eitaa logo
چغک
254 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3.5هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حمید: 📌 *غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد، آسمانی شد.* 🔹️ سردار مدافع حرم حاج مهدی نیساری درشب ۲۱ ماه رمضان آسمانی شد ، سردار نیساری فردی که برای شناسایی پیکر *شهیدحججی* به مقر داعش رفت وازطرف سیدحسن نصرالله لقب پهلوان مقاومت گرفت 🔹️ *ماموریت ویژه سردار نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید‌ محسن‌حججی:* ◇ بعد از *شهادت حججی* تا مدتها ، پیکر مطهرش در دست داعشی ها بود تا اینکه قرار شدحزب الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند. ◇ بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر *محسن و دو شهیدحزب الله* را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. ◇ به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر *محسن* را شناسایی کنی؟" ◇ می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.اما آن موقع ، *محسن* برایم از همه چیز وحتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم. ◇ در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود ، با اسلحه اش ما را می پایید. ◇ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"میخکوب شدم ، از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. ◇ رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن *اربا_اربا شده* این بدن قطعه قطعه شده!" ◇ بی اختیار رفتم طرف داعشی عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.داد زدم: *"پست فطرتا
انا للله انا الیه راجعون باعرض تسلیت به همسنگران ، همرزمان ومدافعان حرم حضرت زینب( س) 🏴سردار مدافع حرم حاج مهدی نیساری درشب ۲۱ ماه رمضان آسمانی شد ، سردار نیساری فردی که برای شناسایی پیکر شهیدحججی به مقر داعش رفت وازطرف سیدحسن نصرالله لقب پهلوان مقاومت گرفت 🕊ماموریت ویژه سردار نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید‌ محسن‌حججی* بعد از شهادت حججی تا مدتها ، پیکر مطهرش در دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شدحزب الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند. بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهیدحزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟" می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.اما آن موقع ، محسن برایم از همه چیز وحتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنانحرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم.در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود ، با اسلحه اش ما را می پایید.پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"میخکوب شدم ، از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن *اربا_اربا شده* این بدن قطعه قطعه شده!"بی اختیار رفتم طرف داعشی عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.داد زدم: "پست فطرتا ، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!" حاج سعیدحرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد.داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت :"این کار ما نبوده ، کار داعش عراق بوده."دوباره فریاد زدم : "کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"داعشی به زبان آمد گفت: "تقصیرخودش بود.از بس حرص مون رودرآورد.نه اطلاعاتی بهمون داد ، نه گفت اشتباه کرده‌ام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کردکه از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!"هرچه می کردم ، پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکررا برای شناسایی دقیقاباخودمون ببریم."اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه ،جنازه محسن نبود وداعش میخواست فریب مان بدهد.توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"* گفتم : "بی بی جان خودتون کمک مون کنیدخودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.یکباره چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن ناگهان فکری توی ذهنم آمد.خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن ، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی ، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم. فردا حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله ، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.به دمشق که رسیدم ، رفتم حرم *بی بی حضرت زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم ، یکی از بچه‌ها اومد پیشم و گفت: "پدر و همسر شهید حججی به سوریه اومده اند. الان هم همین جا هستن.توی حرم." من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تاچشمش به من افتاد ، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن خبر آوردی"نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل داده‌اند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند؟ گفتم: "حاج‌آقا، پیکر محسن مقرحزب الله لبنانه ، برید اونجا خودتونببینیدش." گفت: "قَسَمَت میدم به بی‌بی که بگو." التماسش کردم چیزی از من نپرسد.دلش خیلی شکست.دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم.همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارمویش رو برام آوردی ،راضی ام."وجودم زیر وروشد.سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود.به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاج‌آقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی اکبرعلیه السلام اربا اربا کرده ان."هیچ نگفت فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان ، این هدیه را از من قبول کن! ✍ همرزم شهید قائمی نژاد؛
رهبر انقلاب: در صحبت‌های امروز از من خواسته شد عنوان انقلابی‌گری را از مجلس پس بگیرم 🔹حالا صحبت مجلس شد و اعتراض به مجلس و درخواست از من که عنوان انقلابی‌گری را پس بگیرم از این مجلس. خب خیلی نماینده‌های این مجلس همین جوان‌های دیروز در جایگاه شمایند. یعنی خیلی‌ از آنها جوان‌هایی هستند که چند سال قبل از این مثل شما می‌آمدند می‌ایستادند انتقاد می‌کردند، حرف می‌زدند، اشکال می‌کردند. انقلابی‌اند. 🔹این‌جور نیست که انقلابی نباشند. البته من یکایک را که نمی‌شناسم. مجموعه را می‌بینم روی مجموعه قضاوت میکنم. مجموعه بد نیست، خوب است، هم در دولت، هم در مجلس و در بعضی از بخش‌های دیگر، مجموعه خوب است. حالا ممکن است یک اشکالاتی بر بعضی‌ از آن‌ها وارد باشد.
رهبر انقلاب: مطالبه‌گری باید با ادبیات منطقی، هوشمندانه و جداً به‌دور از دعوا و تند و تیزی باشد 🔹از مسئولان، کار جدی و واقعی مطالبه کنید و آن‌ها را از کار نمایشی برحذر بدارید. مطالبه‌گری مستدل مانع از این می‌شود که بعضی‌ها در شرایطی که تشکیلات مدیریتی کشور، انقلابی است درباره اهمیت نقش دانشجویان تشکیک کنند، چراکه نقش شما در این دوره بیشتر است. 🔹پرهیز از برخورد تند و تیز به معنای سازش‌گری و مجیزگویی نیست. من هرگز از این‌گونه توصیه‌ها نکرده و نخواهم کرد. مقصود من پرهیز از ادبیات مضرّ و طعنه‌آمیزی است که متأسفانه امروز در فضای مجازی نیز بسیار رایج شده است. نتیجه مطالبه‌گری صحیح، تفکیک ضروریِ آرمان‌ها از عملکردهای ضعیف برخی مدیران است.
7.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کی باور میکنه!!! *اذان مغرب و نماز و افطاري در دومین اداره پلیس بزرگ نیویورک!! به میزبانی افسر جمیل كامري، فرمانده پلیس 115 کوئینز...* خدایا عزت اسلام و مسلمین را در همه جا مقدر ساز ، *(گسترش اسلام)* رب العالمين 🤲🤲🤲
انصاریان ؛ دین من وآن مسئول ریاکار و خطاکار نیست به خاطر امثال ما خودرا گرفتار دوزخ نکنید شیخ حسین انصاریان در پایان احیاء شب بیست و سوم حسینیه همدانی های از مردم در خواست کرد وآنها را به قرآن سوگند داد بدی ، اشتباه ، خطا و دوگانگی در کلام و رفتار شخص ایشان ، هم لباسان و مسئولین کشوری و لشگری را به پای دین نگذارند از دین فاصله نگیرند و جدا نشوند انصاریان تصریح کرد : از مردم خواهشا می کنم نگویید اگر دین و مذهب این است ما این دین را قبول نداریم وی تاکید نمود : به خدا قسم دین من نیستم ، دین آن مسئول خطا کار و ریا کار نیست دین پیغمبر ، ائمه و اهل بیت هستند به خاطر امثال ما خودرا گرفتار آتش دوزخ نکنید