم رو کامل کنه تا دم دمای صبح بیدار بودم صدای اذان که به گوشم رسید خواب عمیقی مهمون چشم هام شد وقتی از خواب بیدار شدم که افتاب خودشو پهن کرده بود روی تختم، از گرمای نور افتاب بیدار شدم آه بلندی کشیدم من که تا اذان بیدار بودم ای کاش نماز صبحم رو خونده بودم. باید یه تصمیم جدی بگیرم برای درست زندگی کردن دیگه میخوام واقعا مسیر زندگیم رو عوض کنم. باید از گذشته ای که مخلوط بود به گناه و نافرمانی از خدا کناره بگیرم... لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/65087 جمعه ها و تعطیلات پارت نداریم 🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁