eitaa logo
چشمه
10.1هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
457 ویدیو
112 فایل
📣 بدو بیا لب چشمه! 📌مسابقات روزانه چشمه همراه با جایزه ! غدیری ماندن، یک سبک زندگیست، برای همه سال، چه محرم باشد، چه ذی‌الحجة! 🌐ghadirishavim.ir ادمین: @admin_cheshmeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃سوای علاقه ای که به علی داشت باید به همه نشان می داد که جایگاه علی علیه السلام نزد او چگونه است. 🔅ابن عباس می گوید : من و پدرم نزد پیامبر نشسته بودیم که ناگاه علی سر رسید . علی بر پیامبر سلام کرد و پیامبر در مقابل علی ایستاد و خوشحال او را در بر گرفت و بین دو چشمش را بوسید و در سمت راست خود نشاند . پدرم از دیدن این صحنه و احترام بیش از حد پیامبر در حق علی شگفت زده شد و پرسید : 🔹 ای رسول خدا آیا او را در این حد دوست می داری ؟ پیامبر فرمود : ای عمو به خدا سوگند ، به خدا سوگند بسیار او را دوست میدارم . همانا خداوند دودمان و آینده من و تمام پیامبران را در صلب و نسل او قرار داده است. (ع) 🔻@cheshmehapp 🌐ghadirishavim.ir
💚علی علیه السلام را چهار درهم بود .تمام فکر و ذکرش این بود که آن گونه باشد که خدا و رسولش می خواهند . درهمی را به روز ، درهمی را به شب ، درهمی را پنهانی و درهمی را آشکارا در راه خدا انفاق کرد. خداوند پیامبرش را با خبر ساخت و حضرت از علی پرسید : به چه نیت و هدفی چنین کاری را انجام دادی ، ای علی ؟ 💟 علی علیه السلام گفت : به امید آنکه مستوجب و مستحق آن باشم که خداوند بر ما وعده کرده است . پیامبر رضایتمند فرمود : همانا آن وعده ها برای توست. خداوند به قدردانی از علی چنین بر پیامبرش وحی کرد: ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُم بِٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ سِرࣰّا وَعَلَانِيَةࣰ فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ (ع) 🔻@cheshmehapp 🌐ghadirishavim.ir
🌾آوازه عدالتش را شنیده بود .امیدوار رفت پس از مدتی از بیت المال مسلمین دریافت کند . ساعاتی میشد که در صفی طولانی ایستاده بود. بالاخره مقابل خلیفه ، عمربن عبدالعزیز ایستاد. عمر سراپای ژنده پوشش را نگریست و گفت از چه قوم و تباری هستی ؟ قریش ! 🔺از کدام طایفه ؟ بنی هاشم! 🔻از کدام شان ؟ پیروان علی ! 🔺کدام علی ؟ سکوت کرد. برجانش ترسید ، من من کرد و عمر همه چیز را فهمید لبخند زد و برخاست وصورت به زمین دوخته مرد را بالا اورد و گفت : به خدا سوگند من نیز از دوست داران و پیروان علی بن ابی طالب هستم! از جماعتی که از رسول خدا شنیده بودند شنیدم که فرمود : هرکس که من مولای او هستم علی مولای اوست. سپس روبه خزانه دار خود کرد و گفت : صد درهم . عمربن عبدالعزیز دستان مرد را گرفت و با صدای بلند گفت : پانصد دینار دیگر بخاطر✨ ولایت علی بن ابی طالب✨ به او عطا کنید. (ع) 🔻@cheshmehapp 🌐ghadirishavim.ir
🍃پیامبر با دستان خود پرچم سپاه مسلمین را به دستان تنومند علی علیه السلام سپرد. علی (ع) پرچم را به اهتزاز دراورد و پشت به شهر و اهالی اش ، راهی جنگ شد . همه دیدند و شنیدند که پیامبر دستان خود را به دعا بلند کرد و خدای خویش را چنین خواند : ✨خداوندا مرا نمیران تا علی را دوباره ببینم!✨ (ع) 🔻@cheshmehapp 🌐ghadirishavim.ir
در نگاه آرام طلبه فقیربه تزیینات حرم ،فریادی از شکایت شنیده می شد :" نان شب برای خوردن ندارم ،ولی حرم شما پر از قندیلهای قیمتی و اشیای گرانبهاست ؟" در عالم رویا شنید که حضرت فرمود : "اگر میخواهی نجف بمانی ، همین نان وماست و سبزی و فرش طلبگی است. نشانی رفاه و ثروت تو در شهر حیدر آباد هندوستان است. صاحب فلان خانه (راجه) را که دیدی فقط بگو : " بر آسمان رود و کار آفتاب کند " چند روز گذشت تا بالاخره مطمئن شد پیغام از طرف حضرت امیر است .به هزار زحمت خود را به هندوستان رساند و شهر حیدر آباد . به درب خانه رسید ؛ ولی "طلبه فقیر کجا و صحبت راجه صاحبخانه کجا ؟" بالاخره صاحبخانه را از درب نیمه باز خانه دید و فریاد زد : "بر آسمان رود و کار آفتاب کند " ورق برگشت :استقبال راجه، مهمان خاص شدن ، پذیرایی ، اسکان ، لباس فاخر و دعوت به میهمانی با شکوه عقد دختر راجه . در این مجلس بود که راجه کلید معما را گشود: سالها قبل خواستم در مدح مولا شعری بسرایم .فقط یک مصراع گفتم و مصراع دوم تکمیل نمی شد . شعرای هندوستان و ایران هم نتوانستند کمکی کنند . نذر کردم اگر نشانه ای از توجه مولا دریافت کنم و کسی شعرم را تکمیل کند .نیمی از دارایی ام رابه او ببخشم و او را داماد خودم قراربدهم . امروز می خواهم نذرم را برای این طلبه ادا کنم .طلبه پرسید: مصراع اول چه بود؟ راجه گفت: " به ذره، گر نظر لطف، بوتراب کند" طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (ع) است. 🔻@cheshmehapp 🌐ghadirishavim.ir