eitaa logo
چلچراغ بصیرت(گروه تربیت فرهنگی اجتماعی المصطفی)
847 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
4.1هزار ویدیو
837 فایل
کانال چلچراغ بصیرت، متعلق به گروه تربیت فرهنگی اجتماعی المصطفی، با مطالب متنوع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تحلیلی، در خدمت شماست لطفا همراه باشید و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید ایتا: https://eitaa.com/chelcherag98 ارتباط با ادمین: @GOLAB46
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️امام خامنه ای(مدظله العالی)؛بسیج تنها تا آن روز پیروز است که در یک دست بسیجی«قرآن» و در دست دیگرش«سلاح» باشد 🌹هرکس وارداین عرصه(بسیج) شد، باارزشترین افرادجامعه است هفته بسیج گرامی باد🌹
💚 تو یه عبارتی هست: " یا کٓریمٓ الصَّفْح " یعنی خدا تو رو می بخشه و یه طوری می کنه، انگار نه انگار که تو رو مرتکب شدی! اصلا هم به روت نمیاره! اِقرار میکنم به و بعید نیست منکر شود و بگوید کجا؟! چه بود؟! در و من کجا جویم اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک
51.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 نمیدونم پی نوشت این کلیپ چی بنویسم... فقط میدونم چهار یا پنج بار این فیلم و دیدم... و بازم میخوام ببینم... و بازم... و بازم... ... چی بنویسم از تو ؟؟؟!!! تو رو فقط میشه دید... نمیشه تعریف کرد... نمیشه تعریف کرد... اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک
💚 نیروهاش کم کاری کرده بودن، دستور داد یکی یکی تو گِل ها سینه خیز برن، یهو پشت سر بچه ها خودشم شروع کرد سینه خیز رفتن تو گِل ها، بعد که ازش میپرسن دلیل کارت چی بود، میگه همینکه به شماها گفتم سینه خیز برید، با دیدن سینه خیز رفتن شما حال خوشی بهم دست داد، دیدم اون حال کردنه برا من خوب نیست، خودمم اومدم با شما سینه خیز برم تا نفسم رو بشکنم اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک
💚 دو تا چیزو تو خیلی داشت یکی یکی قبل رفتن به و از ته زد و هم به اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک
💚 شدیدی گرفته بود حیاط و خونه رو گِل و آب کاملا گرفته بود، رفته بود دست تنها گِل و آب و آشغال های حیاط رو داشت به سختی بیرون میبرد، پیرزن هم تو همون وضع، هی رو بسته بود به فحش، که ای شهردار فلان ای شهردار بهمان بی مسئولیت... بی فکر... خبر نداری خونه شهروندان تو چه وضعیه و اینا... اونم همزمان که سخت گرفتار تمیز کردن حیاط بود هی می گفت آره بابا شهردار به درد نخوریه، چیه این شهردار، فلانه، بهمانه، بیشتر فحشش بدین حقشه... 💚 اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک
💚 در وقتی را می شکافتیم، نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود، شبیه دفتری که بیشتر از آن استفاده می کنند، برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد، آن را پاک کردم، به سختی بازش کردم، بالای اولین صفحه اش نوشته بود: ! ( از های ) آنان که به ما زنانند بگذار به که ز اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک
💚 بود، به که رسید، مثل همیشه قرار شد تعدادی از ها و باز کنن... چندتاشون شدن و ، هم ، چند قدم که رفت، برگشت، 15 سال بیشتر نداشت، یعنی بود؟! خب! ترس هم داشت! ... اما ... نه ... هاشو از پاهاش در آورد و داد به یکی از بچه ها و گفت: تازه از گردان گرفتم، حیفه! ... 💚 خدایا کاش فقط یکبار شنیده بودم: میدون مین! کیا داوطلبن؟! چندتا فدایی میخوایم، کیا هستن؟! خوشا به حال ... اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک