📌#روایت_اکران ایام اعتکاف توفیقی نصیبم شد تا در بین معتکفین عزیز نوجوان در مسجد الغدیر کوی آزادگان دزفول حضور یابم. دانش آموزانی که سه روز قرار بود مهمان خدا باشند. در شب اول بنا بود فیلم سینمایی #باغ_کیانوش را برای بچه ها به نمایش بگذارم. با عجله رفتم و ماشین خود را درب مسجد پارک کردم. البته حین فیلم راننده نیسانی که می‌خواست بیاید داخل کلی غر زد سرم که «مگه قحطی جاست!» 😅 وارد مسجد شدم و در جمع معتکفین قرار گرفتم. معنویت بسیار خوبی که حاکم بر فضای آنجا بود را حس کردم؛ خانه ی خدا و مهمانهایی با دل های پاک که بعضا به سن تکلیف هم نرسیده بودند اما روزه می‌گرفتند و اهل قرآن و دعا بودند. قبل از فیلم می‌خواستم سیستم صوتی را امتحان کنم. کلیپی از حاج قاسم گذاشتم. تا وسط کلیپ که رسید صدای یکی از مسئولین اعتکاف آمد که می‌گفت: «دوباره پخشش کن»؛ حاج قاسم داخل ضریح منور امام رضا علیه السلام شده بود, آن نماز و آن اشکها، دیدن این کلیپ در محفل اعتکاف چقدر چسبید. حسابی دلتنگش شدم😭 رفتیم سراغ فیلم. بعضی از بچه‌ها برای خودشان بالشت آوردند و دراز کشیدند پای فیلم، بعضی‌ها هم ماست و چیپس و هله هوله می‌خوردند(بعد از افطار بود)...😋 وسط این خوردن ها و دیدن ها خنده های بچه ها لذتی دیگر داشت. از همه تماشایی تر خنده ی یکی از بچه های کم سن و سال تر بود که با کوچکترین صحنه ای که احساس می کرد می‌تواند بخندد بلند بلند و از ته دل می‌خندید و بقیه بچه ها هم که نمی‌خواستند بخندند از خنده ی این آقاپسر روده بر از خنده می شدند. من هم دیگر نمی‌توانستم جلوی خنده ام را بگیرم. 😂 آن جایی که کیانوش با خلبان عراقی تن به تن درگیر می‌شود، از شوق پیروزی بر دشمن هورا کشیدند و بالا پریدند.😊 حدود60 نفر بودند و الحمدلله دو نفر از مخاطب‌های پر و پا قرص سینماوارثین هم در جمع حضور داشتند، درست است که اختلاف سنی‌مان زیاد بود ولی از دیدن آن ها بسیار خوشحال شدم و خوش و بشی کردیم و التماس دعایی گفتیم. خدا را شکر ارتباط بسیار خوبی با مخاطبینمان برقرار کرده‌ایم و برادرانه در جاهای مختلف دیدار و گفتگو داریم و این دوستی ها باعث دلگرمی ما به کار می‌شود. در پایان هم تشکر عزیز آزاده و سرافرازی بود که مرا در آغوش گرفت و تا دم در بدرقه ام نمود و حسابی خجالت زده شدم. بعد از اتمام کار حدود ساعت 12شب بایستی می‌رفتم لپ تاپ را می‌رساندم به اعتکاف خواهران جهت نمایشی دیگر...(که آن هم ماجرای مفصلی دارد). از این مکان به آن مکان رفتن جهت نمایش سیار فیلم فعالیتی است که بحمدلله مفتخر به آنیم انشاءالله که مورد قبول درگاه الهی قرار گیرد. ✍ احمد پورفهیمی ـ عضو مجموعه مردمی سینماوارثین 🔰#مجموعه_مردمی_سینماوارثین #دزفول ➕https://eitaa.com/joinchat/3525771264C13057ea2c0

📌#روایت_اکران "تجربه اول" روز اول اعتکاف بود که به من گفته شد برای مسجد شهید جودکی اکران انجام دهم. شاید تا اینجا مسئله عادی به نظر برسد اما نکته اش اینجا بود که این، #اولین_اکران مستقل من محسوب می‌شد! طبیعتا مثل سایر کارها، همیشه اولین‌ها با اضطراب همراه هستند. 👀 با لپ‌تاپ راهی محل اکران شدم و در مسیر، به چالش های احتمالی فکر می‌کردم که ممکن بود دچارش بشوم اما چالشی در انتظارم بود که در این لحظات به ذهنم هم خطور نمی‌کرد! 🤦‍♂ با استقبال گرم مسئولین اعتکاف دانش آموزی وارد مسجد شدم و محل سیستم صوتی و سیم اتصال پروژکشن را نشانم دادند. از دیدن تعداد قابل توجهی دانش آموز و نوجوان معتکف، لذت بردم و این برای من خیلی با ارزش بود. ❤️ راس ساعت مقرر، آماده اکران شدم و تمام کارها پیش رفت تا اینکه تصویر فیلم قطع شد و فقط صدا پخش می‌شد !! سریعا با مسئول مربوطه تماس گرفتم ولی راهنمایی های ایشان هم دردی را دوا نکرد! واقعا مستأصل شده بودم و در همان حال به حضرت امیرالمؤمنین توسل کردم که اتفاقا روز ولادتشان بود: «آقا جان! اکران اولمه ... لطفا خراب نشه!» برای اینکه وقت بخرم از مسئول مسجد خواستم چندتا نماهنگ پخش کنند و در همین لحظات بود که مسئول مان خانم آراسته نیا، شماره آقایی را برایم فرستادند که مشخص بود متخصص کامپیوتر هستند. به لطف خدا و توسل به حضرت علی(ع) و البته با راهنمایی های آن آقا، فیلم #باغ_کیانوش با موفقیت اکران شد. در آن لحظات که فیلم پخش می‌شد، به این فکر می‌کردم که تا به حال چه گره هایی از زندگی مان باز شده که حتی متوجه آن نشدیم و البته هر گره ای که بوجود می‌آید، حکمتی و تجربه ای پشت آن نهفته است. 👌 بالاخره اولین اکران من هم تمام شد و تجربه های زیادی کسب کردم و در حالی که میانه ی کار به مسئولمان پیام داده بودم و گفته بودم «دیگه هیچ وقت اکران نمی‌کنم» به انجام دوباره اکران، علاقه مند تر شدم. 😍 ✍ علی حسن پور ـ عضو مجموعه مردمی سینماوارثین 🔰 #مجموعه_مردمی_سینماوارثین #دزفول  ➕https://eitaa.com/joinchat/3525771264C13057ea2c0