eitaa logo
خاطرات کجور
46 دنبال‌کننده
483 عکس
452 ویدیو
6 فایل
همه چیز از همه جا .یاد دهه ۶۰ بخیر پیام به مدیر کانال👇👇 tebe_islami_irani
مشاهده در ایتا
دانلود
شهرهای عجیب ایران خعلی جالبه😳 ❤️ @GizmizEit 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موسیقی پر از احساس . راستی واقعا داره پیر می شیم ها. صدای من خاطرات دهه شصت و ....💙💚💛💜👌👫👬👪💥 https://eitaa.com/fffffm125
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادش بخیر . کاش بود بچه بودیم. یاد سیحون و باغ سر سیحون بخیر. یاد دعواهای خواهر و برادر بخیر یاد قهر کردنها بخیر یاددریا بخیر یاد ننه بخیر .کاش بچه بودیم . خاطرات دهه ۶۰ https://eitaa.com/fffffm125
🔴 عدالت دقیق خداوند ❇ روزی حضرت موسی (علیه‌السّلام) از کنار کوهی عبور می‌کرد، چشمه‌ای در آنجا دید، از آب آن وضوگرفت، به بالای کوه رفت، و مشغول نماز شد. 💓 در این هنگام دید اسب‌سواری کنار چشمه آمد و از آب آن نوشید، و کیسه‌اش را که پر از درهم بود از روی فراموشی در آنجا گذاشت و رفت. 💓 پس از رفتن او، چوپانی کنار چشمه آمد (تا از آب چشمه بنوشد) چشمش به کیسه پول افتاد، آن را برداشت و رفت. 💓 سپس پیرمردی خسته، که بار هیزمی برسر نهاده بود کنار چشمه آمد، بار هیزمش را بر زمین گذاشت و به استراحت پرداخت. 💓در این هنگام، اسب‌سوار در جستجوی کیسه پول خود به کنار چشمه بازگشت و چون کیسه‌اش را نیافت به سراغ پیرمرد که خوابیده بود رفته و گفت: 🔻کیسه مرا تو برداشته‌ای، چون غیر از تو کسی اینجا نیست❗ 💓 پیرمرد گفت: من از کیسه تو خبر ندارم. 🔺️ گفتگو بین اسب‌سوار و پیرمرد شدید شد و منجر به درگیری گردید. 🔺️اسب‌سوار، پیرمرد را کشت و از آنجا دور شد. موسی (علیه‌السّلام) (که ظاهر حادثه را عجیب و برخلاف عدالت می‌دید) عرض کرد: 🍂 «یا ربّ کیف العدل فی هذه الامور؛ پروردگارا! عدالت در این امور چگونه است.»🍂 ♥️خداوند به موسی (علیه‌السّلام) وحی کرد: 💓 آن پیرمرد هیزم‌شکن، پدر اسب‌سوار را کشته بود❗ 🍂. (امروز توسط پسر مقتول قصاص شد) و پدر اسب‌سوار به همان‌اندازه پولی که در کیسه بود به پدرچوپان بدهکار بود، امروز چوپان به حقّ خود رسید. به این ترتیب قصاص و ادای دین انجام شد،❗ ❣ «و انا حکمٌ عدلٌ؛ و من داور عادل هستم»❗ بحار الانوار ج ۶۴ صفحه ۱۱۷ و ۱۱ ‌ 🌾♥️🌾♥️🌾♥️🌾♥️🌾♥️🌾♥️🌾
🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂 🔴 کراهت خواب صبح❗ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌💎 شخصی گويد: به امام باقر عليه السلام عرض کردم: 💞 فدايت شوم مردم مى گويند: 🍂خواب بعد از سپيده صبح مکروه است، چون روزى‌ها در آن وقت تقسيم مى‌شود، 💎حضرت فرمودند: 🌼 اَلْأرْزاقُ مُوظُوفَةٌ مَقْسُومَةٌ، ولِلّهِ فَضْلٌ یُقَسِّمُهُ مِنْ طُلُوعِ الْفَجْرِ إلى طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ ذلِکَ قَوْلُهُ: 🌹《وَاسْئلوا اللّه َ مِنْ فَضْلِهِ.》 📖 نساء/۳۲ 🌷روزى ها مشخصّ و تقسیم شده است ولى خداوند متعال روزى فوق العاده دارد که آن را از طلوع فجر تا طلوع خورشید تقسیم مى کند، و همین است منظور پروردگار متعال که فرمود: 🌷《 از فضل پروردگار بخواهید》. 📖بحارالانوار ،ج۵ ص۱۴۷،
🔴 جالبه بخونیدش: 👇👇👇 ❣داستان نجاری که فقط پل می ساخت...❗ ❇ سال ها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود ، زندگی می کردند . 🔺️ یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک ، با هم جرو بحث کردند . پس از چند هفته سکوت ، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند . 🔺️یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد . وقتی در را باز کرد ، مرد نجاری را دید . 🔺️ نجار گفت : « من چند روزی است که دنبال کار می گردم ، فکر کردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید ، آیا امکان دارد که کمکتان کنم ؟ » 🔺️برادر بزرگ تر جواب داد : « بله ، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم . به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن ، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است . 🔺️ او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد . او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد ، انجام داده . » 🔺️سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت : « در انبار مقداری الوار دارم ، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم . » 🔺️نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار . برادر بزرگ تر به نجار گفت : « من برای خرید به شهر می روم ، اگر وسیله ای نیاز داری برایت بخرم ؟ » 🔺️نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود ، جواب داد : « نه ، چیزی لازم ندارم . » 🔺️هنگام غروب وقتی برادر بزرگ تر به مزرعه برگشت ، چشمانش از تعجب گرد شد . حصاری در کار نبود . نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود . 🔺️برادر بزرگ تر با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت : « مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی ؟ » 🔺️در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکر کرد که برادرش دستور ساختن آن را داده ، از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او برای کندن نهر معذرت خواست . 🔺️وقتی برادر بزرگ تر برگشت ، نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است . 🔺️نزد او رفت و بعد از تشکر ، از او خواست تا چند روزی مهمان او و برادرش باشد . ❣نجار گفت : دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنها را بسازم ...❗ 🦋🍃🌹🍃🦋🍃🌹🍃🦋🍃🌹🍃🦋
Voice 001_sd.m4a
2.97M
مومن واقعی کیست . مثل آب با مومن همه چیز از همه جا .یاد دهه ۶۰ بخیر ...💙💚💛💜👌🤕👫👬👪💥 ادرس کانال: http://eitaa.com/joinchat/3397582857Cd627ee1ad6
💞🍁💞🍁💞🍁 🍁💦 💞 🍁 🔴 چه مثال زیبایی❗️ 💠 میرزا اسماعیل دولابی : 💞 دل های مومنین که به هم وصل می شود ، آب کر است . 🌼 وقتی به علی (ع) متصل شد ، به دریا وصل شده است . شخص تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود . 💞 ولی آب کر نه تنها نجس نمی شود بلکه متنجس را هم پاک می کند ... 🍁 💞 🍁💦 💞🍁💞🍁💞🍁 ✨
6.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میگن فیلمیه که یک آمریکایی شیعه شده بامیکس چندفیلم درکنارهم درموردحضرت علی ساخته خیلی قشنگه