@childrin1کانال دردون...mp3
3.7M
#قصه_صوتی
"عینک"
با صدای (خاله شادی)
👆👆👆
🦋
🎨🦋
╲\╭┓
╭🦋🎨 🆑 @childrin1
┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه.mp3
9.29M
#لالایی_صوتی
"گل زنبق"
با صدای (پگاه رضوی)
جدید*
♡تقدیم به همه ی کسانی که برای آرامش و امنیت کودکان تلاش میکنند.♡
♥️ ∩_∩
(„• ֊ •„)♥️
┏━━━∪∪━━━┓
⭐️ @childrin1 ⭐️
┗━━━━━━━━━┛
سـلام به همه خوبان 💗
سلام به قلب مهربانتون💗
روزتان مملو از عشق
دلتـان سـرشـاراز شـادی 💗
الهی
هـمیشه آرامـش هـوای 💗
خونتون
عشق گرمای زندگیتان💗
و وسعت شادیتان💗
بینهایت باشه💗
💗
🌈💗
╲\╭┓
╭ 🌈💗🆑 @childrin1
┗╯\╲
8.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مـــــــــــــــدرسه یِ موش ها 🐭🐭
این کارتون عروسکی نوستالژیک ماجرای به مدرسه رفتن گروهی بچه موش را روایت می کند که نام هرکدام از رفتار یا ظاهرشان گرفته شده است.
قــــــــــسمت « ۵ »
🎞 ∩_∩
(„• ֊ •„)📺
┏━━ ∪∪━━━┓
📺 @childrin1 🎞
┗━━━━━━━━━┛
12.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مـــــــــــــــدرسه یِ موش ها 🐭🐭
این کارتون عروسکی نوستالژیک ماجرای به مدرسه رفتن گروهی بچه موش را روایت می کند که نام هرکدام از رفتار یا ظاهرشان گرفته شده است.
قــــــــــسمت « ۴ »
🎞 ∩_∩
(„• ֊ •„)📺
┏━━ ∪∪━━━┓
📺 @childrin1 🎞
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
کاردستی قشنگ زمستونی☃️❄️
کاردستی آدم برفی با استفاده از دورریزها ❄️☃️
❄️
☃️❄️
╲\╭┓
╭ ☃️❄️🆑 @childrin1
┗╯\╲
✨⭐️ستاره ی عجیب و غریب⭐️✨
آخر شب بود. وقت خوابیدن رسیده بود. پدر و مادر مهربان فرزند کوچکشان را بوسیدند و راهی اتاق خوابش کردند.
مادر به او گفت: «برو بخواب عزیزم، امیدوارم خواب خوبی داشته باشی.»
کوچولوی نازنازی با لباس خوابش به اتاق رویایی و قشنگش رفت.
اتاقش در طبقه ی بالا بود. پنجره هم داشت. او هر شب عادت داشت موقع خوابیدن به اسباب بازیهایش شب بخیر بگوید و بعد روی تختش برود. او آن شب خوابش نمی آمد، بنابراین شروع به شمردن ستاره ها کرد. یک، دو، سه، چهار. ناگهان چشمش به یک ستاره ی شبیه اسب افتاد. اما یک اسب کوچولویی که دو تاشاخ هم داشت.
اسب کوچولوی شاخدار هم مانند دیگر ستارگان به او چشمکی زد. کوچولوی نازنازی هم به او چشمک زد. با چشمک او اسب کوچولو پرواز کنان به سمت پنجره ی اتاق او حرکت کرد تا به پنجره رسید.
اسب کوچولو گفت: «پنجره را باز کن و بیا تا با هم به یک جای خوبی برویم.»
کوچولوی نازنازی با لباس خوابش سوار ستاره شد و با هم حرکت کردند.
کوچولوی نازنازی گفت: «کجا میرویم.»
اسب کوچولو هم جواب داد: «به یک ستاره ای که در آن جا هر چه دوست داشته باشی هست. اسم این ستاره؛ ستاره ی بچه های خوب است.»
در حال حرکت، کوچولوی نازنازی از بالا به شهرشان نگاه میکرد. او هم چنین ابرها را با دستش میگرفت. به خفاشها سلام می کرد. او حتی برای مسافران یک هواپیما دست تکان داد.
ناگهان یک شهاب پر نور، خندان، در دست کوچولوی نازنازیافتاد.
کوچولوی نازنازی اول ترسید. اما بعد با او مثل عروسک هایش بازی کرد. سپس شهاب را بالای سر اسب کوچولو قرار داد تا راهشان را بهتر ببینند و پیدا کنند. بالاخره آنها به ستاره ی بچه های خوب رسیدند. کوچولوی نازنازی از اسب پیاده شد تا از دری که روی آن نوشته بود: «خوش آمدید هر چه دوست دارید در اینجا هست» بگذرد.
اما ناگهان کوچولوی نازنازی بی اختیار شروع به تکان خوردن کرد تا عاقبت سقف اتاقش را دید. این پدرش بود که او را بیدار کرده بود. او تا چهار ستاره را که شمرده بود؛ خوابش برده بود و پنجمین ستاره اسب کوچولوی شاخدار و بالدار بود.
آن روز کوچولوی نازنازی هر چه زودتر به انتظار شب بود تا بتواند یک بار دیگر اسب کوچولوی شاخدار را ببیند.
آخر او خداحافظی نکرده بود. شب که او به تخت خوابش رفت، دوباره شروع به شمردن ستاره ها کرد. یک ، دو ، سه ، چهار. اما این دفعه ماهیای دید که هم چشمک میزد و هم دمش را برای او تکان میداد.
راستی! امشب آنها به کجا خواهند رفت؟
#قصه_متنی
╲\╭┓
╭⭐️✨ 🆑 @childrin1
┗╯\╲
#نکته
هنگام سرماخوردگی به زور به بچهها غذا ندید
شاید برایتان عجیب باشد اما کم اشتهایی در حین سرماخوردگی یک فرآیند سودمند در جهت پاکسازی دستگاه تنفس و بهبودی بشمار میرود.
╲\╭┓
╭ 🐞🍃 🆑 @childrin1
┗╯\╲