#تحلیل_اختصاصی
دو دستور در جنگ جهانی دوم سرنوشت این جنگ را کامل تغییر داده است
اولی دستور هیتلر در زمستان 1941 و دومی دستور استالین در زمستان 1942 چهره جنگ جهانی دوم را به کلی تغییر داد.
اگر هیتلر به نیروهایی که در مقابل مسکو با مشکلات تدارکاتی و ارتباطی مواجه بودند نمی گفت که باید تا آخرین نفر بایستند و تا آخرین نفر که بودند بجنگند، مرکز گروه ارتش آلمان 3 سال پیش منحل و از بین نمی رفت و آلمان بعد از آن سقوط را تجربه نمیکرد .
در دستور استالین هم ، اگر استالین در استالینگراد، زمانی که ارتش آلمان آخرین عملیات بزرگ خود را آغاز کرده بود ، دستور داد که حتی یک قدم عقب نشینی نکنید ، تا آخرین نفر، بدون توجه به شرایط، بجنگید و اینقدر خون بریزید تا زمان لازم برای مقابله سایر یاران شما با دشمن فراهم شود -
اگر او این دستور را نمیداد و فریاد نزده بود که حمله کنید، دشمن را خسته کنید،امروز شاید آلمان برنده جنگ بود.
آنچه من مطمئنم این است که ارتش سوریه باید به این باور برسد که نباید به هیچ وجه عقب نشینی کنند و یک جا بایستید، آنها باید به این باور برسند که حتی اگر تسلیم شوند ، قتل عام خواهند شد، حتی اگر به مناطق سنی نشین و مسیحی در جنوب لبنان بروند،هم قتل عام خواهند شد چاره ای جز جنگیدن ندارند. در یک جنگ موجودیتی هستیم. این صحبت من ربطی به توانایی و قدرت محور مقاومت و نیروهای دفاع وطنی ندارد که میتواند سرنوشت جنگ را تغییر دهد بلکه درباره یک ایدئولوژی در بین سربازان ارتش سوریه است. اگر ارتش سوریه کاملا دچار فروپاشی شود دیگر نمیشود به این کشور کمک چندانی کرد حداقل در کوتاه مدت امکان ندارد و باید همه چیز را از ابتدا آغاز کنیم.
اتفاقات خوب هم کم نیست اما رسانه ها نمیگذارند آنها دیده شود به عنوان مثال تروریست ها به صورت یک خط باریک درآمده اند دقیقا همان استراتژی که پیامبر برای فتح مکه انجام داده بود امروز تروریست ها انجام داده اند.
آنها به صورت یک خط صاف در طول خط مقدم آرایش گرفته اند که هم تلفات عملیات هوایی روسیه و سوریه کاهش یابد و هم در چشم سربازان سوری زیاد به نظر بیایند ،سربازان سوریه باید باور کنند که اگر هرچقدر لازم است چه 2 هفته یا 2 ماه یا 2 سال را سرسختانه مقاومت نکنند ، هیچ کس نمیتواند به آنها و خانواده هایشان کمکی کند.
یک فرمانده میدانی لازم است که در خط مقدم فریاد بزند:
بایست، حفاری کن، بجنگ، راه دیگری وجود ندارد، به عقب اهمیت نده، علایق خود را را فراموش کن، اگر چند روز در همان نقطه بمانی، نیروهای دیگر هم به شما می رسند و با یک ضد حمله بزرگ میدان تغییر میکند. فقط بایست و مبارزه کن.
یادی کنیم از شهید عزیز سپهبد سلیمانی...
یاعلی
میلاد رضایی
آذر ١۴٠٣
https://eitaa.com/cityofsun
ترکیه در لبه پرتگاه سقوط اجتماعی
#تحلیل_اختصاصی
گروه تروریستی تحریر الشام اعلام کرد پرچم های ترکیه در حلب برای ما بی ربط است
اگر جولانی زنده باشد مستقیماً به آنها واکنش نشان خواهد داد .
جولانی هرگز دوست ندارد تحت کنترل دولتی مثل ترکیه ظاهر شود، به خصوص به دلیل نفوذ فزاینده اش بر ترکیه، او می خواهد برتری خود را بر ترکیه حفظ کند تا او آن را همتای اردوغان در بخش مذهبی ترکیه به حساب بیاورند.
او بی سر و صدا ادعای حقوقش را دارد.
در تحلیل هم عرض کردم ترکیه و دولت هایی که به اصطلاح فکر میکنند حلب را فتح کردند، نمی دانند که با جولانی درگیر چه نوع ماجراجویی شده اند.
ماجرایی که سیا و موساد طراح آن هستند و مارپیچ وحشت، تغییرات جمعیتی و بحران های نظامی اولین آثار این حماقت آنهاست.
از یک سو، جوانان ترکیه ای به عنوان مزدور با رویاهای جنگیدن در اوکراین و بسیار ثروتمند شدن و گرفتن پاسپورت غربی به جنگ اوکراین فراخوانده میشوند اما از سوی دیگر با افکار رادیکال سلفی دچار مغزشویی شده و به سوریه کشیده می شوند.
این اتفاق در کل کشورهای به اصطلاح ترکستان بزرگ در آسیای میانه هم در حال رخ دادن است.
همین امروز خبر رسید یک شهروند 17 ساله ترکیه ای در حالی که در صفوف سازمان تروریستی تحریر الشام در سوریه حضور داشت توسط ارتش سوریه کشته شد.
دولت احمق ترکیه فکر کرده است میتواند چیزی شبیه محور مقاومت درست کند اما نمیداند با شیطان معامله کرده است. وقتی اردوغان با شیاطین دست داد درواقع سند تجزیه ترکیه را امضا کرده است.جوانان ترکیه ای داخل سوریه فقط مشتی از خروار هستند.
خدا میداند در خود ترکیه چه تعداد دلسوز فریب خورده اسلام سلفی ، چه تعداد مبارز وهابی ، چه تعداد سلول خفته تروریستی یا گرگ تنها وجود دارد که هرگز به سوریه فرستاده نمیشوند. همه ناشناخته هستند.
به آنها گفته شده هدف مقدس شما آزادسازی ترکیه است. نیازی به ورود این جماعت به سوریه نیست بلکه آنها خود لیدر جذب نیروی دیگری برای سوریه هستند.
چه بسیار جوانان ترکیه ای که بی هدف، مستاصل، بی پول یا با اهداف جعلی هستند که می توانند برای عقاید رادیکال به سوریه بروند، البته با وعده پول برای حضور در اوکراین فراخوانده میشوند و اینها بزرگترین مشکلات آتی جامعه ترکیه است.
جهان در حال تغییر است،حتی بدون این اتفافات خطر برای موجودیت ترکیه نزدیک است و باز هم جوانان ترک به عنوان مزدور با تایید دولت اخوانی اردوغان استخدام می شوند.
وقتی رسانه های اجتماعی، رسانه های جریان اصلی، تعداد فزاینده ساختارهای مذهبی فساد اخوانی سلفی باهم ترکیب میشوند. آنها باز در بستر اقتصاد بسیار بیمار ترکیه در کنار نگرانی مردم ترکیه از آینده، بی پولی و ناراحتی ترکیب می شوند، برای هرکسی که کوچکترین اطلاعاتی از تاریخ تمدنی کشورها داشته باشد میداند که با این معجون خطرناک هرگز نتیجه خوبی حاصل نمی شود.
منتظر اتفافات خطرناک در ترکیه باشید. البته فعلا سرریز این بحران به سوریه ریخته میشود اما این روند همیشگی نیست.
یاعلی
آذر ١۴٠٣
میلاد رضایی
https://eitaa.com/cityofsun
سقوط مقاومت سوریه و نقش بشار اسد
#تحلیل_اختصاصی
#تحلیل_مهم
بشار اسد، رئیسجمهور سوریه، سرد شد، متزلزل شد و حتی به سمت غرب متمایل شد اما تا آخرین لحظه به آرمانهای مقاومت خیانت نکرد.
اما دستگاههای رسانهای و استراتژیهای سیاسی دشمنان او را بهعنوان یک خائن جلوه دادند. این تاکتیک برای تخریب محور مقاومت و نابودی ایمان به آرمان فلسطین طراحی شده بود. هدف این بود که روحیه مقاومت در منطقه نابود شود و مؤمنان به این آرمان احساس کنند همه چیز بیمعنی و فریب است.
دقت کنید صدام و قذافی سقوط کردند اما رسانه های غربی یاد و نام او را به عنوان یک عنصر مقاومت برگرفته از ناسیونالیسم عربی در اذهان مردم زنده نگه داشتند اما بشار اسد با اینکه زنده هست امروز دستگاه های رسانه ای نام وی را به عنوان خائن استفاده میکنند و متاسفانه در ایران هم این موج رسانه ای به شدت فعال است.
درواقع برخلاف تبلیغات گسترده، بشار اسد از جنگ با اسرائیل اجتناب نمیکرد. او به مقاومت اعتقاد داشت و در برابر نفوذ خارجی ایستادگی میکرد. یکی از بزرگترین اقدامات او جلوگیری از فساد گسترده داخلی بود. فساد، که از طریق ارتباطات مقامات نظامی، اطلاعاتی و بوروکراتیک با کشورهای خلیج فارس و نفوذ غربی تقویت شده بود، تهدیدی جدی برای حاکمیت سوریه محسوب میشد اما واقعا زورش نمیرسید. کسانی را که در سالهای اول حکومت خودش کنار گذاشت بعدا در سال 2011 به بعد به عنوان دشمن مردم سوریه با تروریست ها همکاری کردند.
او تا زمان شهادت شهید هنیه کاملا سعی میکرد همه چیز را در پازل مقاومت مدیریت کند به عنوان مثال ارتش سوریه از ماه جولای همان سال، انتقال نیروهای کمکی به مناطق جنوبی کشور را آغاز کرد. بر اساس گزارشهای موثق، در اوایل آگوست، تنها یک روز پس از شهادت شهید هنیه ، تجهیزات نظامی سنگینی به مناطق نزدیک مرز اسرائیل ارسال شد. لشکر چهارم گارد جمهوریخواه، به فرماندهی ماهر اسد، همراه با چندین واحد زرهی و توپخانه به این مناطق منتقل شدند.
اما ما با استراتژی اسرائیل روبرو بودیم یعنی : ترور و تضعیف مقاومت
اسرائیل بهخوبی میدانست که ارتش سوریه، با تجهیزات مدرن و سامانههای موشکی بالستیک، میتواند تهدیدی جدی در جنگ مستقیم باشد. به همین دلیل، پیش از رسیدن نیروهای کمکی ایران و متحدانش، اقدام به ترور شهید هنیه و حملات گسترده به زیرساختهای نظامی سوریه کرد.
این حملات نه تنها برای تضعیف توان نظامی سوریه طراحی شده بودند، بلکه هدف اصلی آن ایجاد بحران در هماهنگی میان محور مقاومت، شامل ایران، حزبالله و سوریه، بود. همزمان، شخصیتهای برجستهای مانند سید حسن نصرالله و یحیی سنوار را نیز تحت تهدید مستقیم قرار گرفتند.
اما واقعیت پشت پرده یک کودتای نرم علیه اسد بود که در سوریه شکل گرفت
در کنار تهدیدات خارجی، اسد با خیانت داخلی مواجه شد. بسیاری از مقامات نظامی و اطلاعاتی سوریه، با ارتباطات پنهانی با کشورهای ثروتمند خلیج فارس و وعدههای غرب، به اسد خیانت کردند. این خیانت زمانی به اوج رسید که در پاسخ به حملات اسرائیل، حتی وقتی بشار اسد دستور حمله داد، اقدامات مؤثر نظامی سوریه با موانع داخلی روبهرو شد.
اسد احتمالاً در جریان یک کودتای نرم گروگان گرفته شد و در تبادلهای پشتپرده به روسیه انتقال یافت. این روند، با حذف نیروهای وفادار به مقاومت و تسلیم کشور به تروریستهای تحت حمایت غرب، تکمیل شد.
اینجاست که به استراتژی جدید محور غرب به رهبری آمریکا علیه محور مقاومت میرسیم و آن چیزی نیست بجز نابودی ایدهها، یا نابودی فرهنگ مقاومت
تاریخ نشان داده است که ارتشها ممکن است شکست بخورند، اما ایدهها پابرجا میمانند. اسرائیل و متحدانش این واقعیت را درک کرده و به جای تمرکز بر نابودی نظامی، بر تخریب ایدئولوژیک و روانی حلقه های ضعیف مقاومت تمرکز کردند. تبلیغات گسترده، خیانت داخلی و ایجاد حس بیمعنایی در مبارزات، مقامات حزب بعث و فرماندهان ارشد سوریه را به مقاومت ناامید کرد.
شما تاثیر این اقدامات را در داخل کشور خودمان هم میتوانید ببینید. برخی از مخاطبان دلسرد شدند. موج رسانه ای افرادی مانند علیزاده لندنی و هیات همراه در کنار تلاش بسیار گسترده لیبرال های داخلی در رسانه ها این خیانت را در ایران رقم زدند.
دقت داشته باشید که سقوط مقاومت سوریه نتیجه حملات نظامی نبود، بلکه پیامد یک استراتژی چندلایه بود که شامل خیانت داخلی، کودتای نرم و جنگ روانی گسترده بود. بشار اسد، که زمانی نمادی از مقاومت در برابر اسرائیل و غرب به شمار میرفت، بهگونهای به تصویر کشیده شد که گویی به آرمان مقاومت خیانت کرده و فرار کرده است. این هدف اصلی جنگ رسانه ای امروز دشمن است که بشار اسد با این برچسب در اذهان باقی بماند. رهبر ایران هم در سخنرانی اخیر خود با هوشمندی اشاره ای به این موضوع کرد که نباید بشار اسد اینگونه به تصویر کشیده شود.
ادامه👇
استراتژی کشورهای همسایه و اشغالگران سوریه برای ایجاد آرامش نسبی در سوریه
#تحلیل_اختصاصی
@CITYOFSUN
آرامش کنونی سوریه که حاصل شوک حاصل از تصرف سریع این کشور توسط گروه های تروریستی است بزودی به پایان خواهد رسید اما بازیگران منطقه ای سوریه این اتفاق را به مشابه یک کابوس شوم میبینند چراکه با کوچکترین جرقه ای تمام منطقه به آتش سوریه خواهد سوخت.
بحران کنونی سوریه یکی از پیچیدهترین بحرانهای منطقهای قرن اخیر است که نهتنها سوریه بلکه کل منطقه خاورمیانه را درگیر کرده است.
امروز بازیگران متعددی شامل کشورهای همسایه، قدرتهای جهانی، و گروههای تروریستی در این بحران نقش دارند . در این تحلیل، به بررسی دلایل اولیه کشورهای همسایه و اشغالگران در ایجاد آرامش نسبی در سوریه میپردازیم.
بیایید نگاهی به اهداف کلیدی بازیگران کنونی سوریه داشته باشیم
ترکیه از ابتدای بحران قبلی سوریه رویکردی ترکیبی از مداخله مستقیم نظامی و حمایت از گروههای نیابتی را دنبال کرده است. اهداف استراتژیک ترکیه شامل موارد زیر میشود:
جلوگیری از تشکیل منطقه خودمختار یا کشور مستقل کردها: ترکیه نگران تشکیل یک دولت مستقل کرد در شمال سوریه است که میتواند به تلاشهای جداییطلبانه کردهای داخل ترکیه دامن بزند و نیمی از جنوب ترکیه را جدا کند.
ایجاد مناطق حائل امنیتی: ترکیه از همان روزهای اول با اشغال بخشهایی از شمال سوریه تلاش کرده تا یک سپر انسانی برای امنیت مرزهای خود ایجاد کند.
تقویت نفوذ منطقهای: از طریق استفاده از گروههای نیابتی نظیر ارتش آزاد سوریه و سایر گروه های تروریستی خصوصا تحریرالشام ترکیه درصدد است نقش پیمانکار در آینده سوریه را ایفا کند. او میخواهد از این طریق امتیازات مالی و اقتصادی و امنیتی زیادی بدست بیاورد
آمریکا
آمریکا اگرچه در ابتدا اعلام کرده بود با هدف مقابله با داعش وارد سوریه شد، اما هدف اصلی او شامل مهار ایران و یارانش در محور مقاومت بود که به سمت اسرائیل نروند. امروز با خروج ایران از سوریه اهداف آمریکا دچار تغییر میشود از اهداف کنونی آمریکا میتوان به ایجاد خاورمیانه جدید و...
یکی دیگر از اهداف کنونی آمریکا کنترل منابع نفتی سوریه است. منابع نفتی شرق سوریه که بهعنوان یکی از مهمترین منابع درآمد دولت سوریه محسوب میشود، تحت کنترل نیروهای نیابتی آمریکا قرار گرفته است و درواقع آمریکا با همین کار توانست دولت بشار اسد را ساقط کند و در آینده با این منابع نفتی میخواهد همین نقش کنترلی را در سوریه ادامه دهد.
همچنین یکی دیگر از اهداف اصلی آمریکا حمایت از استقلال کرد هاست.
نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) که عمدتاً متشکل از کردها هستند، برای آمریکا بهعنوان یک نیروی محلی مؤثر در برابر دشمنان منطقه ای او عمل میکند و یک اهرم فشار سنگین بر ترکیه را بدست آمریکا میدهد.
عربستان و قطر و امارات : این کشورها به عنوان بازیگران جدید و جدی سوریه از سالهای ابتدایی جنگ داخلی سوریه، حمایت گستردهای از گروههای مخالف دولت اسد انجام داده بودند اگرچه در سالهای اخیر بهتدریج از نقش آنها کم شده بود اما با خروج ایران از سوریه، آنان دوباره به صورت گسترده در سوریه حضور خواهند داشت. منافع این کشورها در اصل برای ایجاد یک قدرت برابر در مقابل هژمون تازه ایران در منطقه است. از طرف دیگر آنها میخواهند مطمئن شوند در نظم آینده منطقه غرب آسیا تاثیرگذار خواهند بود مباحث تغییر یافت ایدئولوژی منطقه نیز جزو اهداف آنهاست.
و آخرین بازیگر تازه سوریه اسرائیل است. اسرائیل پس از خروج ایران به سمت سوریه لشکر کشی کرده و مناطقی از سوریه را به سرعت به خاک خود ضمیمه کرده است. اسرائیل پیش از سقوط دولت بشار اسد با انجام حملات هوایی منظم به مواضع ایران و حزبالله در سوریه، بهدنبال مهار نفوذ آنها بود امروز باید نگران حمله به مواضع خود در سوریه باشد.
حال این سوال پیش می آید که چرا ایجاد آرامش نسبی در سوریه برای این بازیگران حیاتی است؟
مدیریت درگیریهای داخلی گروهها
بسیاری از گروههای شورشی و تروریستی حاضر در سوریه، تضاد جدی منافع داخلی دارند که میتواند موجب گسترش درگیریها شود. بازیگران خارجی تلاش میکنند با ایجاد آرامش نسبی، این تضادها را مدیریت کنند تا منافعشان حفظ شود.
حفظ منابع اقتصادی
شرق سوریه که بخش اعظم منابع نفت و گاز سوریه را در خود جای داده است، برای بازیگرانی نظیر آمریکا و ترکیه اهمیت حیاتی دارد. خصوصا ترکیه که اگر به این منابع نرسد یک شبه از بزرگترین برنده سقوط دولت سوریه به بزرگترین بازنده اتفاقات اخیر تبدیل میشود.
ترکیه بی آنکه بخواهد یک قمار بسیار خطرناک آغاز کرده است که به نظر میرسد به هر حال به تجزیه ترکیه منجر خواهد شد. هرچقدر هم تلاش کند صرفا آن را به تاخیر می اندازد و در نتیجه آن نمی تواند تغییری ایجاد کند.
ایران؛ قلعهی استوار در برابر طوفان دشمنان
#تحلیل_اختصاصی
#تحلیل_مهم
با نگاهی ژرف به تاریخ سرزمین ایران، درمییابیم که تهاجمات و توطئههای بیشمار هیچگاه نتوانستهاند عزم راسخ و روحیهی سربلند این ملت را بشکنند. امروز نیز، ایران در برابر هر تهدیدی با اقتدار میایستد و دشمنانش را در حسرت تسلیم این سرزمین کهن وا میگذارد. در ادامه، با گسترش بحثهای پیشین، نقشه راهی را ارائه میکنیم که نشان میدهد ایران چگونه به قلعهای تسخیرناپذیر در برابر طوفانهای سهمگین بدل شده است.
(دشمنانی که شکستخوردهاند و ملتی که پیروز است)
ایران در طول قرون متمادی، از سد امپراتوریها و قدرتهای سلطهگر گذشته و پیروزمندانه به سوی آینده حرکت کرده است. این پیروزی نه فقط حاصل برخورداری از سلاحهای پیشرفته یا نیروی نظامی مدرن است، بلکه مهمتر از همه، نتیجهی روحیهی اتحاد، استقامت و پایداری ملتی است که میراثدار تمدنهای بزرگ تاریخی است.
برای این مورد میتوانیم صد ها و حتی هزاران نمونه تاریخی را بیان کنیم که برای اختصار هم شده به چند نمونه بسنده میکنیم.
هشت سال دفاع مقدس: جنگ تحمیلی نهتنها باعث تضعیف ایران نشد، بلکه قدرت دفاعی و همبستگی داخلی را بیش از پیش تقویت کرد.
از ایرانی که در این سالها با دست خالی در مقابل تمام دنیا ایستادیم تا امروز که ایران یکی از هژمون های اصلی تازه احیا شده دنیا محسوب میشود.
مقابله با تحریمها: شاید نتوانیم بگوییم برای همه تحریم ها این اتفاق رخ داده اما قطعا برای همه تحریم هایی که ایران برای حل آن اراده واقعی داشته میتوانیم بگوییم که همان تحریم هایی که به ملت ایران تحمیل شده بودند خود بدل به فرصتی برای خودکفایی و نوآوری شده است؛ از چرخه تولید سوخت هستهای گرفته تا توسعهی صنایع مهم و استراتژیک نظامی
نفوذ قدرت هژمونیک ایران در تصمیم سازی های بین المللی به علت تشکیل محور مقاومت
فراموش نکنید در تمام این مدت دشمنان ایران چه میخواستند؟ آنها خواستار تسلیم ملتی کهن با زور، تحریم و تهدید بودند اما در نهایت چه شد؟ ایرانی قدرتمندتر که امروز صدایش به گوش جهانیان میرسد و نشان داده کوچکترین تجاوز به خاک و حقوقش، هزینههای سنگینی برای هر متجاوز را در پی دارد....
(سامانههای دفاعی ایران؛ پایان افسانه شکستناپذیری آمریکا)
قدرتهای غربی، بهویژه آمریکا و اسرائیل، همواره از صنعت نظامیشان بهعنوان ابزار فشار استفاده کردهاند و تلاش داشتند خود را شکستناپذیر جلوه دهند. اما ایران با تکیه بر دانشمندان جوان، متخصصان متعهد و دانشگاههای پیشرفته، صنایع دفاعی بومی را به حدی ارتقا داده که امروز نه تنها هرگونه تهدیدی را از سوی دشمن خنثی میکند بلکه خودش امروز صاحب سبک در نحوه جنگ و مقابله با دشمنان است که در دنیا درباره آن تدریس میکنند .
از سوی دیگر این پیشرفت نظامی صنایع داخلی باعث میشود تا تامین امنیت منطقه ای و جهانی ایران به صورت داخلی و کاملا خودکفا انجام شود که حداقل در دو هزار سال گذشته در چنین سطحی از پراکندگی و سطح قدرت سابقه نداشته است،
به عنوان مثال سامانههای پدافندی پیشرفته ایران توانستند براحتی بر یک سلسله حملات بسیار پیشرفته و گسترده آمریکا و متحدانش در پوشش پرچم اسرائیل فائق بیایند.
قفل کردن روی پیشرفته ترین جنگنده های آمریکایی، سرنگونی پهپادهای فوق پیشرفته پنهانکار متجاوز و کشف هرگونه حرکت هوایی مشکوک در صدها کیلومتر خارج از مرز هوایی ایران ، تنها بخش کوچکی از این دستاورد هاست که ثابت کرده آسمان ایران تحت کنترل کامل نیروهای دفاعی کشور است.
موشکهای بالستیک و کروز ایران هم گل سرسبد قدرت نظامی متعارف ایران محسوب میشوند که دیگر کشورهای دنیا حسرت چنین توانایی را می خورند، از اسرائیل گرفته تا حتی قدرت های اصلی نظامی دنیا مانند روسیه و آمریکا.
ایران در سالهای گذشته از شلیکهای هدفمند به مراکز نظامی داعش گرفته تا تهدید پایگاههای فرامنطقهای آمریکا، همه نشان
می دهد ایران میتواند هر نقطهای را که اراده کند، بهسرعت هدف قرار دهد و قبلا چنین اراده ای را از خود نشان داده است خصوصا بعد از دو حمله مستقیم به فلسطین اشغالی
بله امروز دیگر دشمنان نمیتوانند بهسادگی تهدید کنند و چشم امید داشته باشند که "شمشیرشان تا همیشه بُرنده باقی بماند." ایران، با دست پُر، از سلاحهای مدرن و بومی، معادلهی قدرت را تغییر داده است.
از همه مهمتر، قدرت اصلی ایران در محور مقاومت خلاصه شده است.
درواقع امروز محور مقاومت؛ کابوس بیداری دشمنان ایران محسوب میشود.
1/3
وطن راز پنهان بدست آوردن خوشبختی و احساس رضایتمندی آینده است.
#تحلیل_اختصاصی
#تحلیل_مهم
امروز جایی بودم یکی از بستگان یکی از دوستانم که به آلمان مهاجرت کرده و فرستادنش به یکی از دهات آلمان که طرحش بگذرونه و... شروع کرده بود صحبت کردن که بله کار حاکمیت تموم هست و دیگه همه چیز بزودی تموم میشه و....
من چیزی نگفتم خودم زدم به نشنیدن.
روزی که از اینجا به عنوان یک جوان داشت میرفت هم توی همین حال و هوا بود و امروزم بعد از حدود 10 سال دور بودن از وطن این حرفا رو میزد.
یک بنده خدا بهش پشت تلفن گفت ولی خبری نیستا...
اون برگشت گفت که نه اینجوریا نیست. مردم منتظر هستند یک هفته ای بساط حکومت جمع کنند حوصله کار براندازی طولانی مدت ندارند و برای همین خبری نیست.
رفتم یک جستجویی کردم دیدم بله این صحبت ها دقیقا از بخش خاصی از جامعه مهاجرین داره گفته میشه.
کسانی که متاسفانه بعد از مهاجرت به خاطر شرایط در یک فضای ایزوله اجتماعی گرفتار شدند و تنها منبع خبری اونا هم همین کانال هایی هست که افرادی مانند خودشون در اون عضو هستند.
یعنی حتی دیگه با رسانه های غربی هم بروز نیستند. دلیلش این است که خیلی وقته دیگه این رسانه ها به قدرت ایران و تغییر بازی ایران اعتراف کردند و اون کارشناسان برانداز سنتی فارسی زبان هم صحبت هایی میگن که نشون از شکست طرح براندازی داره و اینها نمیتونن این قبول کنند.
هرچند این افراد درصد زیادی از مهاجران رو تشکیل نمیدن خصوصا در فضای رسانه ای کنونی خیلی ها به واقعیت های دنیا خصوصا دروغی به اسم رویای مهاجرت میرسند.
اما اگر از هموطن های عزیز کسی هست که در این فضا گرفتار شده باید خودش رو هرجوری هست نجات بده.
ببینید خیلی فرق داره اگر یکی داخل ایران همین حرف بزنه با یکی که همه زندگی خودش رو فروخته رفته خارج از کشور
اونی که داخل ایران هست بلاخره با جامعه همراه میشه و با هر تضاد فکری هم که باشه میتونه از عواقب وحشتناک این ایزوله شدن فرار کند.
اما اون کسی که رفته اونجا در غربت تنهاست.
بخاطر عقایدی که داره نمیتونه با این جامعه ایران ارتباط بگیره خودش رو بخاطر اختلاف نظر با حکومت داره از ایران دور میکنه و عاقبتش میشه یک بازنده که 30 سال بعد تمام زندگی خودش رو باخته.
چون نیومده با شرایط کنار بیاد و حتی در عالم براندازی بازم از تمام مولفه های زندگی اجتماعی خودش بهرمند بشه. همش منتظر هست که 6 ماه دیگه حکومت سقوط میکنه و بعد این فرد تازه میاد زندگی خودش رو آغاز میکند. دقیقا مانند همون فریب رویای مهاجرت اینجا هم داره خودش رو فریب میده.
گرفتار سیاه نمایی های مختلف میفته. مشکلاتی که در جوامع غربی خیلی شدید تر هست رو فقط در ایران میبینه و اون به پایان حاکمیت ربط میده و از این تحلیل های خاله زنکی.
اکثر این افراد بخاطر رویای مهاجرت هرچی در ایران داشتند رو فدا کردند و مهاجرت کردند و حالا بجای اینکه در دوره جدید زندگی خودشون از بیشترین امکانات و تعاملات اجتماعی و فرهنگی بهرمند بشن بازم خودشون رو محدود کردند به این امید که فردا یک دفعه اون رویای خیالی که رسانه ها براش ساختند اتفاق بیفتد.
همان رویایی که ایران از نظر این افراد از دست ستم ضحاک آزاد میشه و همه مردم ایران مثل امارات و دبی و سوئیس و ژاپن یک شبه ثروتمند میشوند و این افراد برمیگردند و تازه زندگی تازه ای در خوشبختی آغاز میکنند.
میبینید یک فریب به فریب قبلی اضافه شده و اینبار خودشون به خودشون دروغ میگن.
بعدش 40 سال یا 30 سال دیگه که گذشت به خودش میاد میبینه زندگی نکرده و فقط در حد زنده بودن برای جامعه ای غریبه کار کرده است.
نا از خودش میراثی داره و نه کاری برای کشورش کرده و...
اینجاست که خودش اعتراف میکنه که یک بازنده در زندگی بوده است دقیقا همین اتفاقی که برای نسل اولی های براندازها افتاد.
برید ببینید اون کسانی که 30 40 منتظر سقوط حکومت بودند امروز چی از خودشون دارند؟
از شاعر و سیاسی نویس بگیر تا مجری و یک..... همه کسانی که در ایران کسی برای خودشون بودند امروز به خودشون نگاه میکنند و میبینند که زندگی خودشون رو بخاطر دعوای قدرتهای دنیا با ایران یا جیب خاندان های صاحب قدرتی که توسط مردم ایران بیرون انداخته شدند، تلف کردند.
یک نفر که تمام زندگیش صبح تا شب این بوده که فقط سیاه نمایی کنه، حرف از سقوط بزنه، کینه به دلش بگیره و منتظر مرگ هموطن هاش باشه یا در نهایت مثل بازمانده پهلوی پرچم اسرائیل را بغل کند که شاید بتواند در دنیا به جایی دعوت شود و فراموش نشود.
(پرچم دشمن ایران بزرگ را در آغوش گرفت.)
1/2
ارتش سودان با حمایت ایران و روسیه به سمت پیروزی بزرگ حرکت میکند.
#تحلیل_اختصاصی
در سودان، ارتش سودان به رهبری ژنرال برهان، پالایشگاه نفت خارطوم در شمال خارطوم را محاصره کرده و نیروهای کمکی زیادی را به سمت جنوب فرستاده است و با اینکار توانست پیشروی بزرگی را در شهر بحری در شمال پایتخت سودان انجام دهد.
به این ترتیب فرماندهان ارتش سودان قصد دارند به نیروهای سودانی تحت فرماندهی ستاد کل ارتش که 2 سال است در محاصره کودتاچیان هستند،برسند و محاصره را بشکنند.
اگر ارتش سودان موفق شود محاصره را از بین ببرد و با سربازان در جنوب و غرب متحد شود، آنگاه یک فرصت طلایی برای بازپس گیری نقاط مهم مرکزی خارطوم بدست بیاورد که نتیجه آن خروج نیروهای RSF تحت حمایت آمریکا، اسرائیل و امارات به رهبری ژنرال حمیدتی از این منطقه است که یک شکست بزرگ برای آنها محسوب میشود .
از زمانیکه مستشاران ایرانی و کمک های نظامی روسیه به داد ارتش سقوط کرده سودان و ژنرال برهان رسیده است (بعد از خیانت ها یا شیطنت های دوباره ژنرال برهان به ایران و محور مقاومت ) امروز ارتش سودان این فرصت را میتواند بدست بیاورد که پس از بازپس گیری بیشتر استان جزیره، به ویژه وادی مدنی در جنوب، فشار را در بخش حومه جنوبی افزایش دهد و نیروهای RSF یا تروریست های کودتاگر را به طور کامل از شرق سواحل نیل بیرون براند و خارطوم را کاملا پس گرفته و سپس در ادامه جنگ را به سمت دارفور ببرد. دارفور، همان جایی هست که نیروهای RSF از آنجا کودتای خود را آغاز کرده بودند.
این امر تنها با کمک روزافزون ایران روسیه به ویژه پشتیبانی مستشاری و فرماندهی و کنترل جنگ ایران و استفاده ایرانی ها از تسلیحات بومی به شدت مفید خود مانند پهپاد و تسلیحات سنگین رخ داده است.
بعد از آنکه ژنرال برهان دوبار به سمت مذاکره با آمریکا، ترکیه و حتی اخیرا به سمت مذاکره با امارات حرکت کرد که به یک آتش بس برسد و شرط مشترک همه این کشورها اخراج ایران بود، وی متوجه شد که نه تنها آتشبس رخ نخواهد داد بلکه آمریکا و نوچه هایش تمام سعی خود را کرده اند تا از این فرصت مذاکره برای تجهیز بیشتر کودتاچیان استفاده کند و کار به جایی رسید که تا سقوط ارتش سودان یک نخ باریک مانده بود و در آن زمان بود که دولت قانونی سودان با گردنی کج به سراغ ایران آمد و درخواست کمک کرد و شاید اگر هر کشور دیگری بجز ایران بود، بخاطر عدم ثابت رفتاری ژنرال برهان هرگز به وی کمک نمیکرد و تاکنون دولت سودان چند بار متلاشی شده بود.
اما ایرانی ها بارها نشان داده اند که استاد نجات حاکمیت های در معرض نابودی هستند البته به شرطی که حداقل امکانات آن کشور بدون کارشکنی در اختیار مستشاران و فرماندهان نظامی ایران و محور مقاومت قرار گیرد.
با حمایت های کامل ایران ارتش سودان در سال گذشته با استفاده از مزیت جمعیت و تسلیحات سنگین خود بر قدرت خود افزوده و توانسته مناطق زیادی را پس بگیرد.
البته فکر نکنید آمریکا دست روی دست میگذارد.
در تحلیل اخیر در کانال یوتیوب خدمت دوستان عرض کردم مسیر حرکت جبهه غرب به رهبری آمریکا به سمت آفریقا و ایجاد جبهه های جنگ جدید و تقویت جبههای قدیمی برای مبارزه با محور شرق خصوصا نفوذ ایران در آفریقا است تا نهایتا نفوذ از دست رفته آمریکا و متحدان اروپایی اش را در آفریقا احیا کند.
به همین دلیل آمریکایی ها سعی میکنند تا برای کمک به نیروهای RSF از لیبی و چاد نیروی کمکی به منطقه ارسال شود که همان تروریست های داعش و القاعده و نسل جدید آنها است.
از سوی دیگر، طبق تحلیلی که قبلا داشتیم جبهه غرب سعی کند از سمت سودان جنوبی و نقاط دیگر نفوذ هایی را آغاز کند و جبهه های جدیدی بازگشایی کند و ارتش سودان را غافلگیر کند.
دقت داشته باشید ارتش سودان یک ارتش خسته و مستهلک است و با یک غافلگیری ممکن است شکست های سنگینی را بپذیرد و اینجاست که شما هنر هدایت جنگ مستشاری ایران را میبینید. در طرف مقابل نیروهای تروریستی کودتاگران با جذب گسترده نیرو از تروریست ها و البته جذب سرباز از جوانان و کودکان کم سن و سال سودانی و... توانسته اند این مشکل را تا حد زیادی برطرف کنند و آنها میتوانند سریع حمله کنند و در مدت زمان کوتاهی در یک منطقه گسترده پخش می شوند.
فراموش نکنید ساختار اولیه و اصلی کودتاگران یا همان نیروهای واکنش سریع سابق ارتش سودان تحت فرمان ژنرال حمیدتی بر اساس جنگ چریکی استوار بوده است و آنها در سال های گذشته به عنوان مزدور برای عربستان علیه مردم یمن جنگیدند و بعد از آنکه عربستان در جنگ با یمن شکست خورد و سال بعد با ایران پیمان امنیتی امضا کرد آنها دست به کودتا در سودان زدند.
دو دستی مواظب داشته های خود باشید
#تحلیل_اختصاصی
#تحلیل_اقتصادی
تاکنون چند نفر پیام داده اند که لطفا در مورد نحوه فعالیت های اقتصادی کلان در دوره فروپاشی نظم دنیا صحبت کنید.
برای دوستان گرامی که از این موضوع اطلاع ندارند باید عرض کنم در دوره ای که نظم دنیا در حال فروپاشی هست فرصت های اقتصادی خیلی خاصی به وجود میاد که میشه باهاش یک شبه ره صد هزار ساله رو طی کرد البته قرار نیست این میان یک غول چراغ جادو باشد و برای هرکسی هر آرزوی اقتصادی را برآورده کند.
مثلا در پست قبلی اگر یک هلدینگ اقتصادی یک مشاور اقتصادی واقعا باسواد داشت که میتوانست خارج از چارچوب های دانش کلاسیک اقتصاد ببیند و توانایی تحلیل وقایع دنیا را داشته باشد آنگاه میتوانست از گذشته متوجه تغییرات در جبهه های مختلف شود و به یک فرصت طلایی اقتصادی در امارات برسد که دریچه آن در مدت محدودی بسته میشود و آنگاه با برنامه ریزی صحیح میتوانست کاری کند که گردش مالی شرکت، در ظرف یک سال و نیم حداقل 36 برابر میزان سرمایه ای که در برخی از جنبه های خاص سرمایه گذاری کرده برسد .
اما این برای همه افراد جامعه چنین چیزی ممکن نیست که در چنین تحولات کلان اقتصادی حضور پیدا کنند .
چراکه صحبت ما در مورد بخشی از علم اقتصاد هست که به هیچ وجه در موردش حتی یک کتاب هم پیدا نمیکنید. چون علم بکری است و برای هر دوره زمانی با توجه به شرایط روز دنیا، ساختار های متفاوتی دارد.
اینگونه نیست که یک فرمول ثابت برای همیشه وجود داشته باشد که هر زمانی پاسخ دهد بلکه حتی کوچکترین حرکتی به صدها متغیر بستگی دارد.
توجه بفرمایید که برخلاف ایران در آمریکا و برخی از قدرت های بزرگ اقتصادی دنیا اکثر جوانان نخبه جامعه در رشته اقتصاد تحصیل میکنند و با این حال تعداد انگشت شماری به این سطح از مهارت اقتصادی میرسند که این فرصت ها را شکار کنند آنهم البته در بسیاری از مواقع به اطلاعات طبقه بندی شده حاکمیتی نیاز دارد که معمولا شرکت های بزرگ و چند ملیتی هم به آنها دسترسی دارند.
نکته بعدی این است که این مباحث در بخش کلان اقتصادی هست و سرمایه هایی کلان را میطلبد که معمولا در اختیار هلدینگ های بزرگ است که افراد عادی به آن دسترسی ندارند.
نکته بعدی مهم این است که دسترسی به درگاه های ارتباطی این بازار ها از نظر زمانی محدود است و حتی خود بازه دسترسی این فرصت های اقتصادی خاص در طولانی ترین حالت حداکثر 10 15 سال است و با شروع دوره های بعدی نظم دنیا این فرصت ها پایان مییابد یا حداقل به نوع دیگری در دسترس قرار میگرد.
توجه فرمایید در علم اقتصاد، رفتارهای فعالان میتواند روی پارامتر های اصلی بازار ها تاثیر زیادی بگذارد و اگر کسی هم این علم را داشته باشد به دیگران منتقل نمی کند چراکه عملا با اینکار دانش خود را بی ارزش میکند.
مثلا در پست قبلی اگر یک مشاور یا فعال اقتصادی نسبت به بازار بزرگ پیش آمده در دبی اطلاع مییافت و آن را در دسترس عده ای زیادی قرار میداد آنگاه شرکت ها یا افراد برای دسترسی به درگاه های اتصالی خاص این بازار که در جنبه های محدودی باز شده بود رقابت میکردند و این باعث میشد سیاست های اصلی حاکمیت ها که این بازار را به وجود آورده بودند سریعا تغییر کند و بازار کلا از دست برود یا جابجا شود خصوصا که اکثرا این فرصت های اقتصادی به به جنبه های امنیتی و استراتژیک حاکمیت ها گره میخورد و دستگاه های اطلاعاتی به شدت نظارت میکنند و اگر رخنه ای ببینند که به سیاست های اصلی ضربه میزند، سریعا آن را میبندند و اینجاست که عرض کردم اگر فردی هم این علم را داشته باشد باید آنقدر زیرک باشد بتواند بهره اقتصادی خودش را ببرد بی آنکه حساسیت بی مورد را ایجاد کند که یکی از اصلی ترین نیازهای آن همین بحث رازداری است.
و صدها دلیل دیگر که نمیشود به این موضوعات بپردازیم.
البته این فرصت های اقتصادی همیشه در ابعاد مختلف برای سایر اقشار جامعه هم وجود دارد اما هرچقدر پایین تر برویم خطر ریسک آن با کاهش سرمایه اولیه بیشتر میشود.
بیشتر افرادی که در دوره های مختلف تاریخی توانسته اند از این فرصت ها بهرمند شوند و یکدفعه از هیچ به همه چیز رسیدند به صورت اتفاقی وارد یکی از این جریانات مالی شده بودند.
بازم تاکید میکنم که خیلی دقت کنید تمام این مطالب چیزی نیست که در اختیار همگان باشد و نود و نه درصد افرادی که در بخش های عمومی مدعی این هستند که میتوانند شما را ثروتمند کنند کلاهبردار هستند.
یکی از دلایل دیگری که من در این مورد صحبت نکردم همین دزدان و کلاهبرداران هستند که در جامعه منتظر شکار طعمه های خود هستند و طبق تجربه هروقت صحبتی هم میشنوند سریعا آن را در کلاهبرداری های خود استفاده میکنند.
برای هر کشوری هزینه تسلیم شدن به دشمن بسیار بیشتر از هزینه جنگ در شرایط وحشتناکی مانند جنگ غزه خواهد بود.
#تحلیل_اختصاصی
شاید هنوز برای عده ای از دوستان سوال باشد چطور رسانه هایی که تا دیروز از برچسب تروریست برای بدنام کردن افراد و دشمنان خود استفاده میکردند و جنایات تروریست های واقعی را به تمام دنیا نشان میدادند امروز ساکت شدند و سعی میکنند تروریست ها را به عنوان مبارزان مردمی مسلح معرفی کنند؟
امروز دلیل این اتفاق کاملا مشخص شده است در ادامه به آن اشاره میکنیم.
جنایت و قتل و غارت و باجگیری در سوریه به صورت رسمی در حال انجام است و حتی تروریست های تحریر الشام در انتشار تصاویر آن ابایی ندارند.
درست در زمانیکه که جولانی تروریست در حال دیدار با پادشاه عربستان و انجام مراسم حج به عربستان سعودی رفته بود تصاویر جدیدی از جنازه زنان ربوده شده سوری منتشر شد.
در یکی از این جنایات تصاویر شکنجه زنی به نام نغام عیسی که به دلیل چکاپ دوران بارداری در حمص به بیمارستان رفته بود و بعد از همان بیمارستان که برای معاینه به آنجا رفته بود ربوده شده، روزها پیش منتشر شد.
بعدها مشخص شد که تروریست های تحریرالشام 500 میلیون لیره سوریه یا تقریباً 5000 دلار باج خواسته بودند تا وی را آزاد کنند.
هرچند که خانواده او برای نجات او تلاش زیادی کردند و تماس برقرار شده بود ، اما تلاش آنها بی نتیجه ماند و جنازه این مادر با یک زن دیگر در حومه شهر پیدا شد.
شاید اینجا 5 هزار دلار کم به نظر برسد اما فراموش نکنید که تا دیروز حقوق یک سرهنگ در سوریه 20 دلار هم نمی شد.
واقعیت این است که تروریست های بی شرفی که روزها زنان باردار را به خاطر 5 هزار دلار شکنجه و به آنها تجاوز می کنند، می توانند برای بیشتر، کمتر یا صرفاً برای سرگرمی، هر کاری را با مردم انجام دهند.
سخنان رهبر تروریست ها یعنی جولانی در مورد آزادی و برابری برای همه یک دروغ بزرگ است.
دخترانی که از دمشق ربوده شده اند در بیمارستان حماه هستند. بزرگراه های M4 و M5 و سواحل پر از اجساد هستند.
حومه شهر های سوریه همچنین مملو از بقایای افرادی است که در شرایط مشکوک ناپدید شده و جنازه های آنان بعد از شکنجه در گورستان جدید جمعی رها شده اند.
کمترین برآوردها در سوریه حاکی از کشته شدن 20 تا 30 هزار نفر در 2 ماه اخیر است، در حالی که ارقام دیگر حتی آمارهایی را هایی از 100 تا 150 هزار نفر نیز مطرح می کنند.
این آمار ها نشان می دهد که کشوری که مردمش در مقابل شیطان تسلیم میشوند و با شیطان معامله میکنند دیگر پناهی ندارند و بلاهایی سرشان می آید که در کمتر از 2 ماه تلفات آنها به اندازه تلفات یک ساله مردم مظلوم غزه آنهم در بمباران 24 ساعته خبیث ترین ها است.
یاران جولانی کاری میکنند که داعش رو سفید شود و اما مانند گذشته دیگر قرار نیست رسانه ها به آنها بپردازند بلکه رسانه ها وظیفه دارند کاری کنند که جنایت های کنونی در سوریه دیده نشوند.
جولانی جاسوس نفوذی آمریکا و اسرائیل در دمشق، سوریه ای را در هرج و مرج و ترسی که هرگز نمی تواند تهدیدی برای اسرائیل باشد، قرار داده است.
دقت بفرمایید که دستور اصلی برای رسانه ها این است که حقیقت را بپوشانند و آن حقیقت چیزی نیست جز اینکه هزینه مبارزه و مقاومت در مقابل دشمن نسبت به هزینه ای که در صورت تسلیم شدن پرداخت خواهید کرد به هیچ وجه قابل مقایسه نیست و بسیار کمتر است.
حالا شاید بهتر بتوانید به پشت پرده رفتار بخشی از صدا و سیما و رسانه های داخلی در ابتدای بحران سوریه مبنی بر معارض نامیدند تروریست ها، پی ببرید.
از ابتدا هم برنامه بر این قرار بوده است که نفوذی های آمریکا یا افرادی که آنها تحت کنترل دارند باید به نحوی در رسانه های منطقه صحبت کنند که مردم کشورهای منطقه از جمله ایران متوجه هزینه تسلیم شدن در مقابل شیطان بزرگ نشوند.
اخیرا در ایران به جز بخش لیبرال سنتی ما شاهد ورود تعدادی از روحانیت سنتی به این موضوع سفید سازی تسلیم هستیم.
اینجاست که همه کسانی که امروز دلشان برای کشورشان میسوزد باید با تمام توان تلاش کنند که در جامعه این فریب رسانه ای را بی اعتبار کنند و نشان دهند هزینه تسلیم به دشمن در این دوره زمانی چقدر زیاد است تا حدی که هزینه اشغال کشور توسط داعش یا جنگ همه جانبه با اسرائیل و آمریکا بسیار کمتر از هزینه تسلیم شدن در مقابل دشمن است. امروز تسلیم شدن یعنی نابودی موجودیت کشور شما و قطعا مردم کشوری که این حقایق را با چشم دیده اند اما باز تسلیم شوند هزینه بسیار بیشتری نسبت به مردم سوریه پرداخت خواهند کرد.
این گام بسیار مهمی است که باید همه مردم را آگاه کنیم نه تنها مردم ایران بلکه مردم منطقه که واقعیت تسلیم شدن یعنی نابودی همیشگی یک کشور به همراه بخش زیادی از مردمش.
یاعلی
بهمن ١۴٠٣
میلاد رضایی
انتشار فقط با ذکر منبع بلامانع است
https://eitaa.com/cityofsun
عملیات های انتحاری در فضای سیاست داخلی ایران رسما آغاز شده است.
#تحلیل_اختصاصی
@CITYOFSUN
امروز شاهد آغاز یک عملیات کودتای خاموش توسط بخشی از سیاسیون غربگرا ایرانی هستیم که به دلایل مختلف دور هم جمع شده و سعی میکنند برای رضایت کدخدا خود را قربانی کنند.
سخنرانی آخر رهبری یک گلوله به سینه نقشه لیبرال های داخلی برای کشاندن ایران به پای میز یک بازنده به اسم ترامپ برای مذاکره است تا آمریکا بتواند فرصت احیای موقت دو ساله خود را پیش از آغاز جنگ های جهانی بدست بیاورد.
امروز ترامپ چیزی جز ابزار رسانه ندارد و در شرایط کنونی این ابزار قدرت قدیمی دیگر کارایی سابق را ندارد و زمان اثرگذاری بسیار کمی دارد و تنها میتواند فرصتی کمی برای نقشه های ترامپ محیا کند.
طرح هایی که از نظر بسیاری از سیاسیون آمریکایی خصوصا اعضای کانون قدرت هیلاری_سیا محکوم به شکست است.
آمریکا باید پیش از آنکه یک نفر از مقامات نظامی ایران یا حتی یک فرمانده از محور مقاومت تصمیم بگیرد، با علامت گذاری داغ روی یک نفتکش تمام آینده طرح اقتصادی ترامپ را برای بدست آوردن منابع مالی جهت یک دوره احیای دوساله که بر اساس دوشیدن نفت و ثروت کشورهای خلیج فارس است، خراب کند، کاری انجام دهند و بخیال خود از رهبری ایران رسما مجوز تسلیم هژمونیک ایران را بگیرند و برای اینکار فکر میکنند که اگر رهبری مجوز مذاکره جدید را بدهد، آنها پیروزی بزرگی در این بخش بدست آورده اند.
از نظر آنها این کار به معنای بدست آوردن زمان مورد نیاز آمریکا برای آغاز دوره نجات اقتصادی ایالات متحده است.
اما تصور آنها از ابتدا اشتباه است لازم نیست حتما امروز یک اتفاق این جریان ثروت مورد نیاز طرح های ترامپ را برهم بزند بلکه در آینده نیز هر زمان حتی در بدترین شرایط احتمالی این اتفاق میتواند رخ بدهد.
اما جریان لیبرال داخلی فکر میکند اینگونه نیست و آمریکا مانند گذشته همه چیز را در کنترل دارد و بعدا آمریکا میتواند مرحله به مرحله پیش برود.
اما خوشبختانه بازهم اشتباه محاسباتی بزرگی دارند و مطمئنا هر لحظه این امکان وجود دارد که حتی با دستور یک فرمانده میانی، به صورت کاملا اتفاقی یک نفتکش یا یک بندر در منطقه توسط تسلیحات سرگردان غربی 😉 منفجر شود، آنگاه این بازی پیش از آن که شروع شود رسما پایان مییابد و تبعات آن حتی از داخل ایران خارج میشود و نهایتا در مدت زمان کوتاهی کار به آنجا میرسد که دولت های عربی منطقه به سمت مخالفت مستقیم با سیاست های ابلاغیها ترامپ و آمریکا حرکت میکنند(بسیاری از آن سیاست ها مخالف با منافع اصلی ملی این کشورهاست مانند کوچ فلسطینی ها ) و بعد از آن این کار باعث فروپاشی جادوی امپراتوری رسانه ای مسخره ای میشود که آمریکا سعی میکند امروز با نمایش یک دیوانه قلدر آن را پیش ببرد.
در این میان نکته مهم، تصمیم مردم ایران است.
کمک بزرگی که این میان مردم ایران میتوانند انجام دهند. برگزاری شکوهمند راهپیمائی بزرگ 22 بهمن است.
مهم نیست فردا رسانه های دشمن چقدر تلاش کنند این راهپیمائی را کوچک جلوه بدهند یا نادیده بگیرند عملا تاثیرات حمایت های مردمی بر روی تصمیمات رهبر انقلاب و حاکمیت ایران به سرعت در زمین واقعی خود را نشان میدهد.
فراموش نکنید طبق معمول لیبرال های داخلی بجای دیدن واقعیت بازهم همه چیز را از چشم رهبری می بینند و تنها کاری که میتوانند انجام دهند این است که با رهبری به صورت علنی مخالفت کنند هرچند میدانند که چه قمار خطرناکی است و در این مسیر با کوچکترین اشتباهی مردم ایران آنها را تکه تکه میکنند.
اینجاست که نقش افراد گیج تر این جریان یعنی افراد درجه 2 و 3 به ماجرا باز میشود.
برخلاف لیدر های اصلی پشت پرده، عمدتا ورود درجه 2 و 3 ها به این جریان خط فکری تخریب رهبری بخاطر حماقت و سپس بخاطر اجبار قهری آنهاست.
لیبرال ها برای مرحله کنونی مجبور شدند از تمام توان خود بجز مهره های اصلی سطح اول استفاده کنند و اگر این جواب ندهد آنگاه مجبور خواهند بود مهره های دست اول خود را برای آغاز یک کودتای خاموش رسما وارد میدان کنند که لیدرهای اصلی به خوبی میدانند اگر این اتفاق رخ بدهد حتی ممکن است حاکمیت با رتبه های پایین تر کاری نداشته باشد و مستقیم به سراغ آنها بیاید و این رسما یک خودکشی بزرگ است.
برای همین تمام سعی خود را میکنند با انواع و اقسام ابزارهای خود یعنی فریب و تهدید رتبه های پایین تر خود را وادار به همکاری تمام عیار بکنند. اینجاست که میبینید آنها فعلا به صورت مستقیم بیان میکنند یک پیرمرد نباید سرنوشت ایران را رقم بزند. این خط فکری اصلی ابلاغی به آنهاست.
1/3
خب عزیزم امروز کسی است که در هیات دولت آقای پزشکیان گفته باشه ترامپ بده (البته قبل از حضور امروز مردم و صحیت های اخیر رهبری)
حالا اگر یکی بیاد همین صحبت های این آقایان را در مورد تسلیم به ترامپ رو برای لبنانی ها منتشر کند که ایران دو پا داشته دو پا دیگه قرض گرفته پریده بغل آمریکا شما چرا عقب موندی، اون بنده خدا ها چی فکر میکنند؟ اگر از شما سوال بپرسند چی جواب میدید؟ همون جواب امروز شماست
قرار نیست در سنگین ترین جنگ هیبریدی تاریخ بین هژمون غرب با ایران و محور مقاومت این چیزا رو نشنوی یا علیه ما کاری نکنند؟
مهم اینجاست که شما احساس شکست بخورید.
چند روز پیش در تحلیل عرض کردم بعد از شکست نقشه غربگرا ها و بعد از صحبت های رهبری و برهم زدن نقشه ترامپ اینبار سعی میکنند به نوعی سراغ اخباری بروند که محور مقاومت شکست خورده است.
برید متن آخرین #تحلیل_اختصاصی رو کامل با دقت بخوانید.
کلی وقت میزارم این تحلیل ها رو مینویسم که شما برای چنین مواجه ای آماده باشید دیگه.
تکرار کن داداش گلم، در جنگ موجودیتی کسی پیروز است که آخرین نفر سرپا ایستاده است.
@CITYOFSUN
تحلیل راهبردی قابلیت هستهای ایران در نظام بینالملل: ضرورتها، چالشها و پیامدها
#تحلیل_اختصاصی
#تحلیل_مهم
@IRAN_CITYOFSUN
در بین کارشناسان، دستیابی به توانمندی هستهای به عنوان یکی از محورهای اصلی سیاستهای بازدارندگی در نظام بینالملل سابق یعنی نظم آمریکایی مطرح است.
ایران، به عنوان یک بازیگر کلیدی در منطقه غرب آسیا، در دهههای اخیر با فشارهای فزایندهای از سوی آمریکا و متحدانش روبرو بوده که بر محوریت جلوگیری از دستیابی این کشور به فناوری هستهای و یا هر فناوری سرنوشت ساز دیگر متمرکز بوده است.
در این مقاله ضرورتهای راهبردی توسعه توانمندی هستهای ایران را در چهارچوب بازدارندگی نهایی ، موازنه قوا، مذاکرات دیپلماتیک، و نظم نوین جهانی بررسی میشود. همچنین چالشهای پیشروی این سیاست، از جمله تحریمهای اقتصادی، فشارهای نظامی و ملاحظات امنیتی مورد واکاوی قرار خواهد گرفت. در این تحلیل نشان میدهیم که توسعه قابلیت هستهای خصوصا در بخش تسلیحات هستهای ، در کنار مدیریت تنشهای بینالمللی، میتواند به عنوان یکی از مهمترین عوامل تأمین امنیت ملی و ارتقاء جایگاه ژئوپلیتیکی ایران در نظام بینالملل خصوصا نظم آتی دنیا عمل کند.
در دهههای اخیر،خصوصا بعد از حمله آمریکا به منطقه خاورمیانه مسئله هستهای ایران به یکی از مهمترین موضوعات راهبردی در سیاست تهاجمی آمریکا در نظم بینالملل تبدیل شده است. ایالات متحده و متحدانش همواره تلاش کردهاند تا از دستیابی ایران به قابلیتهای هستهای در هر سطحی جلوگیری کنند و این کشور را در چهارچوب توافقات محدودکننده مانند برجام مهار نمایند.
این در حالی است که ایران، در مواجهه با تهدیدات امنیتی متعدد، میتواند از قابلیتهای هستهای برای ایجاد بازدارندگی راهبردی و موازنه قوا در سطح منطقهای و بینالمللی بهرهمند شود. پیش از ادامه یادآور میشوم رهبر ایران امسال دستور دادند که نیروهای نظامی ایران باید کاری کنند که معادلات قدرت در دنیا تغییر کند و جایگاه ایران تثبیت شود.
کمتر کسی است که در ایران از جایگاه بازدانگی هسته ای آگاه نباشد. در مقاله ای که در نشریات غربی چاپ شده است اعلام شده که بیش از 85 درصد مردم ایران در پایان دهه 80 شمسی مخالف دستیابی ایران به تسلیحات هسته ای بودند اما بعد از درگیری اخیر ایران با اسرائیل بیش از 85 درصد مردم ایران خواهان دستیابی به تسلیحات هسته ای هستند. یا حداقل خواهان آن هستند که ایران به بازدارندگی هسته ای دست یابد.
بیایید نگاهی عمیق تر به بازدارندگی هسته ای داشته باشیم.
بازدارندگی هستهای بر این اصل استوار است که کشورها با دستیابی به سلاحهای هستهای، هزینههای یک حمله نظامی را برای دشمنان خود به شدت افزایش میدهند.
بر اساس نظریه بازدارندگی، کشورهایی که از قابلیتهای هستهای برخوردارند، کمتر در معرض تهاجم نظامی قرار میگیرند. مثال بارز این استراتژی، کره شمالی است که با وجود فشارهای بینالمللی، توانسته است با استفاده از بازدارندگی هستهای، بقای سیاسی خود را حتی در بازه های زمانی خاص و در شرایطی که حتی چین و روسیه مجبور شده بودند از این کشور دور شوند، تضمین کند.
هرچند جایگاه کنونی ایران خصوصا ملاحظات قدرت نظامی ایران از کره شمالی بسیار متفاوت تر است و در سوی مقابل هم خطر تهدیدات موجودیتی برای ایران همیشه بسیار بالاتر از کشورهای دیگر بوده است.
ایران به عنوان یک قدرت منطقهای، همواره در مقابل تهدیدات مستقیم و غیرمستقیم از سوی کشورهای غربی و همسایگان خود(به عنوان نیروی نیابتی هژمون های برتر دنیا) قرار داشته است.
سالهاست که این تهدیدات باعث شده ایران به دنبال تقویت ابزار های قدرت و جایگاه خود باشد. ایران به خوبی میداند این تهدیدات تمام نمی شود بلکه با افزایش قدرت ایران روز به روز میزان و سطح آن افزایش می یابد و این کار تا زمانی که به یک هژمون تثبیت شده برتر برسد ادامه خواهد داشت.
نخبگان ایران می دانند که دیر یا زود با ورود دنیا به مرحله فروپاشی نظم جهانی و بعد از آن آغاز دوره جنگ های جهانی، ایران در نبود یک توانمندی کامل هستهای (در جایگاه بالاترین ابزار بازدارنده) ، این تهدیدات به شکل تحریمهای اقتصادی، جنگهای نیابتی و تهدیدات نظامی مستقیم علیه این کشور بروز خواهند یافت . توسعه قابلیتهای هستهای میتواند موجب ایجاد موازنه قوا در منطقه و کاهش فشارهای امنیتی علیه ایران شود.
مردم ایران به خوبی دیده اند که در سالهای اخیر، آمریکا ، اسرائیل و برخی از کشورهای منطقه و کشورهای عربی بارها تهدید به اقدام نظامی علیه ایران و یارانش در محور مقاومت کردهاند.
1/3