🎤👈 حاج آقا حیدری
❇️ یک بار یکی از بستگان را که پزشک بود، نزد استاد صفایی رحمة الله علیه بردم و ایشان بعد از گفتگوهای جالب و دلنشینی در تحقیر دنیا، که دوای درد آن پزشک بود.
❇️ با حالتی مخصوص به خودش به دکتر گفت: دکتر به بیماری ما هم برس. دکتر با خجالت تأملی کرد و گفت: آخر رشته ی ما درد شما نیست.
❇️ استاد پرسید: مگر تخصص شما چیست؟ دکتر گفت: ناباروری زنان و عقیمی!
❇️ حاج شیخ بلافاصله فرمود: دکتر! ما هم عقیم هستیم. باید بارور شویم و تولیدی و تولدی داشته باشیم.
❇️ دکتر دوباره گفت: ولی ما انگشت کوچک شما هم نیستیم. شیخ فرمود: نه، کوچک نباشید. ما دوستان بزرگ می خواهیم.
📚 مشهور آسمان ص ۵۰
🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 دنیا بد نیست؛ کم است.
✅👈 دنیا پای مؤمن است؛ نه بار او
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا پور سید آقایی
✅ یکی از رفقای استاد صفایی رحمة الله علیه امکاناتی به دست آورده بود و اصرار داشت برای موسی (پسر دوم استاد) که به تازگی طلبه شده بود، خانه ای بخرد.
✅ حاج شیخ گفت: به جای موسی برای فلانی خانه بخر؛ نیاز او بیشتر است، موسی تازه ازدواج کرده و در خانه عمه اش اتاقی دارد.
✅ فلانی چند سال است که طلبه است و بچه هم دارد.
✅ از او اصرار و از حاج شیخ انکار. بالاخره راضی اش کرد که برای دیگری خانه بخرد.
📚 حکایت ها و هدایت ها، ص ۱۴
🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولی خدا منتظر من و شما نمیماند!
🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤👈 استاد علی صفایی حائری رحمة الله علیه
✅👈 منتظر، بی تفاوت، بی خیال، بی توجه و بی مسئولیت نیست.
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷👈 وزیر آگاه
❇️ پادشاهی بر فراز قصرش و هنگام دیده بانی از قلمرو وسیع و غنی حکومتش به وزیرش گفت:چقدر خوب بود اگر دنیا می ماند و جدا نمی شد.
❇️ وزیر آگاهش جواب داد:اگر دنیا از دیگران جدا نشده بود، به تو نمی رسید و در دست همانها می ماند.
❇️ خوبی دنیا در این نیست که با ما بماند؛ خوبی ما در این است که از دنیا برداریم و از آن کام بستانیم
📚 مسولیت و سازندگی، ص ۲۹۱
🆔 @cheshmeyejarie
🔷 قدرت ها مهم نیستند، مهم این است که با این قدرت چه چیزی را دنبال کنیم و چه چیزی را بخواهیم و چه کسی را نشان بدهیم؛ خویش را و یا او را، خود را و یا خدا را.
🔷 قدرت، مسأله ای نیست که تسلط بر قدرت و امیر بودن و عزیز بودن مطلوب است.
🔷 آنها که قدرت ها را در دست دارند، بزرگتر از آنهایی هستند که قدرت ها آنها را در دست دارد.
📚 روش نقد، ج ۳ ص ۷۸
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷👈 دروازه بان دل
❇️ به حضرت على علیه السلام گفتند:« بِمَ نِلْتَ بِما نِلْتَ؟» از چه به اين همه رسيدى؟
❇️ «قالَ: كُنتُ بَوّاباً عَلى بابِ قَلْبَى» گفت: من دروازه بان دلم بودم.
❇️ به كسى راه می دادم و به چيزى راه مى دادم كه مرا بارور كند، نه اين كه از من بكاهد و مرا مصرف كند.
📕 مسئولیت و سازندگی، ص 143
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری
✅ استاد صفایی برخاست و به قصد جایی حرکت کرد. راحت گفت: می آیید؟ گفتیم: بله! و رفتیم.
✅ در خیابان، برای میدان امام حسین ماشین گرفتیم. راننده جوان از ابتدا ی ورود ما پیوسته موج های گوناگون رادیو را می گرفت و انواع ترانه ها را گوش می کرد.
✅ من از اینکه ایشان چیزی نمی گفت قدری تعجب کرده بودم، اما به احترام ایشان چیزی نمی گفتم. به میدان که رسیدیم پیاده شدیم.
✅استاد کمی تأمل کرد و در حالی که یک پایش بیرون و یک پایش داخل ماشین بود، دستش را به آرامی روی شانه جوان گذاشت. جوان برگشت.
✅ آن روح قدسی با مهربانی گفت: خودت را در این عالم خرج چیزی کن که از تو بالاتر باشد
✅ به نظرم جوان خواستار تکرار حرف شد. فرمود: بالاخره هر کس خودش را در عالم خرج چیزی می کند، تو خودت را خرج کسی کن که از تو بزرگ تر و بالاتر باشد.
✅ با همین چند کلمه در جوان تأثیر گذاشت. او با شرمندگی عذر خواهی کرد و کرایه ماشین را نمی گرفت. ایشان تشکر کرد و من شروع تحول جوان را با همان جمله احساس کردم.
📚 مشهور آسمان، ص ۱۳
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه
🔷 پسرم، خدا را شاكر باش كه رهبر امروز كشور تو، از اين انس برخوردار است و از اين امن سرشار.
🔷 و اين است كه براى مبارزه با همه ى اينهايى كه آتش مى كارند، ايستاده است و نه بر شرق و نه بر غرب و نه بر جهان سوم و حتّى نه بر ملّيت ايرانى، كه بر ايمان مردم و آن هم نه ايمان غرور، كه بر ايمان به خداى واحد قهّار متّكى است.
📚 نامه های بلوغ، ص 17
🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷👈 نشانه شیدایی و بی قراری
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ امروز، روشنفکرانی معتقدند كه مذهب با آزادى نمى سازد. و مذهب انسان را در چارچوب می گذارد و در قالب استبداد مذهبى شكل می دهد.
✅ آنجا كه حكومت خدا مطرح است، انسان دهانش بايد مهر و موم شود. اينها خيال می كنند كه با مذهب نمی توان كنار آمد و با آن نمی توان به حل مسائل جامعه ى معاصر رفت.
✅ بايد توضيح داد كه استبداد مذهب چيزى بالاتر از استبداد علم نيست. مذهبى كه بر اساس نظام حاكم بر هستى و جامعه و انسان طرح مى اندازد، استبداد و جبرش، به اندازه ى همان نظامها و قانونهاست. مى توانى كنارش بگذارى، ولى ضربه اش را مى بينى و صدمه اش را می خورى.
✅ مذهب هنگامى كه بر اساس روابط ثابت در جهان، براى انسان طرح می ريزد، ناچار همانند علم، سختگير است، ولى اين سختگيرى براى آنها كه با علم به بهره ها رسيده اند سخت نيست.
✅ هيچ كارگر عاقلى در كارخانه اى پيچيده كه هر دكمه اش هزارها رابطه را مى چرخاند، از مقررات و چراغها و علامتها رنج نمى برد. كه اينها راهنماى راه او و چراغ كار او هستند.
✅ كسانى كه در جنگلها راه گم كرده اند، می دانند كه اطاعت از بلد و راهنما هيچ گونه استبدادى را همراه ندارد؛ كه تو خودت اين را انتخاب میكنى و او را حاكم می گيرى، كه او از تو به راه آگاهتر است.
📚 بررسی، ص 57
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷👈 عشق بزرگتر
🔶 جوانى را سراغ داشتم سخت وابستهى لباس و قيافهاش بود، حتى وسواسى داشت كه پارچهاش از كجا باشد و دوختش از فلان
و مدلش از بهمان...
🔶 براى دوستى با او همين بس بود كه از لباسش و اتويش و قيافهاش تحسين كنى و يا از طرز تهيهى آن چيزى بپرسى. او عاشق ظاهرسازى و سر و وضع مرتب بود.و به اين خاطر از خيلىها بريده بود.
🔶 تا اين كه عشقى بزرگتر در دلش ريخت و با دخترى آشنا شد با هم سفرى کردند و در راه تصادفى شد.
🔶 جوانک در آن لحظهى بحرانى از رنجهاى خودش فارغ بود خودش را فراموش كرده بود به محبوبهاش مىانديشيد و سخت به او مشغول بود.
🔶 او به خاطر پانسمان محبوبش به راحتی لباسهايش را پاره مىكرد و زخمها را مىبست و راستى سرخوش بود كه خطرى پيش نيامده.
🔶 هنگامى كه عشقى بزرگتر دل را بگيرد، عشقهاى كوچكتر نردبان آن خواهند بود.
📚 مسئولیت و سازندگی، ص ۴۱
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 ما توجه نداريم و به خاطر آلودگى وسيع، از گرفتارى ها مطلع نمى شويم، درست مثل كسى كه لباس سياه و روغنى پوشيده، بر فرض زير ماشين هم برود و به خاك و گل هم آلوده شود، تازه از سياهى هايش كم مىشود.
🔶 نكته را كسى مى فهمد كه لباس تميز و سفيد پوشيده، حتى اگراز پنجره سرى بيرون آورد و در هواى طبيعى راه رود، بر لباس سفيد او تأثير سياهى هوا و كثافت اطراف بزودى مشخص مى شود.
🔶 اين گونه و در اين لحظه هاى تميز و سالم آدمى احساس مى كند كه اسم بعضى ها و حضور آنها و حرف آنها چقدر سنگينى و سياهى مى آورد و چگونه آدمى را محزون و خسته مى سازد.
🔶 براى اندازه گيرى، ميزانهاى دقيقى هست. ولى ما ترازودار نيستيم و با ميزان كشيمن نمى كنيم، كه عادتها و خوشايندها حاكم هستند.
📚 وارثان عاشورا، ص 190
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 نگوييد ما همه گناهان را نداريم كه هر كس گناهى دارد و همان براى توقف و ماندن او كافى است. لازم نيست كه ذنوب همه عوالم را داشته باشد.
🔷 يك ماشين لازم نيست همه جايش خراب شود تا بايستد. ممكن است يك سيم از آن قطع شود و بايستد، يا باد چرخش كم شود و بايستد؛ همان طور كه شيطان با يك كبر زمين خورد.
🔷 آدم با يك حرص زمين خورد. پسر آدم با يك بخل ذليل شد. يونس با يك شتاب ذليل شد.
🔷 ما كه الحمدللَّه همه اينها را با هم داريم و احساس ندامتى هم نداريم!
📚 اخبات، ص 32
🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🌻 ذیقعده شد و بهار ایران آمد
🌼🌻 در مشهد و قم دو گنج پنهان آمد
🌼🌻 در روز یکم کریمه آل رسول
🌼🌻در یازدهم شاه خراسان آمد
🌹 ولادت کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها مبارک باد.
🔶 بزرگى مى گفت، يك كبر در شيطان و يك حرص در آدم و يك بخل در پسر او كه بعدها تبديل به حسادت گشت و يك شتاب در يونس و يك توجّه به غير در يوسف، همه ى آنها را زمين زد و مبتلا كرد؛ ما كه همه را يكجا داريم چه كنيم؟
🔶 زبيرى كه تا ديروز با على عليه السلام بوده، از او جدا شده. منى كه تا ديروز با تو بودم و از تو مى پذيرفتم، با اولين تندى با تو درگير مى شوم. نفرت و دشمنى مى آيد.
🔶 يك كبر، يك عصبيّت، يك قدرت و يك عزّت را خواستن، كافى است براى اينكه درگيرى ايجاد كند. و كافى است، پدرى را با فرزندش درگير نمايد و چشم فرزندش را درآورد.
🔶 شوخى نيست، آدمى به خاطر كمترين چيزها از بزرگترين آگاهى هايش دست شسته و چشم پوشيده است. همين كه رسول صلّی الله علیه و آله به من اعتنا نكرد و يا مثلاً دخترش را به من نداد و يا پيش من ننشست و بر من وارد نشد، (چنانچه وقتى حضرت رسول صلّی الله علیه و آله وارد مدينه شدند، همين دعواها و درگيرى ها بود) همين براى انحطاط و سقوط، كافى است.
🔶 خدا شاهد است بين ما و كشتن اولياى خدا هيچ حائلى نيست. خيال مى كنيد، آنان كه حسينِ فاطمه را كشتند و حتّى به بدن تكّه تكّه شده ى او هم رحم نكردند و آن را زير سمّ ستوران قرار دادند، چه كسانى بودند⁉️
🔶 صحابى و در ركاب و همراه رسول صلّی الله علیه و آله بودند و نفس گرم او را احساس و كلام حضرت را در مورد امام حسين علیه السلام شنيده بودند كه مى گفت:«حُسَيْنٌ مِنِّى وَ أنَا مِنْ حُسَيْنٍ».
🔶 ما خيال مى كنيم براى كفر و عناد و لجاج و درگيرى با خدا و ايستادن در مقابل رسول او، يك ادّله ى سنگينى لازم است. خير، همينها كافى است. انحطاط و سقوط طبيعى است، پرواز دليل مى خواهد.
📚 روزهای فاطمه، ص 63
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ يكى از دوستانِ خود را در مكه در حال طواف ديدم. گريه مى كرد و مى گفت: انسان حتى در كنار كعبه و خانه خدا از هيچ گناهى جدا نيست.
✅ گفت: در حال طواف نگاهم به زنى افتاد كه بيش از حدِّ مجاز بر او متوقف ماند، با خود گفتم شرم نمى كنى كه در كنار بيت حق و در كنار شهود حق، در كنار سنگهايى كه شاهد او هستند، باز گناه مى كنى⁉️
✅ اين جوان كسى بود كه مى گفت: به مدينه آمده بوديم و زوّار ايرانى هم هنوز مستقر نشده بودند. صاحب خانه ما زنهاى متعددى داشت.
✅ يكى از زنهاى او كه زن جوانى هم بود، روزى به اتاق من آمد، ديدم كه جلوه مى كند و خودش را برايم آماده كرده است، بلافاصله به حرم حضرت رسول صلّی الله علیه و آله رفتم و گفتم: يا رسول اللَّه! چه كسى را مى خواهيد امتحان كنيد؟ اگر شما دستگيرى نكنيد، ما غرق شده ايم!
✅ مى گفت: شب هنگام، دير وقت به خانه برگشتم، ديدم كه صاحب خانه حركت كرده و به رياض رفته است.
✅ به او گفتم: اگر خدا بخواهد به تو عنايتى كند و طاعات تو، غرور تو را بارور نكند، بايد حساب تو را صفر كند تا بفهمى كه اگر خودت باشى، حتى در كنار كعبه هم از حرام فاصله اى ندارى.
📚 اخبات، ص 52
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 آنجا كه حساب ما صفر شد و فهميديم كه هيچ نداريم آنوقت بر ما مى ريزند و حساب ما را سرشار مى كنند اين گونه با خضوع و انكسار، صعود مى كنيم.
🔶 در حقيقت روح طاعت همين انكسار و ذلت است آنجا كه با اطاعت مغرور بشوى محرومت مى كنند و آنجا كه در گناه، دل شكسته و شرمنده شوى و ذليل و منكسر، سردر گريبان كنى، بر تو مى بخشند و پاداش هم برايت مى گذارند.
🔶 «سَيِّئةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ مِنْ حَسَنَةٍ تَسُرُّك». گناهى كه تو را دل زده و خسته كند، بهتر از اطاعتى است كه خوشحال و مغرور نمايد.
🔶 شايد ديده باشى آنجا كه فرزند شلوغت ظرفى را برمى دارد و آن را مى شكند اگر سركشى كند كه خوب بابا مگر چى شده؟ او را مى نوازى.
🔶 اما اگر ذليل شود و شرمنده و سر درگريبان شود، نوازشش مى كنى و برايش مزدى هم مى گذارى و شيرينى هم مى خرى، مزدها به اندازهى انكسارها و شكسته دلى هاست.
📚 قیام، ص 202
🆔👉 @cheshmeyejarie