eitaa logo
چشمه جاری
517 دنبال‌کننده
741 عکس
146 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️ «السَّلَامُ عَلَيكَ يَا أَكْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ وَ يا خَيْرَ شَهْرٍ فِى الْأَيَّامِ و السَّاعَاتِ». بهترين مصحوب و همراه، مصحوبى است كه خيرى رسانده و شرّى نداشته ♦️ چون هر مصاحبى ممكن است در مصاحبت با او، انسان هم بهره ‏مند بشود و هم صدمه بخورد، ولى رمضان ماهى و همراهى است كه فقط حُسنِ جوار دارد. او براى ما آزارى نداشته است، ولى حالا ما داريم از او جدا مى ‏شويم. ♦️ يك دوستى را كه آدم از او فاصله مى ‏گيرد، يا يك كوزه ‏اى را كه مدتى از آن آب خورده است از دست مى ‏دهد، دل شكسته مى ‏شود. ♦️ حالا ما داريم از شهر بزرگ خدا، عيد اولياى خدا، بهترين مصحوب و بهترين مصاحب جدا مى ‏شويم، چگونه دل شكسته نباشيم!! ♦️ به قول يكى از دوستان، رمضان سالِ ديگر هم كه بيايد رمضانِ سال ديگر است، جاى خودش را دارد، جاى امسال كه نيست. دوباره ما آن قدر تا سال ديگر كسرى مى ‏آوريم كه بخواهيم با آن جبرانش كنيم. ♦️ اگر انسان ولو لحظه ‏اى از اين ماه را چشيده باشد كه در دعاهاى‏ روزهاى ماه رمضان مى‏ خوانيم: «شَهْرُ الْأِنَابه»، «شَهْرُ التَّوْبَة»، «شَهْرُ الْمَغْفِرَة»، «شَهْرُ الْبَرَكَة». آن وقت مى ‏بيند كه از چنين ماه بى آزارى با اين همه نور و خير و بركت، دارد فاصله مى ‏گيرد و هنوز كوزه ‏اش را هم آب نكرده و دستش را هم نشسته است. 📗 بهار رویش، ص 144 🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ «اَلسَّلامُ عَلَیکَ مَا کانَ أمحاکَ لِلذُّنُوِب»؛ سلام بر تو که چقدر راحت گناهان را پاک می کردی. ✅ گاهی یک رنگی، قیری، چیزی به دست می چسبد، انسان هر چه آن را می مالد پاک نمی‌شود، ولی یک چیزهایی هست که تا می گذاری روی آن، زود محوش می‌کند. ✅ این از خصوصیات رمضان است؛ گناهانی را که چسبنده بوده اند زود محوشان کرده است. 📙 بهار رویش ص 147 🆔👉 @cheshmeyejarie
12.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤👈 استاد علی صفایی حائری رحمة الله علیه 🔷 شیرین ترین امکانی که به آدم بدهند اینکه حضرت علی علیه السلام سراغ تو را بگیرد. 🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا پورسید آقایی 🔷 روزی استاد صفایی رضوان الله تعالی علیه را دیدم که از یکی از مدارس خواهران طلبه برمی گشت؛ گویا برای سخنرانی دعوتش کرده بودند. فهمیدم روزه است. 🔷 استاد گفتند: وقتی برای صحبت به خانم ها دعوت می شوم و یا قراری با خانم ها دارم روزه می گیرم. 🔷 در جمع خانم ها حاضر شدن خیلی سخت است، روزه خیلی مؤثر است. 📚 حکایت ها و هدایت ها، ص ۲۳ 🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری 🔶 استاد صفایی رحمة الله علیه در رعایت حدود الهی بسیار غیور بود. 🔶 در یکی از نشست ها با چند تن از خواهران به گفته یکی از همان حاضران، متوجه می شود روسری یکی از خانم ها کنار رفته و کمی گلویش پیدا شده است. 🔶 استاد سر به پایین افکنده با غضب شدید گفتند: بعضی ها خیال نکنند از دریا رد شده ایم، من هم مثل خیلی ها بر لبه تیز خطر هستم، خودتان را جمع و جور کنید. 📚 مشهور آسمان، ص ۱۲۷ 🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌👈 اعتراض به امام زمان علیه السلام 🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه ✅ در نجف آن وقت كه بيش از يك قلعه و آب شور و وادى گرم چيزى نداشت و در آن وقت كه جايگاه عابدها و از دنيا گذشته ‏ها و دست شسته ‏ها بود، كسانى جمع بودند كه از خود مى ‏پرسيدند: چه شده با اينكه ما به اندازه‏ ى ياوران امام هستيم و سر بر فرمانيم و به اين گوشه گليم انداخته ‏ايم، امام خروج نمى ‏كند و ظاهر نمى ‏شود⁉️ ✅ اين مسأله، رفته رفته جا باز كرد و ذهن‏ها را گرفت و آنها را به جواب‏ خواهى كشاند و اين بود كه كسانى را از ميان خود انتخاب كردند و از آنها هم يك نفر بيرون كشيدند و براى حل داستان روانه كردند. ✅ اين گل سر سبد، همين كه از قلعه بيرون آمد و به وادى رسيد، از كنار وادى، به خواب يا مكاشفه، ديد كه به شهرى رسيده، پرسيد و بدست آورد كه شهر امام است. اشكش و شوقش و التهابش به جايى رسيد كه خود را نمى‏ شناخت. ✅ اجازه ‏اش نمى‏ دادند تا آنكه اجازه بگيرند. بيچاره مى ‏تپيد كه مبادا راهش ندهند، ولى راهش دادند و اجازه‏ ى خدمت خواست، بارش دادند و به امام رسيد، با شورها و گلايه ‏ها و زمزمه ‏ها و شوق‏ها و از انتظارها و گفتن و از دوست به دوست ناليدن. ✅ تفقدى ديد و بشارت شنيد كه ظهور نزديك است. در خانه ‏اى منتظر ماند تا خبرش بدهند و راه بيفتد. در اين خانه برايش همسرى انتخاب كردند، همسرى كه دريا را مى ‏مانست و آبشار را و نسيم را و طوفان را. ✅ دريا در چشمش و آبشار در گيسوانش و نسيم در حركاتش و طوفان در عشقش. انس گرفت و هنوز كام نگرفته، صداى شيپورها بلند شد و بر در كوبيدند كه خواجه كى به در آيد. ✅ با التهاب، سرخورده بر در ايستاد و شنيد كه احضارش مى ‏كنند. گفت آمدم ... هان آمدم ... برويد كه رسيدم. به خانه درآمد كه كام بگيرد و هنوز كام نگرفته بود و در آتش‏ مى ‏سوخت كه بر در كوبيدند كه بر در دروازه‏ ايم و آماده، برخيز. ✅ با زبان گره خورده گفت: برويد كه گفتم مى‏ رسم. و داخل شد و هنوز جز آتش و سوز چيزى نچشيده بود كه دوباره به راهش انداختند و صدايش كردند. او خروشيد كه مگر امام، وقت شناس نيست⁉️ ✅ گفتم برويد مى ‏آيم. اين بگفت، خود را در ميان وادى در كنار قعله ديد و ديگر هيچ. 📚 صراط، ص 54 🆔👉 @cheshmeyejarie
13.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ خدا مؤمنین را رها نمی کند. 🆔👉 @cheshmeyejarie
❌👈 معرفی کتاب جرعه ای از چشمه جاری ✅👈 ناشر: انتشارات بنی الزهراء 🔶👈 آدرس: قم، پاساژ قدس، طبقه همکف ☎️ تلفن تماس: ۰۹۱۲۷۴۶۲۱۵۳