🔷 ابراهيم نمى گذاشت حتى اسماعيلش مردار شود. نه تنها خودش را ذبح كرده و خودش، رو به او آورده و از هر چه غير اوست بريده، حتى اسماعيلش را هم ذبح كرده. «إِنّى أَرى في الْمَنامِ أَنِّى أَذْبَحُكَ»؛ من مى بينم كه مأمورم تا تو را ذبح كنم. نگذارم تا تو بگندى.
🔷 تو اين هستى كه با سُم اسبى، آوار ديوارى، يا يك تصادف سطحى، تو را به مرگ مى رساند و نابودت مى كند، من باشم كه به تو حيات بدهم. «فَانْظُرْ مَا ذا تَرى»؛ نگاه كن، ببين رأى تو چيست؟ چه مى توانى تصميم بگيرى.
🔷 «قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرْ»؛ آنچه كه تو به آن مأمورى انجام بده؛ چون مأموريت تو، نجات من است. «سَتَجِدُنِى إْن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصّابِرينَ»؛ مى يابى كه من در اين ذبح، نه عاجز، كه صابر هستم.
🔷 كسى كه فهميده كيست و به خودش علاقه دارد. و به هستى خودش اعتقاد دارد و خودش را دوست دارد، بايد به خودش بها بدهد. هستى اش را ادامه بدهد.
🔷 و بداند آنچه كه پيش ما مى ماند، آن نفس و آن دوستى و دشمنى كه به خاطر خودمان است، آنچه كه رگهايش به ما وصل است، مردار است. فانى است؛ «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ»؛ آنچه كه پيش ما بماند، همه اش خاك شده است.
🔷 «وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»؛ و آنچه كه به او رسيده، باقى مى ماند. «كُلُّ شَيءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ»؛ هر چيزى هلاك است، مگر آنچه كه براى او و به خاطر او و در وجه و در جهت اوست.
📚 حقیقت حج، ص ۱۳۶
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎁 تخفیف ویژه
◼️ به مناسبت بیست و دومین سالگرد رحلت استاد علی صفایی رحمة الله علیه کلیه آثار استاد با ۲۰٪ تخفیف عرضه می شود.
🗓 برای بهرهمندی از تخفیف ویژه از ۲۳ تیر الی ۱ مرداد
به سایت انتشارات مراجعه نمایید.👇🏻
🌐 www.einsad.ir
🚛 ارسال توسط پست به سراسر کشور
🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد علی صفایی رحمة الله علیه در گذر زمان
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 اگر ما همراه هجده هزار يار نماز بگذاريم و پس از نماز، حتّى آشنايى در شهرهاى غريب دعوت، نداشته باشيم و در ميان جفا و حماقت و جنايت و خيانت گرفتار شده باشيم، چه حالى خواهيم داشت و با مشكلات چه خواهيم كرد.
🔷 مسلم به ما آموخت كه با هدفى در سطح حكومت علوى و حسينى، و با تنها ماندن در چنگال دشمن، و ناكامى در مأموريت و شكست در ارزيابى، مى توان شبى روشن و آرام و قلبى مطمئن و محكم و ضربه هايى كمرشكن داشت، تا آنجا كه نيروهاى محدود دشمن نتوانند از نزديك برخورد كنند و جز سنگ و آتش و خستگى و تنهايى مسلم، پناهى نداشته باشند.
🔷 من از كودكى هر وقت كه داستان مسلم را شنيده ام، سر و گردن گرفته ام و سينه ام از عزت مسلم پر از رفعت و مناعت گرديده. آدمى و اينقدر محكم و سرافراز⁉️
🔷 راستى كه تو در كدام آسمان ريشه دارى كه اينقدر سرفرازى؟! اين استقامت بدون اين ريشه هاى محكم ممكن نيست.
🔷 ابن زياد هنگامى كه در شرايطى مناسب تر از شرايط مسلم بود و فقط از شام بريده شده بود، نتوانست در برابر گروههاى پراكنده ى توّابين دوام بياورد، فرار كرد و به خانه ى مسعود رفت و لباس خانواده ى او را پوشيد و امان خواست.
🔷 و حتى روزى را در برابر دشمن دوام نياورد و حتى شمشيرى نكشيد. چون اينها مردان مكر و سياست و فريب بودند و همچون عمروعاص در هنگام گرفتارى از عورت خود سپر مى ساختند و ذلّت را مى پوشيدند و خود را ملامت نمى كردند.
📚 وارثان عاشورا، ص ۲۶۶
🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈استاد صفایی رحمة الله علیه: لااقل از عرفه بهره داشته باشیم‼️
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه: خدای ابراهیم نمی خواهد اسماعیل ها کشته شوند، می خواهد ابراهیم ها آزاد شوند.
📚 حقیقت حج، ص ۱۲۹
💐🌷 عید سعید «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارک.
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 تو براى محدوده هفتاد سال نيستى، تا فقط براى همين محدوده حاكم بخواهى! اينجاست كه حكومت و حاكم تو، معيارهاى انتخابش متفاوت مى شوند.
🔶 لذا حكومت تو براى هفتاد سال نيست و با هدف پاسدارى يا پرستارى، آموزش يا بهداشت هم نمى تواند باشد. تو حكومتى را مى خواهى كه به تو بينش بدهد. و حاكمى را مى خواهى كه به تمامى راه تو واقف باشد و از تمامى جاذبه ها فارغ.
🔶آگاهى و آزادى، تركيبى است كه عصمت را به وجود مى آورد. يعنى تو حاكمى را مى خواهى كه اين عصمت را داشته باشد. با اين ديد است كه تو به حضرت على علیه السلام گره مى خورى.
🔶 چون اساس نگاه شيعى به قضيّه هم، از همين جا اتّخاذ و انتخاب مى شود، كه من ولىّ و حاكمى را مى خواهم كه نه تنها مرا در دنيا و در اين جامعه و در اين جهان، بلكه تا حضور خدا ببرد؛ يعنى براى تمام عوالم، جلودار من باشد.
🔶 و هدف حكومت هم، حتى در حدّ رفاه و امن نيست. حتى در حدّ آزادى و عدالت و عرفان هم نيست، كه چيزى بالاتر از اينهاست. رشد است كه؛ «أرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدَاً»، «انَّا سَمِعْنَا قُرْآنَاً عَجَبَاً يَهْدِى الَى الرُّشْدِ».
🔶 هدف، حتى تكامل نيست؛ چون كه رشد با كمال فرق دارد. تكامل اين است كه نيروهايى در تو شكل بگيرد، اما رشد اين است كه اين نيروى شكل گرفته، در راه و در جهت هدفى و در سمت و سوى هدفى بالاتر به كار گرفته بشود.
🔶 كمال، با شكوفايى نيروهاست ولى رشد، جهت بهتر دادن به اين نيروهاست؛ يعنى اينها را در راه بهترى خرج كردن است؛ آهنها مى شوند وسيله و اين وسيله وقتى كه كامل شد، مى شود ماشين و هلىكوپتر و چه و ... حالا تو با آن چه مى كنى؟ و در چه جهتى بهره مى گيرى؟!
🔶 رشد و خسر، دو بُعد تكامل آدمى هستند. و تو حاكمى را مى خواهى كه تا اين مقطع تو را پيش ببرد؛ چون هدفت بالاتر آمده است. معيار اين حكومت هم، آزادى و آگاهى است؛ آزادى از تمامى جاذبه ها و آگاهى به تمامى راه، كه به اين در زبان شيعه عصمت مى گوييم.
🔶 پس معيار انتخاب هم عصمت است. و همانطور كه رسول را با اين معيار انتخاب مى كنيم، امام على علیه السلام را هم همانگونه انتخاب مى كنيم. هر يك از حكّام بعد از آنها را هم با همان معيار انتخاب مى كنيم.
🔶 به عنوان وراثت و اين كه آنها از تبار فلان هستند، به اين چيزها نيست؛ چون ما مى بينم كه حضرت على علیه السلام هم چند فرزند داشت و هر كدام از ائمه هم چند فرزند داشتند، ولى اين طور نبود كه به فرزندان آنها برسد! به كسى مى رسد كه آن لياقتها و آن وقوف و آگاهى را دارد، آن آزادى را دارد، آن توانايى ها را دارد.
📚 فوز سالک، ص 250
کانال:👈 چشمه جاری
✅ تعبيرى است از حضرت فاطمه سلام الله علیها در مورد رسول خدا كه مى فرمايند: «انّا فَقَدْناكَ فَقْدَ الارْضِ وابِلَها»؛ مثل اين كه زمين بارش بى امانش را از دست داده باشد، تا چنين افتقار و از دست دادنى را احساس نكنيم، به ولايت ولى نخواهيم رسيد.
✅ نكته ى اساسى در مساله ى ولايت و وحى و توحيد همين نكته است. بحث از اثبات خدا و رسول و نبى و ولى نيست كه صحبت از اضطرار به ولى و احتياج به خداست.
✅ من نياز به رسول و وصى او دارم. اگر فرضم بر اين باشد كه در اين زندگى با اين شرائط موجود، مى توانم مسائل را خودم حل و فصل كنم ديگر به خدا چه نيازى دارم⁉️
✅ بر فرض هم كه خدا باشد به رسول او چه احتياجى دارم؟! به ولىّ او چه احتياجى؟! اما وقتى اين معنا در انسان شكل مى گيرد كه هم وجودش محدود است و هم امكاناتش ناتمام و ناقص هستند و حتى علم و تجربه و عقل و فلسفه و قلب و عرفانش كفاف او را نمى دهند.
✅ اينجاست كه خدا و رسول و ولى ضرورت پيدا مى كنند و اضطرار به آنها مطرح مى شود. و با اين معنا از اضطرار و احتياج، مسأله شكل جديدى به خود مى گيرد.
📚 روزهای فاطمه، ص ۲۶
🆔 کانال: چشمه جاری
🔷 حقيقت ولايت در اولويت ولى و رسول نسبت به من است. و اين بر اساس تعبيرى از حضرت رسول است كه در غدير مطرح مى كنند؛ كه: «أَلَسْتُ اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ». اين اساس ولايت است؛ يعنى رسول و وصى از من به من سزاوارترند.
🔷 چرا؟ چون هم از من به من نزديكتر و هم مهربانتر و هم آگاهترند. و اينجاست كه تو رسول و وصى را انتخاب مى كنى. اين معناى از ولايت، نه با نفى تو همراه است و نه با هويت و انسانيت تو در تعارض؛ چون با انتخاب تو همراه بوده است.
🔷 چرا؟ چون به آگاهى بيشتر، به رحمت واسعه ى حق و محبت و عنايت و بينه ى روشن او دست يافته اى. حضرت على علیه السلام در نهج البلاغه، آن جا كه از حقوق ولايت مى گويند، نكته ى خيلى لطيفى دارند كه به دست مى آيد حق ولايت زمنيه هايى دارد.
🔷 اين زمينه ها آگاهى است. آزادى است و رحمت واسعه و محبّت ولى است. كسى كه آگاهى به تمامى راه ندارد، و آزادى از تمامى تعلقها ندارد، و اين محبت و رحمت واسعه را به انسانها ندارد، كه از آنها به آنها نزديكتر باشد و آنها را بيش از خودشان دوست داشته باشد، ولى نخواهد بود و ولايتى را بر انسان نخواهد داشت.
🔷 با اين معناى از ولايت و با توجه به محدوديت امكانات آدمى؛ چه در حوزه ى علم و تجربه اش و چه در حوزه ى عقل و فلسفه اش و چه در حوزه ى قلب و عرفانش و با توجه به محدوديت وجودى اوست كه خدا و رسول و وصى او ضرورت پيدا مى كنند و انسان، محتاج و مفتقر به خدا و مضطر به رسول و ولى او خواهد بود و دنبال آنهاست و از آنها مى خواهد.
📚 روزهای فاطمه، ص ۲۷
🆔 کانال:👈 چشمه جاری
✅ تو براى محدوده هفتاد سال نيستى، تا فقط براى همين محدوده حاكم بخواهى! اين جاست كه حكومت و حاكم تو، معيارهاى انتخابش متفاوت مى شوند.
✅ لذا حكومت تو براى هفتاد سال نيست و با هدف پاسدارى يا پرستارى، آموزش يا بهداشت هم نمى تواند باشد.
✅ تو حكومتى را مى خواهى كه به تو بينش بدهد. و حاكمى را مى خواهى كه به تمامى راه تو واقف باشد و از تمامى جاذبه ها فارغ.
✅ آگاهى و آزادى، تركيبى است كه عصمت را به وجود مى آورد. يعنى تو حاكمى را مى خواهى كه اين عصمت را داشته باشد. با اين ديد است كه تو به حضرت على علیه السلام گره مى خورى.
📚 فوز سالک، ص 245
🆔 کانال:👈 چشمه جاری
🔷 همان طور كه من وقتى مى يابم كه فلان مكانيك آگاهى و دلسوزى دارد، تمام اجزاء ماشين را تحت اختيار او مى گذارم و تمام مسايل را از او مى پرسم و از او مى گيرم.
🔷 آنها كه ولايت را قبول كردند، آنهايى هستند كه يافتند ماشين پيچيده ى وجود آنها را امام و ولى بهتر از خود آنها رهبرى مى كند و در اين راه شلوغ هستى كه اعمال و افكار انسان غوغايى بپا كرده، او بهتر انسان را به مقصد مى رساند و نجات مى دهد.
🔷 توضيح ولايت و سرسپردگى در آگاهى نهفته است. وجود ما، جسم ما، جان ما، براى خداست و از اوست. هر كس كه اينها را بهتر به كار بگيرد، در اينها حق تصرف دارد.
🔷 و همين است كه رسول خدا و پيشوايان اولويت دارند. به تصرف در هستى ما، سزاوارتر از ما هستند. و همين است كه پدر بر فرزند و بر اموال فرزند ولايت دارد و حق تصرف دارد.
📚 غدیر، ص 20
🆔👈 کانال: چشمه جاری
🔶 حكومتهايى كه مى خواهند پاسدار امنيت باشند، و حكومتهايى كه مى خواهند پرستار رفاه و خدمات باشند، مى توانند با شورا و انتخاب ملت مشخص شوند.
🔶 اما حكومتهايى كه مى خواهند به آدمى بياموزند كه چگونه با حواس، با احساس، با فكر و عقل و قلب و وهم و خيال خود برخورد كند، و مى خواهند به او هدايت و فرقان و ميزان ببخشند، و او را براى تمامى رابطه هاى محتمل و يا مظنون و يا متيقن، آماده سازند، بايد به آگاهى و آزادى رسيده باشند.
🔶 آگاهى از تمامى اندازه و راه و روابط انسان و آزادى از تمامى كششها و جاذبه ها. و تركيب آگاهى و آزادى، همان عصمتى است كه در فرهنگ سياسى شيعه مطرح است. و عصمت ملاك انتخاب حاكمى است كه مردم به آن راه ندارند. چون نه از دلها آگاهند و نه بر فردا، مسلط هستند.
🔶 آدمى كه بيش از هفتاد سال است و حكومتى كه قلمرو آن وسيعتر از خانه و جامعه و دنياست، حاكمى مى خواهد كه بر اين مجموعه آگاه باشد و بر اين مجموعه مسلط باشد.
📚 وارثان عاشورا، ص 34
🆔👈 کانال: چشمه جاری
🔷 روز عيد غدير امسال، در كردستان، در سقز بودم، در جمع دوستانى كه مهربان و متدين و منصف بودند. يكى از دوستان مى پرسيد كه آيا شما در موضوع خلافت و امامت تحقيقى داشته ايد و آيا دليل بر خلافت بلا فصل حضرت على فقط همين «مَنْ كُنْتُ مَولاه» و يا «تارِكٌ فِيكُمُ الثِّقَلَيْنِ» است؟ اگر دليل همينهاست، چرا حضرت رسول با صراحت از خلافت نگفت و چرا حضرت على را نصب نكرد و كار را يك سره ننمود تا اين همه مشكل و درگيرى پيش نيايد.
🔷 من گفتم در موضوع ولايت و خلافت «مثل موضوع رسالت» من از نقل و روايت شروع نمى كنم. من از اين نقطه آغاز مى كنم كه روابطى دارم، با خودم، با اشياء، با افراد و با ملتها. من در اين روابط امكاناتى دارم: علمى و تجربى، عقلى و فلسفى، قلبى و اشراقى، و احساسى و غريزى. آيا اين امكانات، كفاف روابط من را مى دهد؟
🔷 اگر به اين نتيجه رسيديم كه آرى، پس ديگر نه رسول مى خواهيم و نه خليفه. آدمى مى ماند و خودش و رها مى شود و به خود واگذار مى گردد. اگر به اين نتيجه رسيديم كه خير، اينها كفاف نيازهاى آدمى را نمى دهد، آن وقت هم رسول مى خواهيم و هم پس از رسول به كسى محتاج هستيم كه همان خصوصيات آگاهى و آزادى را داشته باشد و ارتباط با غيب و شهود اين عالم را داشته باشد و آدمى را در تمامى راهش امام و جلودار باشد.
🔷 با اين نگاه ملاك انتخاب رسول و خليفه و شكل انتخاب اين دو، مثل هم خواهد بود و همان طور كه رسول خدا را با اجماع مردم و يا اجماع اهل مدينه و يا اجماع اهل حل و عقد انتخاب نمى كنند، همين طور خليفه را نمى توان با اين روشها شناسايى كرد و نمى شود كه رسول خدا به فكر سرپرست امت و خليفه ى پس از خود نباشد و براى پس از وفات كسى را مشخص نكرده باشد و مثل ابوبكر و عمر و يا تمامى خلفاى بعد دلسوزتر از او باشند.
🔷 اكنون كه ملاك خلافت و رسالت هم پاى هم گرديد، بايد تعيين سرپرست و وظيفه با نص و با همان ملاك مشخص گرديده باشد.
📚 از معرفت دینی تا حکومت دینی، ص 17
🆔 کانال: چشمه جاری
🔷 چرا ولايت بزرگترين نعمتهاست و بالاترين نعمتهاست و به تعبير قرآن متمّم نعمتهاست؟؛ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتی».
🔷 چون اين مقام ولايت است كه تمام نعمتها را به كار مى گيرد و به جريان مى اندازد و اين مقام ولايت است كه تمام استعدادها را شكفته مى كند و بارور مى نمايد، درست مثل اينكه من يك كارخانه ى بزرگ وسيع را دارا باشم اما از طرز كار و طرز بهره بردارى از آن بى خبر باشم.
🔷 اين كارخانه كه مى تواند در روز، بى نهايت به من سود برساند، بر اثر نبود آگاهى و جهالت من، يك بار سنگين مى شود كه به مرور زمان مرا از پاى در مى آورد و خودش هم مى پوسد و هدر مى شود.
🔷 يك مهندس آگاه و مهربان متمم اين كارخانه ى وسيع و عظيم است. بدون او اين همه نعمت، اين همه استعداد، راكد مى ماند و حتى به هدر مى رود و ضايع مى گردد.
🔷 ولايت او و سرپرستى اوست كه نعمتهاى نهفته و سودهاى پيچيده در كارخانه را آشكار مى كند و به جريان مى اندازد. و اين ولايت متمم آن همه سرمايه و آن همه نعمت است.
📚 غدیر، ص 20
🆔 کانال:👈 چشمه جاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه
✅ غدیر، یک قطعه تاریخی نیست.
✅ تو از حکومت چه توقعی داری⁉️
🆔 کانال:👈 چشمه جاری
🔷 «أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلاً قَامَ لَيْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِيعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلاَيَةَ وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ وَ يَكُونَ جَمِيعُ أَعْمَالِهِ بِدَلاَلَتِهِ لَهُ عَلَيْهِ مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ حَقٌّ فِي ثَوَابٍ وَ لاَ كَانَ مِنْ أَهْلِ الإِيمَان».
🔷 در روايات آمده، هر كارى بدون ولايت، بى بهره است. اگر كسى تمام شبش ايستاده باشد و تمام روزش روزه باشد و تمام سالش در حج باشد و تمام مالش در راه و اين كارها با امر ولى و با طرح او همراه نشود و با ولايت و سرپرستى او انجام نگيرد، نتيجه ندارد و حتى خطرناك است، كه كارهاى توانكش عمله ها مادام كه در نقشه و طرح انجام نگيرد، جز خرابكارى نيست.
🔷 ولايت و سرپرستى يك معمار و يك مهندس آگاه، متمم تمام نعمتهاى موجود و امكانان عظيمى است كه در طرح جان مى گيرند و با نقشه پياده مى شوند. و همين است كه در روز ولايت، در روز غدير، قرآن گوشزد مى كند؛ «الْيَوْم اكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَاتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى».
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج ۳ ص 138
🆔 کانال:👈 چشمه جاری
✅ آنچه احتياج به رسول و امام را مطرح مى كند، ارتباط وسيع انسان و جايگاه گسترده ى او در هستى و استمرار او تا بى نهايت است.
✅ آنچه باعث مى شود كه شيعه به مسأله ى امامت معتقد شود و اين نوع حكومت را مطرح كند، يك مسأله ى تاريخى و عاطفى نيست؛ كه با هدف رشد و جايگاه انسان در جهان، تو حاكمى مى خواهى كه به تمامى هستى آگاه باشد و از تمام كششها آزاد.
✅ و اين آگاهى و آزادى، معيارى را مطرح مى كند كه عصمت نام دارد. آنچه باعث مى شود كه تو حتّى عُمَر را كنار بگذارى، همين هدف حكومتى و اين تلقّى از جايگاه انسان در جهان است.
✅ مردم نمى توانند خليفه ى خدا و رسول را معين كنند. همانطور كه رسالت به اختيار مردم نبود، امامت هم به اختيار آنها نيست. آنها به دلها آگاهى ندارند و از فردا بى خبرند. و اين خداست كه با توجّه به عامل امتحان و آزمايش، رسولان و امامان را انتخاب مى كند.
✅ نه اينكه هر كس پيامبر خودش باشد و نه آنكه بدون پيامبر، وحى را و كتاب را به دست بياورند؛ كه وحى، مفسّر مى خواهد و انسان، امتحان و آزمايش. و اين است كه با معيار عصمت، رسول و امام انتخاب مى شوند و اين عصمت از كششها و جذبه هاى دنيا، معيار و ميزان شيعه در امامت و طرح حكومت است.
✅ و همين معيار، مسألهى امام عصر و حجّت قائم را توجيه مى كند و انتظار را مطرح مى سازد؛ كه در هنگام غيبت، اگر مردم حكومت ولى فقيه را پذيرفتند، بر اوست كه تلقّى انسانها را عوض كند و هدف حكومت و جايگاه انسان در جهان را مطرح سازد تا خيال نكنند كه جامعه ى انسانى يك دامپرورى بزرگ است و به نان و مسكن دلخوش نشوند.
✅ و در انتظار معصوم، به روحيه و فكر و برنامه و عمل خويش سامان دهند و در دشمن نفوذ كنند كه انتظار و تقيّه، مقدّمه ى قيام است.
📚 نامه های بلوغ، ص 35
🆔 کانال:👈 چشمه جاری
🔶 هر جامعه همانند يك اندام، به مغز، به قلب، به خون نيازمند است. مغزى كه تمام راه را بيابد و قلبى كه از عشق سرشار باشد و خونى كه خون خدا باشد و پاك از هر گونه اعتياد و خالى از هر گونه مرض و آزاد از هر گونه جرثومه ى فساد.
🔶 و انسان محتاج نمونه و رهبر و حجتى است كه امين باشد و به او خيانت نكند و نور باشد و راه او را روشن كند. انسان به روشنفكرى و روشن دلى، به عشق و شناخت، به حجت، به نور، به امين، نيازمند است.
🔶 و ولايت، عهده دار اين نيازهاى عميق و عظيم انسان است، آن هم انسانى كه مى داند، نيازش بالاتر از رفاه و بالاتر از حريت و آزادى و بيشتر از عدالت است.
🔶 هنگامى كه انسان خود را بيشتر از يك دهان نمى بيند كه با يك مشت روده گره خورده و به آلت تناسليش ختم مى شود. اين دهان دراز، ديگر نه دين مى خواهد و نه امام و نه رهبرى و ولايت؛ كه غريزه براى اين و بالاتر از اينها كافى است.
🔶 اما انسانى كه مى خواهد انسان باشد و جامعه اى انسانى تشكيل دهد، نه يك دامپرورى بزرگ و يك كندوى عادل، اين انسان ضرورت اين شناخت و عشق و اين مغز و قلب و خون و اين حجت و نور و امام و امين را مى يابد و به سوى او مى شتابد و او را بر خويشتن مقدم مى دارد؛ كه او از او به او آگاهتر و مهربانتر و نزديكتر است.
🔶 این رهبرى و سرپرستى بالاتر از امنيت و پاسدارى و بالاتر از رفاه و پرستارى، هدف دارد. اين رهبرى در زمينه ى آزادى و با هدف آموزگارى و شكوفا كردن استعدادهاى انسان و با هدف تشكيل جامعه انسانى بر اساس قسط همراه است كه على علیه السلام مى گفت: «لَيْسَ أَمْرى و أَمْرُكُمْ واحداً انّى أُريدُكُمْ للّه و أَنْتُمْ تُريدُونَنى لأَنْفُسِكُمْ».
🔶 هدف من و شما يكى نيست. من شما را نه براى خودم و نه براى خودتان، كه براى حق مى خواهم، در حالى كه شما مرا به خاطر خويشتن و منافع خود خواستاريد. شما مى بينيد من مثل عثمان نيستم كه شما را بچاپم، به اين خاطر به من روى آورديد، اما من شما را نه براى خودم می خواهم و نه براى رفاه خودتان، كه براى حق مى خواهم.
🔶 اين كافى نيست كه انسانهاى مرفه ى بسازيم، بلكه بايد براى آنها جهتى و راهى را در نظر بگيريم كه آنها پس از رفاه و تكامل استعدادها در آن راه بيفتند و آن جهت را انتخاب كنند.
📚 غدیر، ص 2۴
🆔 کانال 👈 چشمه جاری
🔷 ولايت اكمال دين است و در واقع، حقيقت دين است. و به تعبيرى «لَم يُنادَ بشَىْءٍ كما نُودِىَ بِالْوِلايَةِ». به اندازه اى كه رسول از ولايت گفتوگو كرده و بانگ زده، حتى از نماز و زكوة و حج و روزه، گفتوگو نكرده است.
🔷 چون بدون ولايت تمامى اين اعمال بى نتيجه است و حتى حق آنهايى كه از ولايت و سرپرستى خدا جدا شده اند باطل است؛ چون آنها كه تمام راه را و تمامى عوالم را در نظر نگرفته اند، نمى توانند از آنچه كه ديده اند براى آنچه كه نديده اند، الگو بگيرند و اصلى را پايه بگذارند.
🔷 انسان فرزند سال و ماه و هفتاد و هشتاد نيست؛ فرزند عوالمى است كه يك لحظه اش از تمامى دنياى ما گسترده تر است. و اين انسان به سرپرستى و به حاكمى نياز دارد كه تمامى اين راه را بشناسد و به تمامى نظامها و قانونمندى هاى آن آگاه باشد و از تمامى عواملى كه اين آگاهى را از كار مى اندازد و از تمامى هوسها و مانعهايى كه راه را بر او مى بندد، آزاد باشد.
🔷 اين آزادى و آن آگاهى، عصمتى را مى سازند كه معيار انتخاب سرپرست و رهبر است كه شيعه به آن معتقد شده و به آن گردن نهاده است.
🔷 و باز انسان در اين راه بلند و در اين جمع گسترده، حكومتى مى خواهد، كه بيشتر از پاسدارى و پرستارى را داشته باشد و آموزگارى انسان را عهده دار باشد؛ آنهم نه آموزش سواد خواندن و نوشتن و يا علوم و صنايع، كه آموزش اسماء و نشانه ها و قدرها و حدها و حقها؛ چون تمامى امكانات غريزى و تجربى و علمى و عقلى و اشراقى، حتى از آموزش خوردن و خوابيدن كه در مجموعه ى عوالم غيب و شهود انسان زيانى بار نياورد، عاجز هستند و نياز به وحى و آموزش و تربيت رسول، ريشه دار و پابرجاست.
🔷 با توجه به هدف حكومتى و با توجه به وسعت قلمرو انسان و عوالم پيش پاى او، مفهوم ولايت و خلافت و عمق حكومتى كه شيعه مدعى آن بوده و هست، معلوم مى شود.
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج ۲ ص 487
🆔 کانال:👈 چشمه جاری
🔷 امام حسين عليه السلام فرمود: هر كس ما را دوست بدارد از ما اهل بيت است. چون هر كس خدا را ديدار كند در حالی كه ما را دوست بدارد در شفاعت ما داخل خواهد شد.
🔷 معناى دوست و مودت، از خواستن و حاجت داشتن جداست، گاهى كسى را براى خودت مى خواهى، براى اينكه به تو سودى برساند و تو را به خواسته هايت راه بدهد، گاهى كسى را براى خودش مى خواهى، چون حساب كرده اى و فهميده اى كه اگر براى او بسوزى و حتى نيست شوى او تو را مى سازد و هستى مى دهد.
🔷 در اين مرحله مى توانى خودت را فدا كنى و بخاطر خواسته ى او، از خواسته ى خودت چشم بپوشى. بخاطر محبت او با دشمن و بدخواه خودت دوست باشى و برايش اقدام كنى. اين نوع دوست داشتن است كه به ولايت و متابعت مى انجامد.
🔷 تو سرپرستى خودت را به او واگذار مى كنى و در زندگى و مرگ و دوستى و دشمنى و قطع و وصلها به او توجه دارى. او مدار و معيار زندگى و هستى توست. اين متابعت به وحدت و اتحاد مى رسد و تو را به اهل بيت پيوند مى زند، كه مى فرمايد: «مَنْ تَبِعَنى فَانَّهُ مِنّى وَ مَنْ عَصانى فَانَّكَ غَفُورٌ رَحيمٌ». هر كس از من پيروى كند از من است و هر كس مرا عصيان كند و جدا شود پس غفران و رحمت تو دستاويز است.
🔷 در ادامه ى همين روايات در موسوعه آمده است كه محبت بخاطر دنيا و محبت بخاطر حاجت، اين خاصيت و اين آثار وحدت و شفاعت و همراهى را ندارد، چون اين چنين محبتى ولى را خرج كردن و او را بخاطر عروسكها زير پاگذاشتن است و اين طبيعى است كه آدمى محبوب را فداى محبوبتر مى كند و كسى كه محبوبترى دارد، در واقع با آن به وحدت رسيده و آنرا مدار زندگى ساخته و معيار گرفته است.
🔷 محبتى كه از آن معرفت به اولويت برخاسته باشد، ولايت را مى سازد و حب و بغض و لعن و سلام را جهت مى دهد، كه: «إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ وَ وَلِيُّ لِمَنْ وَالاكُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاكُم».
🔷 و اساس اين محبت در اين نكته است كه ولىّ از من به من آگاهتر و از من به من مهربانتر است و همين درك، اضطرارِ به حجّت و ولىّ خدا را شكل مى دهد.
🔷 چون با دگرگون شدن تلقى انسان از خودش و استمرارش، تلقى انسان از جهان و حكومت و مديريت متحول مى شود كه اهداف حكومت از پاسدارى و پرستارى به آموزش و بينش و بيّنات مى رسد و قلمرو حكومت از درون و از سطح خانه و جامعه به تمامى هستى و تمامى عوالم گسترده مى شود.
🔷 و اين هدف و اين قلمرو، معيار انتخاب حاكم را به عصمت يعنى آزادى و آگاهى و روش انتخاب او را به تعيين الهى، گره مى زند. و اگر در مرحله اى اين چنين امام و حجتى فراهم نشد، بقدر امكان، به فقيه، به عادل، به مؤمنين و به اهداف، روى مى آورند.
🔷 پس حقيقت محبّت از خواستنهاى طبيعى و غريزى جدا مى شود و آثار محبّت در اين صورت گسترده خواهد شد و به ولايت، به تبعيت، به وحدت و اتحاد و به همراهى و شفاعت خواهد رسيد كه شفع به معناى جفت و همراه، در برابر وتر و تنهاست.
🔷 و اين همراهى و اين وحدّت در گرو آن محبّت برخاسته از اولويت و بر اساس آگاهى و محبت است، كه؛ محبت ما به خودمان محبّت غريزى است و محبت ولىّ از رحمت واسعه ى حق. و همان رحمت واسعه است كه در روايات امام حسين به رحمت واسعه تفسير شده است.
🔷 در مرحله ى معرفت هم، معرفت ما محدود و محكوم است و معرفت امام، از احاطه و حضور و از بسط وجود و تنزيل وسائل و اسباب معرفت است. اين چنين معرفت مبسوطى تمامى عوالم و تمامى راه را در بر مى گيرد و آدمى را با نور و بصيرت و به مقصد مى رساند.
🔷 آنچه در روايات بسيار در فضيلت محبت آمده با همين بيان كه حضرت مى فرمايد، كه بخاطر حاجت و بخاطر دنيا نباشد و برخاسته از اولويت دادن به ما و همراه ولايت و سرپرستى ما باشد، توضيح مى يابد.
🔷 خود خواه، خود فروش، حجت خدا را بر دم تيغ مى گذارد و به گندم رى مى فروشد و با هوس سودا مى كند و سر خود مى گيرد و سامان خود مى خواهد. بازار خود فروشى از آن سوى ديگر است.
📚 چهل حدیث، ص 98
🆔 کانال:👈 چشمه جاری