💜🌼💜 🌼💜 🌼💜
🌼💜🌼💜 🌼💜
💜🌼💜 🌼💜
🌼💜🌼💜
💜🌼💜
🌼💜
💜
💜
آخر هفته تون زیبـا🌼💜
وسرشاراز عـشق وآرامش🌼💜
امیدوارم
سـلامتی خـوشبختـی مهمـان🌼💜
خونه هـاتـون و لبخـند مهمـان🌼💜
نگاهتون باشه
الـهی بـهترین ها نـصیبتـون 🌼💜
روزخـوبی داشته باشید🌼💜
🌼 ∩_∩
(„• ֊ •„)🌼
┏━━━∪∪━━━┓
💜 @childrin1 💜
┗━━━━━━━━━┛
28.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن
«خرس های مهربانی»
قسمت:«پنجم»
داستان این انیمیشن در مورد خرس های مهربـانی است که در سرزمینی دور در بالای ابرها زندگی میکنند. آن ها برای نجات دنیا به نقاط مختلف سفر میکنند اما پروفسور شیطانی نقشه های آن ها را خنثی کرده و…
🎞 ∩_∩
(„• ֊ •„)📺
┏━━━∪∪━━━┓
📺 @childrin1 🎞
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
کاردستی تابلو سه بعدی جوجه کوچولو با استفاده از کاغذ رنگی🥚🐣
🥚 ∩_∩
(„• ֊ •„)🥚
┏━━━∪∪━━━┓
🐣 @childrin1 🐣
┗━━━━━━━━━┛
12.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کاردستی
#بازی_خلاقیت
برای دُردونه های عزیز😘
خیلی ساده و خلاقانه اسباب بازی کودکت رو خودت بساز 😊
💕
💜💕
╲\╭┓
╭ 💜💕 🆑 @childrin1
┗╯\╲
🐣🐦 گنجشکهای خونه 🐦🐣
دوتا پسر توی یک خونه با بابا و مامانشون زندگی می کردند؛ سهراب و سیاوش. سهراب هفت سالش بود و سیاوش چهار سال. یکی کلاس دوم و یکی آمادگی. آغاز بهار بود و تعطیلات سال نو. بچهها هر روز صبح از خواب که پا می شدند دست و روشونو می شستند و می پریدن تو حیاط بازی کنند. مامانشون تو یه سینی صبحانه می آورد براشون؛ نون و پنیر و گردو، پنیر و سبزی، کره و عسل، نیمرو.
یک گنجشک جوون یک روز نشسته بود روی دیوار. بچهها که رفتند تو خونه، اومد پایین و نونای مونده توی سینی رو خورد. سهراب داداش بزرگه از پشت شیشه دید. فرداش خرده نون بیشتری ریخت تو سینی و اینگونه شد که بچهها و این گنجشک با هم دوست شدند. چون پرهای پس گردنش از گنجشکای دیگه سیاهتر به چشم می اومد اسمشو گذاشتند گردن زاغی.
اردیبهشت شده بود. چند روز گردن زاغی پیداش نشد. بچهها ناراحت بودند تا اینکه یه روز ظهر دیدند با یک گنجشک خوشگل اومد و نشست پشت پنجره. اون یک جفت برای خودش پیدا کرده بود. بچهها نام زنش را گذاشتند ابروطلا؛ چون دور چشاش یه کم طلایی بود. بابا دو تا آجر از گوشه دیوار حیاط درآورد و یه تخته کوچک هم زیر سوراخ کار گذاشت. سهراب رفت روی نردبان و یه کم خرده خوراکی ریخت روی تخته و اینجوری گنجشکا فهمیدند که این سوراخ برای لونه اونهاست.
روز بعد گردن زاغی و ابروطلا سخت در برو و بیا بودند؛ خار و خاشاک، پشم و پنبه پیدا می کردند و تو سوراخ می بردند. شب که رسید لونه شون آماده بود؛ یه لونه گرم و نرم. خرداد اومد و مدرسه ها تعطیل شدند.
ابروطلا چهار تا تخم گذاشته بود. یک روز کلاغی دور بر خونه پرواز می کرد. لبه بام می نشست، روی سیم برق کوچه، روی دیوار حیاط. گردن زاغی و ابروطلا بدجور جیک جیک می کردند و پیدا بود ترسیده اند. سهراب فهمید که این کلاغه باید نقشه ای تو سرش باشه؛ شاید می خواد تخم های گنجشکا رو بدزده و بخوره.
با سیاوش اومدند نشستند زیر لونه گنجشکا کنار دیوار. یه قل دو قل بازی می کردند. کلاغه کلکی زد. سنگریزه ای از تو کوچه برداشت و اومد زد به شیشه پنجره. دو بار، سه بار این کارو کرد. سهراب و سیاوش گفتند این چه کلاغ دیوونه ای است، اما وقتی مامانشون اومد دعواشون کرد که چرا سنگ می زنید به شیشه و به زور بردشون تو خونه، فهمیدند که چه کلاغ کلک و حیله گری. سهراب و سیاوش به مامانشون داستان رو گفتند. مامانشون هم گفت من یک فکری دارم.
یک نخ بزرگ آوردند، یک سر اون را حلقه و قلاب کردند و گذاشتند روی تخته جلو لونه گنجشکا و یک سر دیگرش را هم کشیدند و از لای پنجره آوردند تو خونه.
کلاغه اومد رو تخته نشست و داشت تلاش می کرد با منقارش تخمارو از تو لونه بکشه بیرون، جیک جیکِ گردن زاغی و ابروطلا دوباره به هوا بود. مامان یکباره نخ و کشید و یه پای کلاغ در قلاب بند گیر افتاد. اومدند تو حیاط کلاغ رو گرفتند و سر دمش را چیدند تا اون باشه دیگه اونجا پیداش نشه و نخواد تخم گنجشک بخوره.
پس از چند هفته که جوجه ها از تخم بیرون اومدند، سر و کله گربه زردی با سه تا خال درشت سفید روی بدنش پیدا شد. شبها در لونه رو می بستند و گربه نمی تونست کاری بکنه. تخته جلو لونه را هم بچهها به باباشون گفتند تا برداره. اما این گربه خیلی زبل به نظر می اومد. یک روز سیاوش دید که از رو دیوار رفته بالا و با یک دستش خودش رو به لونه آویزون کرده و با دست دیگش سعی می کنه جوجه گنجشکا رو بکشه بیرون. سیاوش دمپایی پرت کرد طرفش و اون گریخت و رفت.
ادامه دارد...
#قصه
╲\╭┓
╭🐦🐣 🆑 @childrin1
┗╯\╲
#نکته_تربیتی
🚫کودکان را به نمایش نگذاریم ...
این شعروبخون همه ببینن، برقص همه ببینن، این سوره قرآنو بخون و..
اینها به کودک فشار و استرس وارد میکند وعلاوه برآن تشویقهای زیادازحد دیگران کودک رامحتاج توجه وتشویق میکند.
معمولا دراینگونه مواقع تشویق های دیگران بالاتراز کاری است که کودک انجام میدهد.
این باعث میشود کودک در مسیر رشد متوقف شود.
چون می بیند با کوچکترین کارخود بالاترین حد تشویق را دریافت کرده است.
╲\╭┓
╭❤️⭐️ 🆑 @childrin1
┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه....mp3
3.92M
#قصه_صوتی
"دوست عجیب"
با صدای (خاله شادی)
💗 ∩_∩
(„• ֊ •„)💗
┏━━━∪∪━━━┓
⭐️ @childrin1 🌙
┗━━━━━━━━━┛
کانال دردونه_326715147139679541.mp3
5.34M
🌙⭐️لالایی⭐️🌙
لالايي كن بخواب
خوابت قشنگه
گل مهتاب شبا هزارتا رنگه
يه وقت بيدار نشي از خواب قصه
يه وقت پا نذاري تو شهر غصه
لالايي كن مامان چشمهاش بيداره
مثل هر شب لولو پشت ديواره
ديگه بادبادك تو نخ نداره
نمي رسه به ابر پاره پاره
لالايي كن لالايي كن
مامان تنهات نميزاره
دوست داره دوست داره
ميشينه پاي گهواره
همه چي يكي بودو يكي نبوده
به من چشمات ميگه
دريا حسوده
اگه سنگ بندازي
تو آب دريا
مياد شيطون با ما
به جنگ و دعوا
ديگه ابرا تو رو از من ميگيرن
گلهای باغچمون بي تو ميميرن
لالايي كن لالايي كن
مامان تنهات نميزاره
دوست داره دوست داره
ميشينه پاي گهواره
لالايي كن لالايي كن
مامان تنهات نميزاره
دوست داره دوست داره
ميشينه پاي گهواره
لالايي كن لالايي كن
مامان تنهات نميزاره
دوست داره دوست داره
ميشينه پاي گهواره
#لالایی
⭐️
💜⭐️
⭐️💜⭐️
Join🔜 @childrin1
@childrin1،..،کانال دردونه.mp3
3.78M
#قصه_صوتی
" حلزون و فیل"
با صدای (خاله شادی)
💗 ∩_∩
(„• ֊ •„)💗
┏━━━∪∪━━━┓
⭐️ @childrin1 🌙
┗━━━━━━━━━┛