فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈استاد صفایی رحمة الله علیه: لااقل از عرفه بهره داشته باشیم‼️
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه: خدای ابراهیم نمی خواهد اسماعیل ها کشته شوند، می خواهد ابراهیم ها آزاد شوند.
📚 حقیقت حج، ص ۱۲۹
💐🌷 عید سعید «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارک.
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 تو براى محدوده هفتاد سال نيستى، تا فقط براى همين محدوده حاكم بخواهى! اينجاست كه حكومت و حاكم تو، معيارهاى انتخابش متفاوت مى شوند.
🔶 لذا حكومت تو براى هفتاد سال نيست و با هدف پاسدارى يا پرستارى، آموزش يا بهداشت هم نمى تواند باشد. تو حكومتى را مى خواهى كه به تو بينش بدهد. و حاكمى را مى خواهى كه به تمامى راه تو واقف باشد و از تمامى جاذبه ها فارغ.
🔶آگاهى و آزادى، تركيبى است كه عصمت را به وجود مى آورد. يعنى تو حاكمى را مى خواهى كه اين عصمت را داشته باشد. با اين ديد است كه تو به حضرت على علیه السلام گره مى خورى.
🔶 چون اساس نگاه شيعى به قضيّه هم، از همين جا اتّخاذ و انتخاب مى شود، كه من ولىّ و حاكمى را مى خواهم كه نه تنها مرا در دنيا و در اين جامعه و در اين جهان، بلكه تا حضور خدا ببرد؛ يعنى براى تمام عوالم، جلودار من باشد.
🔶 و هدف حكومت هم، حتى در حدّ رفاه و امن نيست. حتى در حدّ آزادى و عدالت و عرفان هم نيست، كه چيزى بالاتر از اينهاست. رشد است كه؛ «أرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدَاً»، «انَّا سَمِعْنَا قُرْآنَاً عَجَبَاً يَهْدِى الَى الرُّشْدِ».
🔶 هدف، حتى تكامل نيست؛ چون كه رشد با كمال فرق دارد. تكامل اين است كه نيروهايى در تو شكل بگيرد، اما رشد اين است كه اين نيروى شكل گرفته، در راه و در جهت هدفى و در سمت و سوى هدفى بالاتر به كار گرفته بشود.
🔶 كمال، با شكوفايى نيروهاست ولى رشد، جهت بهتر دادن به اين نيروهاست؛ يعنى اينها را در راه بهترى خرج كردن است؛ آهنها مى شوند وسيله و اين وسيله وقتى كه كامل شد، مى شود ماشين و هلىكوپتر و چه و ... حالا تو با آن چه مى كنى؟ و در چه جهتى بهره مى گيرى؟!
🔶 رشد و خسر، دو بُعد تكامل آدمى هستند. و تو حاكمى را مى خواهى كه تا اين مقطع تو را پيش ببرد؛ چون هدفت بالاتر آمده است. معيار اين حكومت هم، آزادى و آگاهى است؛ آزادى از تمامى جاذبه ها و آگاهى به تمامى راه، كه به اين در زبان شيعه عصمت مى گوييم.
🔶 پس معيار انتخاب هم عصمت است. و همانطور كه رسول را با اين معيار انتخاب مى كنيم، امام على علیه السلام را هم همانگونه انتخاب مى كنيم. هر يك از حكّام بعد از آنها را هم با همان معيار انتخاب مى كنيم.
🔶 به عنوان وراثت و اين كه آنها از تبار فلان هستند، به اين چيزها نيست؛ چون ما مى بينم كه حضرت على علیه السلام هم چند فرزند داشت و هر كدام از ائمه هم چند فرزند داشتند، ولى اين طور نبود كه به فرزندان آنها برسد! به كسى مى رسد كه آن لياقتها و آن وقوف و آگاهى را دارد، آن آزادى را دارد، آن توانايى ها را دارد.
📚 فوز سالک، ص 250
کانال:👈 چشمه جاری
✅ تعبيرى است از حضرت فاطمه سلام الله علیها در مورد رسول خدا كه مى فرمايند: «انّا فَقَدْناكَ فَقْدَ الارْضِ وابِلَها»؛ مثل اين كه زمين بارش بى امانش را از دست داده باشد، تا چنين افتقار و از دست دادنى را احساس نكنيم، به ولايت ولى نخواهيم رسيد.
✅ نكته ى اساسى در مساله ى ولايت و وحى و توحيد همين نكته است. بحث از اثبات خدا و رسول و نبى و ولى نيست كه صحبت از اضطرار به ولى و احتياج به خداست.
✅ من نياز به رسول و وصى او دارم. اگر فرضم بر اين باشد كه در اين زندگى با اين شرائط موجود، مى توانم مسائل را خودم حل و فصل كنم ديگر به خدا چه نيازى دارم⁉️
✅ بر فرض هم كه خدا باشد به رسول او چه احتياجى دارم؟! به ولىّ او چه احتياجى؟! اما وقتى اين معنا در انسان شكل مى گيرد كه هم وجودش محدود است و هم امكاناتش ناتمام و ناقص هستند و حتى علم و تجربه و عقل و فلسفه و قلب و عرفانش كفاف او را نمى دهند.
✅ اينجاست كه خدا و رسول و ولى ضرورت پيدا مى كنند و اضطرار به آنها مطرح مى شود. و با اين معنا از اضطرار و احتياج، مسأله شكل جديدى به خود مى گيرد.
📚 روزهای فاطمه، ص ۲۶
🆔 کانال: چشمه جاری
🔷 حقيقت ولايت در اولويت ولى و رسول نسبت به من است. و اين بر اساس تعبيرى از حضرت رسول است كه در غدير مطرح مى كنند؛ كه: «أَلَسْتُ اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ». اين اساس ولايت است؛ يعنى رسول و وصى از من به من سزاوارترند.
🔷 چرا؟ چون هم از من به من نزديكتر و هم مهربانتر و هم آگاهترند. و اينجاست كه تو رسول و وصى را انتخاب مى كنى. اين معناى از ولايت، نه با نفى تو همراه است و نه با هويت و انسانيت تو در تعارض؛ چون با انتخاب تو همراه بوده است.
🔷 چرا؟ چون به آگاهى بيشتر، به رحمت واسعه ى حق و محبت و عنايت و بينه ى روشن او دست يافته اى. حضرت على علیه السلام در نهج البلاغه، آن جا كه از حقوق ولايت مى گويند، نكته ى خيلى لطيفى دارند كه به دست مى آيد حق ولايت زمنيه هايى دارد.
🔷 اين زمينه ها آگاهى است. آزادى است و رحمت واسعه و محبّت ولى است. كسى كه آگاهى به تمامى راه ندارد، و آزادى از تمامى تعلقها ندارد، و اين محبت و رحمت واسعه را به انسانها ندارد، كه از آنها به آنها نزديكتر باشد و آنها را بيش از خودشان دوست داشته باشد، ولى نخواهد بود و ولايتى را بر انسان نخواهد داشت.
🔷 با اين معناى از ولايت و با توجه به محدوديت امكانات آدمى؛ چه در حوزه ى علم و تجربه اش و چه در حوزه ى عقل و فلسفه اش و چه در حوزه ى قلب و عرفانش و با توجه به محدوديت وجودى اوست كه خدا و رسول و وصى او ضرورت پيدا مى كنند و انسان، محتاج و مفتقر به خدا و مضطر به رسول و ولى او خواهد بود و دنبال آنهاست و از آنها مى خواهد.
📚 روزهای فاطمه، ص ۲۷
🆔 کانال:👈 چشمه جاری
✅ تو براى محدوده هفتاد سال نيستى، تا فقط براى همين محدوده حاكم بخواهى! اين جاست كه حكومت و حاكم تو، معيارهاى انتخابش متفاوت مى شوند.
✅ لذا حكومت تو براى هفتاد سال نيست و با هدف پاسدارى يا پرستارى، آموزش يا بهداشت هم نمى تواند باشد.
✅ تو حكومتى را مى خواهى كه به تو بينش بدهد. و حاكمى را مى خواهى كه به تمامى راه تو واقف باشد و از تمامى جاذبه ها فارغ.
✅ آگاهى و آزادى، تركيبى است كه عصمت را به وجود مى آورد. يعنى تو حاكمى را مى خواهى كه اين عصمت را داشته باشد. با اين ديد است كه تو به حضرت على علیه السلام گره مى خورى.
📚 فوز سالک، ص 245
🆔 کانال:👈 چشمه جاری
🔷 همان طور كه من وقتى مى يابم كه فلان مكانيك آگاهى و دلسوزى دارد، تمام اجزاء ماشين را تحت اختيار او مى گذارم و تمام مسايل را از او مى پرسم و از او مى گيرم.
🔷 آنها كه ولايت را قبول كردند، آنهايى هستند كه يافتند ماشين پيچيده ى وجود آنها را امام و ولى بهتر از خود آنها رهبرى مى كند و در اين راه شلوغ هستى كه اعمال و افكار انسان غوغايى بپا كرده، او بهتر انسان را به مقصد مى رساند و نجات مى دهد.
🔷 توضيح ولايت و سرسپردگى در آگاهى نهفته است. وجود ما، جسم ما، جان ما، براى خداست و از اوست. هر كس كه اينها را بهتر به كار بگيرد، در اينها حق تصرف دارد.
🔷 و همين است كه رسول خدا و پيشوايان اولويت دارند. به تصرف در هستى ما، سزاوارتر از ما هستند. و همين است كه پدر بر فرزند و بر اموال فرزند ولايت دارد و حق تصرف دارد.
📚 غدیر، ص 20
🆔👈 کانال: چشمه جاری
🔶 حكومتهايى كه مى خواهند پاسدار امنيت باشند، و حكومتهايى كه مى خواهند پرستار رفاه و خدمات باشند، مى توانند با شورا و انتخاب ملت مشخص شوند.
🔶 اما حكومتهايى كه مى خواهند به آدمى بياموزند كه چگونه با حواس، با احساس، با فكر و عقل و قلب و وهم و خيال خود برخورد كند، و مى خواهند به او هدايت و فرقان و ميزان ببخشند، و او را براى تمامى رابطه هاى محتمل و يا مظنون و يا متيقن، آماده سازند، بايد به آگاهى و آزادى رسيده باشند.
🔶 آگاهى از تمامى اندازه و راه و روابط انسان و آزادى از تمامى كششها و جاذبه ها. و تركيب آگاهى و آزادى، همان عصمتى است كه در فرهنگ سياسى شيعه مطرح است. و عصمت ملاك انتخاب حاكمى است كه مردم به آن راه ندارند. چون نه از دلها آگاهند و نه بر فردا، مسلط هستند.
🔶 آدمى كه بيش از هفتاد سال است و حكومتى كه قلمرو آن وسيعتر از خانه و جامعه و دنياست، حاكمى مى خواهد كه بر اين مجموعه آگاه باشد و بر اين مجموعه مسلط باشد.
📚 وارثان عاشورا، ص 34
🆔👈 کانال: چشمه جاری
🔷 روز عيد غدير امسال، در كردستان، در سقز بودم، در جمع دوستانى كه مهربان و متدين و منصف بودند. يكى از دوستان مى پرسيد كه آيا شما در موضوع خلافت و امامت تحقيقى داشته ايد و آيا دليل بر خلافت بلا فصل حضرت على فقط همين «مَنْ كُنْتُ مَولاه» و يا «تارِكٌ فِيكُمُ الثِّقَلَيْنِ» است؟ اگر دليل همينهاست، چرا حضرت رسول با صراحت از خلافت نگفت و چرا حضرت على را نصب نكرد و كار را يك سره ننمود تا اين همه مشكل و درگيرى پيش نيايد.
🔷 من گفتم در موضوع ولايت و خلافت «مثل موضوع رسالت» من از نقل و روايت شروع نمى كنم. من از اين نقطه آغاز مى كنم كه روابطى دارم، با خودم، با اشياء، با افراد و با ملتها. من در اين روابط امكاناتى دارم: علمى و تجربى، عقلى و فلسفى، قلبى و اشراقى، و احساسى و غريزى. آيا اين امكانات، كفاف روابط من را مى دهد؟
🔷 اگر به اين نتيجه رسيديم كه آرى، پس ديگر نه رسول مى خواهيم و نه خليفه. آدمى مى ماند و خودش و رها مى شود و به خود واگذار مى گردد. اگر به اين نتيجه رسيديم كه خير، اينها كفاف نيازهاى آدمى را نمى دهد، آن وقت هم رسول مى خواهيم و هم پس از رسول به كسى محتاج هستيم كه همان خصوصيات آگاهى و آزادى را داشته باشد و ارتباط با غيب و شهود اين عالم را داشته باشد و آدمى را در تمامى راهش امام و جلودار باشد.
🔷 با اين نگاه ملاك انتخاب رسول و خليفه و شكل انتخاب اين دو، مثل هم خواهد بود و همان طور كه رسول خدا را با اجماع مردم و يا اجماع اهل مدينه و يا اجماع اهل حل و عقد انتخاب نمى كنند، همين طور خليفه را نمى توان با اين روشها شناسايى كرد و نمى شود كه رسول خدا به فكر سرپرست امت و خليفه ى پس از خود نباشد و براى پس از وفات كسى را مشخص نكرده باشد و مثل ابوبكر و عمر و يا تمامى خلفاى بعد دلسوزتر از او باشند.
🔷 اكنون كه ملاك خلافت و رسالت هم پاى هم گرديد، بايد تعيين سرپرست و وظيفه با نص و با همان ملاك مشخص گرديده باشد.
📚 از معرفت دینی تا حکومت دینی، ص 17
🆔 کانال: چشمه جاری