eitaa logo
چلچراغ
80 دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
5.6هزار ویدیو
111 فایل
🔸امام_خامنه_ای_مدَّ_ظله_العالی : (( ما به ظهور ولی عصر( عج) امید زیادی داریم و امیدواریم که خداوند متعال آن روز را هرچه زودتر برای بشر برساند.)) سید علی لب تر کند جان را فدایش میکنم #امام_زمان(عج) #اللهم_عجل_لولیک_الفرج پایگاه بسیج حضرت نرجس خاتون س
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗓 ۲۲ ذی الحجه 🌹۱- شهادت میثم تمار(رحمة الله) ♦️در این روز در سال ۶۰ هجری میثم تمار به دلیل وفاداری به امام حسین(علیه السلام) به دست ابن زیاد به دار آویخته شد و به شهادت رسید. ♦️ابومسلم میثم تمار بن یحیی التمار عجمی چون خرما فروش بود ملقب به تمار شد. از یاران و صحابی با وفا و دوستان و شیعیان خاص حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) بود. صاحب علم منایا و بلایا بود و دارای علم تفسیر و ایمانی کامل بود. او زاهد و عابد بود و شب ها به قیام و روزها را به روزه می گذراند. دارای بیانی فصیح بود و نزد رسول خدا مقامی جلیل داشت. ابن زیاد ملعون این بزرگوار را به شهادت نرساند مگر به خاطر مصاحبت و ولای امیرالمومنین(علیه السلام) آن حضرت نیز علاقه وافری به او داشت، حتی گاهی اوقات از مسجد جامع خارج می شد و در مغازه میثم می نشست و با او صحبت می کرد و گاهی که حضرت میثم را برای کاری می فرستاد و برای میثم خرما می فروخت. (۱) ♦️میثم از امیرالمومنین (علیه السلام) و از امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) علم را فراگرفته بود تا اینکه آن بزرگوار را گرفتند و به دار زدند با اینکه دست و پای او را قطع کرده بودند امام فضائل و مناقب امیرالمومنین (علیه السلام) را می گفت تا او را به شهادت رساندند. ۷ نفر از خرما فروشان کوفه شبانه او را از دار پایین آورده بدن او را در محل فعلی قبر شریف دفن نمودند. 🔴 ۲- خروج ابراهیم مالک اشتر برای جنگ با ابن زیاد ♦️هنگامی که کوفه را جناب مختار از قتله حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) پاک کرد در این روز ابراهیم بن مالک اشتر با ۱۲.۰۰۰ یا به روایت ابن نما با کمتر از ۲۰.۰۰۰ نفر با جنگ با ابن زیاد از کوفه خارج شد و مختار به مشایعت او رفت. لشکر ابراهیم تا کنار نهر خارز در پنج فرسخی موصل رفت و آن مکان را لشکر گاه کرد. عبیدالله به موصل آمد و آنجا را با سی هزار یا هشتاد هزار سواره تصرف کرد و آماده جنگ با لشکر ابراهیم شدند. سرانجام بعد از چند روز جنگ و فرار لشکر عبیدالله بن زیاد در روز عاشورای سال ۶۷ هجری عبیدالله به دست ابراهیم بن مالک اشتر نخعی به درکات جحیم شتافت و سر او را برای مختار فرستادند. (۲) ♦️۳- منازل امام حسین(علیه السلام) تا کربلا: ثعلبیه در این روز امام حسین(علیه السلام) به همراه اهل بیت و اصحابشان به منزل ثعلبیه رسیدند که یکی از دهات مخروبه بود. (۳) بنا بر نقلی در این منزل عبدالله بن سلیم و مذری بن مشهل که هر دو از بنی اسد بودند از مکه به طرف امام حسین(علیه السلام) می آمدند که کسی را ملاقات کردند که خبر از شهادت جناب مسلم و هانی داد ولی مشهور این است که خبر در منزل زباله به حضرت رسید. 📚منابع: ۱- بحارالانوار: ج ۴۱، ص ۲۶۸، میثم تمار، ۱۹ ۲- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۸۰-۳۸۴ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۵۴۸ ۳- الامام حسین و اصحابه، ج ۱، ص ۱۶۶ @chehelcherag2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ماجرای پیشگویی امام علی(ع) درباره نحوه شهادت «میثم تمار» یار ایرانی خود 🌹۲۲ ذی الحجه، سالروز شهادت میثم تمار @chehelcherag2
ماندگار مثل ميثم تمار-1_383457124023275240.mp3
3.41M
🌹ماندگار مثل میثم تمار ♦️در سالروز شهادت میثم تمّار صحابی امیرالمؤمنین کلیپ صوتی «ماندگار؛ مثل میثم تمّار» را بشنوید @chehelcherag2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨 گاهی شام برای خوردن نداشتیم! ✍رهبر انقلاب: ما نان گندم نمی‌توانستیم بخوریم، نان جو گندم می‌خوردیم، چون نان گندم گران‌تر بود. البته یک دانه نان گندم می‌خریدیم برای فقط ولی ما نان جو گندم می‌خوردیم، گاهی هم نان جو. وضعمان خیلی خوب نبود و شب‌هایی اتفاق می‌افتاد در منزل ما که شام نبود. مادرم با زحمت زیادی که حالا بماند آن زحمت چگونه انجام می‌شد، برای ما شام تهیه می‌کرد. آن شام هم که تهیه می‌شد و با زحمت تهیه می‌شد، نان و کشمشی بود. آن وقت‌ها، از لحاظ مالی در فشار بودیم، یعنی خانواده‌مان، خانواده مرفهی نبود. پدرم یادم هست روحانی معروفی بود، اما خیلی پارسا و گوشه گیر بود، لذا زندگی‌مان خیلی به سختی می‌گذشت. در دوران کودکی با زحمت بسیار، برای ما خریده بود که تنگ بود. پدرم دیگر قادر نبود که این‌ها را عوض بکند یا کفش دیگر بخرد، آمدند گفتند که خب این کفش‌ها را می شکافیم، اندازه می‌کنیم و برایش بند می‌گذاریم. یک عالمه شدیم که کفش‌هایمان بندی شد. آمدند شکافتند و بند گذاشتند بعد زشت شد، چون بندهایش خیلی فرق داشت با کفش‌های دیگر، خیلی زشت و ناجور درآمده بود. چقدر غصه خوردیم ولی خلاصه چاره‌ای نداشتیم. 📚 برگرفته از کتاب ۱۳۱۸، خاطرات خودگفته‌ی رهبر انقلاب @chehelcherag2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا