...💚 راننده‌تاکسی‌از‌این‌لاتای‌قدیمی‌بود ... »گفتم‌ :‌ ببخشید‌مخاطب‌این‌جمله‌کیه ؟! « گفت ؛ هر‌کی‌یه‌عشقی‌داره‌ .. !! مام‌ عشقمون‌‌ امام‌زمـ💚ـانه ..! اینو‌ نوشتم‌ اگه‌ شبی ، نصفه‌شبی‌ِ ، سَرِ صُبحی ، آقا‌ سوار‌ ماشین‌ ما‌ شد‌ و‌ نشناختم‌ حمل‌ بر‌ بی‌ادبی‌ نباشه :) #تلنگرانه #اَللّهُمَّ‌عَجِّـلْ‌لِوَلیِّکَ‌الفـَرَجْ...💚 @chele_hozor

#تلنگرانه وای بر آن لب‌هایی که ذکر فرج می‌گویند اما دلشان، در قعر بازار دنیا، با سود و سهم درگیر است. ✍النجم_الثاقب @chele_hozor

#تلنگرانه 🌀وای اگر نسبت به نگاه منتظر او، سکوت کنیم نگاهی که سال‌هاست به حرکت ما دوخته شده، 🌀وای اگر در هنگامه‌ی آزمایش، ما، بی‌هیاهو از میدانِ عمل کنار بکشیم، و ردای انتظار را، بی آن‌که خاکِ راه خورده باشد، بر دوش بکشیم… 🌀 وای اگر ردپای ما، نه در مسیر ظهور، که در غبار بی‌تفاوتی محو شود؛ اگر زمین از سوز ندبه‌ها تهی شود، و آسمان از دعای خالصانه… 🕊 او چشم‌به‌راه است… نه فقط برای رسیدن زمان، که ما باید برسیم! 🕊او چشم‌به‌راه است… تا بغضِ دعا، از حنجره‌ی بی‌قراری عبور کند، تا اشک‌ها، از خواهش عبور کرده و به فهمِ حضور برسند. 🕊 او چشم‌به‌راه است… برای آن سحرگاهی که منتظران، دیگر در انتظار نمانند، بلکه برخیزند، بشکنند قفل‌های عافیت را، و پرچم‌های آمادگی را بر قله‌ی جانشان برافرازند. او منتظرِ رسیدنِ ماست…که ما باید برسیم؛ ما، که هنوز در کوچه‌پس‌کوچه‌های خواهش های خاکی، در پی نشانی خویش سرگردانیم. او منتظر است… تا ما، از حجمِ خویش تهی شویم، تا آینه شویم… آینه‌ای بی‌غبار، که در آن، فقط او را بتوان دید. 📿 برخیز… پیش از آن‌که نامت در سیاهیِ تماشاچیان دفن شود، پیش از آن‌که دیر شود. 📿 برخیز… که منتظَر، در انتظارِ منتظِر است… و راه، از حضور تو آغاز می‌شود. 📿 برخیز… که شب، رو به پایان است؛ و هر لحظه، ممکن است لحظه‌ی پیمان باشد؛ و هر جمعه، آستانه‌ی دیدار… @chele_hozor