eitaa logo
چله عاشقی🌹
49 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
308 ویدیو
12 فایل
☘چهل قدم نزدیک تر شویم☘ ...همانا که مسافر به سوی تو مسافتش نزدیک است!... ارتباط با ادمین: @RS_HGh
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ ادب... 🏠 علی اصغر مجروح شده بود. رفتیم تا به او سر بزنیم، وقتی وارد خانه شدیم مادر اصغر جلو آمد. بی مقدمه گفت:«آقا سید شما یه چیزی بگو!» ❄️ بعد ادامه داد: «دیشب دو ساعت با پای مجروح پشت در خانه تو برف نشسته اما راضی نشده در بزنه و ما رو صدا کنه. صبح که پدرش می خواسته بره مسجد اصغر رو دیده!» 🌷 از علی اصغر این کارها بعید نبود. احترام عجیبی به پدر و مادرش می گذاشت. ادب بالاترین شاخصه او بود. #شهید_بیست_و_هشتم چله عاشقی🌹 @cheleye_asheghi
✨ فرمانده داش مشتی‌ها... گردان میثم تمار که علی‌اصغر فرماندهی‌اش میکرد به داش مشتی ها معروف بود! ❣بچه ها عاشق او بودند. فراموش نمی کنم پیک گردان لباس های کثیف خودش را برای شستن آماده کرد. بعد جایی رفت و برگشت... 👕 وقتی آمد لباس هایش شسته شده روی بند بود! خیلی پرس و جو کرد. بعدها فهمید این کار توسط فرمانده او، علی اصغر ارسنجانی انجام شده!... ⚠️ از مطرح شدن فراری بود. تلاش می کرد کسی او را نشناسد. 🍂 از جائی عبور می کردیم، پاچه ی شلوارش توی جوراب بود برای یک فرمانده صحنه ی جالبی نبود! اشاره کردم که درست کند. اما او از قصد درست نکرد! 🌸 بعداً از او سوال کردم. گفت: بگذار فکر کنند ما چیزی حالیمون نیست! اینطوری کسی رو ما حساب نمی کنه! کمتر مطرح می شیم!... #شهید_بیست_و_هشتم چله عاشقی🌹 @cheleye_asheghi
✨ در مجالس اهل بیت سنگ تمام می گذاشت. با بدن مجروح خودش ساعتها بر سر و سینه میزد. ☄ یکبار با حاج همت برای شناسائی به منطقه بمو رفتند. همانجا به سختی مجروح شد. این مجروحیت ۲ سال او را از میدان رزم دور کرد! 🍃 در بیمارستان همه از روحیه و صبر او تعجب می کردند. سخت ترین عمل های جراحی روی او انجام میشد اما در اوج درد لبخند میزد! همه ی کارهای او برای رضای خدا بود. 💌 اصطلاحات جالبی داشت. می گفت: این فرماندهی گردان، ما رو باد می کنه! اگر به خودمان سوزن نزنیم، دنیا به ما سوزن می زنه! چله عاشقی🌹 @cheleye_asheghi
💌 #سخن_شهید پروردگارا!... 🕯 تو خود گواهی که مثل شمع می سوزم و آب می شوم؛ 🌊 و آن قدر دلم گرفته که اگر به من جرئت می دادی خود را به دریا می انداختم خود را به آب وآتش می انداختم؛ 🏜 خود را در بیابان ها رها می کردم تا بالاخره عقده دل خالی کنم. ⁉️ عقده دلم چیست؟ ایزد من تو خود گواهی که عقده من رسیدن به اهدافی که تمام انبیا و اولیا داشته اند؛ 🌿 آری آن یاری کردن دین خداست... #شهید_بیست_و_هشتم چله عاشقی🌹 @cheleye_asheghi
*شهید محمد ناصری* ولادت: ۷ خرداد ۱۳۴۰ ، یکی از روستاهای بیرجند شهادت: ۱۷ مرداد ۱۳۷۷ ، مزار شریف سن: ۳۷ مزار: گلزار شهدای بیرجند چله عاشقی🌹 @cheleye_asheghi
🌷 دوست شهید: ✏️ یکی از خاطرات من از دوران کودکی شهید ناصری، خط زیبا و جذاب او بود. در همان سال­های اول دبستان، آیات قرآن کریم و برخی اشعار را با قلمی بر روی کاغذ می­نوشت 🌸 و آن قدر زیبا مینوشت که مدیر دبستان برای تشویق سایر دانش ­آموزان به خوشنویسی خیلی از آنها را روی دیوارهای سالن ورودی مدرسه میزد. 🧠 جالب اینجا بود که او هم این مهارت را به صورتی کاملاً خودجوش و بدون فراگیری از استاد کسب کرده بود. 💠 و از این قبیل استعدادهای خاص، زیاد داشت که برگرفته از نیروی معنوی و هوش سرشار او از همان سنین کودکی بود. ⭐️ روی حساب این که دوران ابتدایی را توفیق داشتم در کنار او باشم، بدون هیچ اغراقی باید بگویم که از همان زمان، چه در مسائل اخلاقی و دینی و چه در امور درسی، همیشه حرف اول را می­زد. #شهید_بیست_و_هشتم چله عاشقی🌹 @cheleye_asheghi
✨ از ۱۷ سالگی آماده شهادت بود... 🖋 دوران انقلاب بود، من و محمدناصر در شهر بیرجند، در اتاقی اجاره­ ای و با هم زندگی می­کردیم. یک روز بعد از ظهر وقتی آمد خانه، دیدم با عجله کاغذی و قلمی درآورد و مشغول نوشتن چیزی شد، تو فکر افتادم که با این عجله چه می ­نویسد و اصلاً چرا عجله دارد؟ 🚶🏻‍♂وقتی از نوشتن فارغ شد، دیدم دارد آماده­ ی رفتن می­ شود. پرسیدم:«کجا؟!» گفت:«باید بریم یک مأموریت، ممکنه دو سه روز دیگه نیام.» به کاغذی که آن را لب طاقچه گذاشته بود، اشاره کردم و گفتم:«اون چی بود که نوشتی و ما رو محرم خودت ندونستی که چیزی در موردش بگی؟» گفت:«وصیت­نامه است دایی؛ چون این روزها درگیری زیاد پیش می­ آد، گفتم بنویسمش که اگه خدا طلبید، بدون وصیت­نامه نباشم.» 🍂 بعد از آن، از من خواست که چنانچه شهید شد، آن وصیتنامه را باز کنم و بخوانم. او درحالی خودش را آماده­ ی شهادت کرده بود، که هفده، هجده سال بیشتر نداشت. #شهید_بیست_و_هشتم چله عاشقی🌹 @cheleye_asheghi
☘ تنها آرزو 🧔🏻 یادم هست در یکی از عملیات­‌ها شانه ­اش تیر خورده و زخم عمیقی برداشته بود. وقتی من و بعضی از آشنایان و بستگانش به عیادتش رفتیم، دیدم با اینکه زخم مهلکی برداشته، ولی در اثر کتمان درد، خندان و مثل همیشه بذله گو است. نه تنها خودش از این بابت هیچ غم و اندوهی نداشت، بلکه دیگران را نیز تسلی و دلداری می­ داد و می­گفت:«چیزی نیست!» ⚔ فکر کنم همان دفعه بود که وقتی از شهادت صحبت شد، دیدم او در این باره آرزویی که خاص برخی از صحابه­ ی بزرگوار بوده است، دارد. او آرزو داشت که در مواجهه با قومی خشن و ستمگر، با وضعی اسفناک به شهادت برسد. 🌸 در واقع تحقق یافتن این آرزو، یکی از دلایل اثبات اخلاص بالایش بود. #شهید_بیست_و_هشتم چله عاشقی🌹 @cheleye_asheghi
✨نحوه شهادت از زبان تنها بازمانده حادثه ⭕️ طالبان وارد خیابان کنسولگری شده بودند و هر موجودی را که می‌دیدند، به‌طرفش تیراندازی می‌کردند. 🚪هنگامی‌که گروه کوچکی از طالبان، در کنسولگری را به صدا درآوردند، ما در را به رویشان باز کردیم. 🍃 بااینکه برخورد ما از ابتدا با آن‌ها خوب بود، ولی آن‌ها بدون هیچ دلیلی معترض ما شدند و با ضرب و شتم، همه ما را به داخل اتاقی در زیرزمین که یک درب آهنی داشت منتقل کردند و پس‌ازاینکه قفل بزرگ و محکمی به آن زدند، آنجا را ترک کردند. ⏳ طولی نکشید که جوانی با صورت پوشیده به زیرزمین آمد. جوان طالب، به‌محض اینکه روبه روی ما قرار گرفت، با اسلحه‌ای که در دست داشت ، دو سه تیر به‌طرف سقف شلیک کرد و بعد هم اسلحه را رو به ما گرفته و در کمال بی‌رحمی همه را به رگبار بست. ⚠️ درست در لحظه‌ای که او به سقف شلیک کرد و سر اسلحه‌اش را آورد پایین، من توانستم خودم را پرت کنم روی زمین. چند تن از همکاران در دم شهید شده بودند. از سه، چهار نفرشان صدای ناله به گوش می‌رسید. 🥀 یکی از آن‌ها ناصری بود که بدن مطهر و خونینش بر روی من افتاده بود. از شرایطش معلوم بود آخرین نفس‌ها را می‌کشد. ❤️ با همان آخرین رمقش، مشغول شد به گفتن ذکر مقدس حضرت سیدالشهدا (ع) صدای یا حسین، یا حسین گفتنش، هنوز در گوشم است. #شهید_بیست_و_هشتم چله عاشقی🌹 @cheleye_asheghi
🥀 لازم به ذکر است تا یک ماه از سرنوشت ۹ دیپلمات جمهوری اسلامی ایران که در مزار شریف به شهادت رسیدند گزارشی منتشر نشد، تا این که پیکر مطهر آنان در یک گور دسته جمعی در خرابه های پشت کنسولگری پیدا شد و در روز ۲۱ شهریور ۷۷ شهادت آنان از رسانه­ ها اعلام شد که به دنبال آن مقام معظم رهبری سه روز عزای عمومی در کشور اعلام کردند. 🍁 در نهایت پیکر پاک و مطهر این شهدا به تهران انتقال یافت و بعد از اقامه نماز جمعه با حضور حضرت آیت ­الله العظمی خامنه­ ای تشییع با شکوه و بی نظیری شد و سرانجام پس از ۴۰ روز بی قراری پیکر پاک این دیپلمات­ها در آرامگاه ابدیشان آرام گرفتند. #شهید_بیست_و_هشتم چله عاشقی🌹 @cheleye_asheghi
🌼 مادر شهید 🕋 « روزی که به منا می‌رفتیم تا به نماد شیطان سنگ بزنیم نیمه‌های راه ماشین بر اثر ترافیک و شلوغی ما را پیاده کرد مجبور شدم با کمرم که سالهای گذشته در زلزله زیرکوه شکسته بود پیاده تا خیمه‌ها بروم بین راه چندین بار نشستم و با خود این شعر را زمزمه می کردم ✨ « در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور» 🥀 وقتی به خیمه‌ رسیدم دیگر رمقی نداشتم از حال رفتم بعد از کمی استراحت اما چون خیلی دوست داشتم به اصرار خواستم با بقیه برم رمی جمرات اما به خاطر حالم اجازه ندادند یکی از اقوامم گفت به جای من این کار را انجام خواهد داد، 🌱 برگشتم تنها در چادر ماندم و ناراحت و با دلی شکسته گریه می کردم در حال خودم بودم که یکدفعه دیدم پسر شهیدم محمد آمد و گفت: ❣ « مادر من رفتم ریگ های شما را بزنم خیالت راحت باشد و به دنبال آنان رفت»... چله عاشقی🌹 @cheleye_asheghi
📚#معرفی_کتاب نام کتاب: گمشده مزار شریف نویسنده: سعید عاکف ناشر: نشر ستاره ها 👶🏻 در یکی از روزهای بهاری در شهرستان بیرجند در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. 👨🏻 از دوران دبیرستان،در زمره نیروهای موثر انقلاب قرار می گیردو به زودی سر منشاءاقدامات جمعی زیادی ،مثل تظاهرات و یا حمله به یگان های نظامی می گردد. 📖 یکی از خصوصیات بارز او در ایام مبارزه این است که با به خرج دادن همتی بالا،درعین انجام فعالیت های چشمگیر انقلابی ، هرگز از درس خواندن باز نمی ماند و هرسال تحصیلی را با نمرات خوب و معدل بالا پشت سر می گذارد.پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، در تاسیس کمیته انقلاب اسلامی (سابق)و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بیرجند نقشی کلیدی ایفاء می نماید و در حالی که به عضویت سپاه در می آید، موفق به اخذ دیپلم نیز می گردد....... #شهید_بیست_و_هشتم چله عاشقی🌹 @cheleye_asheghi