🔻او اهل نماز شب بود، اما من عذر میآوردم!
🎤#آیتالله_منتظری:
🔸با مرتضی مطهری در فیضیه کنار هم حجره داشتیم. آقای مطهری شبها نماز شب میخواند. هی به من تأکید میکرد تو هم #پاشو نماز بخوان. ولی من چون آنجا آب نبود و باید از پلهها پایین میآمدم و میرفتم تو رودخانه و خیلی زحمت داشت، #نمیخواندم.
🔹یک شب که تو #حجره خوابیده بودم، گویا نيمههای شب، بین خواب و بیداری بودم دیدم در حجره باز شد. یک آدم بسیار #نورانی وارد شد. یک نامه روی دستش بود که نوشته بود: «علی منتظری، هذا برائة من النار».
🔸گفت: من از خدمت #امیرالمؤمنین علیهالسلام سفیرم. این اماننامه را حضرت امیر برای تو نوشته است. گفتم: تو که هستی؟ گفت: عثمان بن حنیف هستم. یک آفتابه آب دستش بود که به من داد و گفت: حسینعلی بلند شو، نماز شب بخوان. برایش #عذر_آوردم که نمیتوانم بروم پایین وضو بگیرم.
🔹گفت: برایت آب آوردهام. #آفتابه را گذاشت و رفت. چند دقیقهای گذشت. دیدم مرتضی مطهری وارد حجره شد. گفت: حسینعلی بلند شو، #نمازشب بخوان. گفتم: تو میدانی که تو این تاریکی نمیتوانم بروم رودخانه و وضو بگیرم.
🔸آب را گذاشت آنجا و گفت: برایت آب آوردهام، پاشو. تا این را گفت #منقلب شدم. صدایش کردم و گفتم: شیخ مرتضی بیا تو. آمد و آن رویا و حالت خلسهای که برایم اتفاق افتاده بود، گفتم. خیلی #گریه_کرد.
🔰 چرا طلبگی؟!
https://eitaa.com/joinchat/882966946C4b9be7b82c