اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ .
°•
معرفینامه:
و توی دروازه رمان نوجوان و درباره
برشی از دفاع مقدس با زبان طنز به قلم ِ
عباس سعیدی است . هر چقدر نام
و توی دروازه؛ برای یک رمان غیرمنتظره است،
آنچه در متنش میخوانید غیرمنتظرهتر
و شگفتآورتر است . داستانی صمیمی
و خواندنی از ماجراهای پسری عزیزدردانه
که به جبهه میرود و نه تنها شیطنت
نمیکند که فرصت شیطنت هم پیدا نمیکند .
از همان لحظههای اول ورود شخصیت اول به
جبهه، جنگ روی اصلی خود را نشان میدهد .
جنگی نابرابر بین اهالی یک روستا با سربازان
تا دندان مسلح بعثی .
و توی دروازه پر از هیجان و تلخی و گلوله
و تعقیب و گریز است . .
#و_توی_دروازه .
نویسنده : عباسسعیدی؛
قیمت ِکتاب، تنها : 99.000 تومان
جهت سفارش'! @Choqoc 🚎🌿.
✉️「 𝚎𝚒𝚝𝚊𝚊.𝚌𝚘𝚖/𝚌𝚘𝚐𝚑𝚘𝚌 」
-
و توی دروازه
ترکیب تلخی صحنههای دردناک جنگ
با روایت شیرین تجربهای جدید از
داستانهای دفاع مقدس را پیش رویتان
قرار میدهد .
-
و توی دروازه
همانقدر که مناسب نوجوانانی است که
فکر میکنند جنگ شوخی بوده؛
مناسب کسانی است که دوست دارند
داستان طنز و خوشمزه بخوانند .
-
برشی ِکوچک از و توی دروازه
کریم بغض ناخواندهاش را قورت داد؛
یقۀ دشداشهاش را مرتب کرد آستینهایش را
پایین آورد، صدایش را صاف کرد و در نهایت گفت:
[ من کریمم. من خلیلم. من غلامم.
من عدنانم. من عبدالزهرام. من زائرم. من رمضانم.
من خلفم. من عیسام. من حبیبم. من جمعهام.
من جلیلم. من سمیرهام. من سعیدهام. من ناصرم.
من علیام. من نظامم. من قاسمم. من فوزیهام.
من عباسم. من عزیزم. من دینارم. من کاظمم.
من یاراللّهام. من موسام. آقا! من همۀ جوونهای ابوحمیظه هستم . . ]
یوسف کریم را بغل کرد . جای خالی گوشش
در چند سانتی متری چشم خلیل بود !
"صالِحٌ بَعْدَ صالِحٍ" یعنی
این علم بر زمین نمیافتد
سر ما روی دار هم برود
از دل ما یقین نمیافتد . .
پرچم سرخ را به دست بگیر
همدل و هم عقیده و همراه
روی سربند سبز خود بنویس:
« تا ابد زنده است حزب الله . »