eitaa logo
دردونه (قصه،کارتون،لالایی)
12.6هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
145 فایل
👦👧ارتباط با ادمین کانال دُردونه 👇👇👇 @adchildrin1 ⛔ڪپی ڪردن مطالب ڪانال بدون ذڪر منبع #حرام است⛔ (فقط دُردونه)👌 کد تائیدیه وزارت ارشاد 1-1-297666-61-2-1 دردونه در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/childrin1
مشاهده در ایتا
دانلود
@childrin1کانال دردون...mp3
3.7M
"عینک" با صدای (خاله شادی) 👆👆👆 🦋 🎨🦋 ╲\╭┓ ╭🦋🎨 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه.mp3
9.29M
"گل زنبق" با صدای (پگاه رضوی) جدید* ♡تقدیم به همه ی کسانی که برای آرامش و امنیت کودکان تلاش میکنند.♡ ♥️ ∩_∩ („• ֊ •„)♥️ ┏━━━∪∪━━━┓ ⭐️ @childrin1 ⭐️ ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سـلام به همه خوبان 💗 سلام به قلب مهربانتون💗 روزتان مملو از عشق دلتـان سـرشـاراز شـادی 💗 الهی هـمیشه آرامـش هـوای 💗 خونتون عشق گرمای زندگیتان💗 و وسعت شادیتان💗 بینهایت باشه💗 💗 🌈💗 ╲\╭┓ ╭ 🌈💗🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یِ موش ها 🐭🐭 این کارتون عروسکی نوستالژیک ماجرای به مدرسه رفتن گروهی بچه موش را روایت می کند که نام هرکدام از رفتار یا ظاهرشان گرفته شده است. قــــــــــسمت « ۵ » 🎞 ∩_∩ („• ֊ •„)📺 ┏━━ ∪∪━━━┓ 📺 @childrin1 🎞 ┗━━━━━━━━━┛
12.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یِ موش ها 🐭🐭 این کارتون عروسکی نوستالژیک ماجرای به مدرسه رفتن گروهی بچه موش را روایت می کند که نام هرکدام از رفتار یا ظاهرشان گرفته شده است. قــــــــــسمت « ۴ » 🎞 ∩_∩ („• ֊ •„)📺 ┏━━ ∪∪━━━┓ 📺 @childrin1 🎞 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی قشنگ زمستونی☃️❄️ کاردستی آدم برفی با استفاده از دورریزها ❄️☃️ ❄️ ☃️❄️ ╲\╭┓ ╭ ☃️❄️🆑 @childrin1 ┗╯\╲
‍ ✨⭐️ستاره‏ ی عجیب و غریب⭐️✨ آخر شب بود. وقت خوابیدن رسیده بود. پدر و مادر مهربان فرزند کوچک‏شان را بوسیدند و راهی اتاق خوابش کردند. مادر به او گفت: «برو بخواب عزیزم، امیدوارم خواب خوبی داشته باشی.» کوچولوی نازنازی با لباس خوابش به اتاق رویایی و قشنگش رفت. اتاقش در طبقه‌‏ ی بالا بود. پنجره هم داشت. او هر شب عادت داشت موقع خوابیدن به اسباب‏ بازی‏هایش شب بخیر بگوید و بعد روی تختش برود. او آن شب خوابش نمی‏ آمد، بنابراین شروع به شمردن ستاره‏ ها کرد. یک، دو، سه، چهار. ناگهان چشمش به یک ستاره‏ ی شبیه اسب افتاد. اما یک اسب کوچولویی که دو تاشاخ هم داشت. اسب کوچولوی شاخ‏دار هم مانند دیگر ستارگان به او چشمکی زد. کوچولوی نازنازی هم به او چشمک زد. با چشمک او اسب کوچولو پرواز کنان به سمت پنجره‏ ی اتاق او حرکت کرد تا به پنجره رسید. اسب کوچولو گفت: «پنجره را باز کن و بیا تا با هم به یک جای خوبی برویم.» کوچولوی نازنازی با لباس خوابش سوار ستاره شد و با هم حرکت کردند. کوچولوی نازنازی گفت: «کجا می‏رویم.» اسب ‏ کوچولو هم جواب داد: «به یک ستاره‏ ای که در آن جا هر چه دوست داشته باشی هست. اسم این ستاره؛ ستاره‏ ی بچه‏ های خوب است.» در حال حرکت، کوچولوی نازنازی از بالا به شهرشان نگاه می‏کرد. او هم چنین ابرها را با دستش می‏گرفت. به خفاش‏ها سلام می‏ کرد. او حتی برای مسافران یک هواپیما دست تکان داد. ناگهان یک شهاب پر نور، خندان، در دست کوچولوی نازنازیافتاد. کوچولوی نازنازی اول ترسید. اما بعد با او مثل عروسک‏ هایش بازی کرد. سپس شهاب را بالای سر اسب کوچولو قرار داد تا راه‏شان را بهتر ببینند و پیدا کنند. بالاخره آنها به ستاره‏ ی بچه‏ های خوب رسیدند. کوچولوی نازنازی از اسب پیاده شد تا از دری که روی آن نوشته بود: «خوش آمدید هر چه دوست دارید در اینجا هست» بگذرد. اما ناگهان کوچولوی نازنازی بی‏ اختیار شروع به تکان خوردن کرد تا عاقبت سقف اتاقش را دید. این پدرش بود که او را بیدار کرده بود. او تا چهار ستاره را که شمرده بود؛ خوابش برده بود و پنجمین ستاره اسب کوچولوی شاخ‏دار و بالدار بود. آن روز کوچولوی نازنازی هر چه زودتر به انتظار شب بود تا بتواند یک بار دیگر اسب کوچولوی شاخ‏دار را ببیند.  آخر او خداحافظی نکرده بود. شب که او به تخت خوابش رفت، دوباره شروع به شمردن ستاره‏ ها کرد. یک ، دو ، سه ، چهار. اما این دفعه ماهی‏ای دید که هم چشمک می‏زد و هم دمش را برای او تکان می‏داد. راستی! امشب آنها به کجا خواهند رفت؟   ╲\╭┓ ╭⭐️✨ 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
هنگام سرماخوردگی به زور به بچه‌ها غذا ندید شاید برایتان عجیب باشد اما کم اشتهایی در حین سرماخوردگی یک فرآیند سودمند در جهت پاکسازی دستگاه تنفس و بهبودی بشمار می‌رود. ╲\╭┓ ╭ 🐞🍃 🆑 @childrin1 ┗╯\╲