😇«خاطره ازدواج»
✍حاج آقا قرائتی:
مىخواستم ازدواج كنم، ولى #پدرم مىگفت: هر موقع در تحصيل به مدارج بالاترى رسيدى و مقدمات و #سطح حوزه را گذراندى و به درس خارج فقه و اصول رفتى، ازدواج كن. ديدم به هيچ #صورت قانع نمىشود، اثاثيه را از قم برداشتم و به كاشان نزد پدرم آمدم. او گفت: چرا آمدى؟ گفتم: #درس نمىخوانم! چون شما حاضر نمىشوى من ازدواج كنم.
خلاصه هر چه به #خيال خويش مرا نصيحت كرد اثر نگذاشت. حتّى به بعضى آقايان سفارش كرد كه مرا براى درس خواندن #نصيحت كنند، من هم بعضى را واسطه كردم كه او را براى #موافقت با ازدواج من نصيحت كنند! تا اينكه يك روز به پدرم گفتم: يا بگو كه من مثل #حضرت يوسف هستم و دچار گناه نمىشوم، يا بگو گناه كنم يا بگو ازدواج كنم. به هر حال سرانجام موفّق شدم و نظر #موافق پدرم را كسب كردم...*
🆔 @Clad_girls
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
❤️🍃
💠 حلقهی ازدواج 💍
🔰حلقه ی ازدواج من هزار تومن💵 قیمتش بود. ابراهیم به من گفت: من حلقه ی طلا✨ و پلاتین نمیخوام❌ اگه صلاح بدونین،من فقط یه انگشتر #عقیق بر می دارم☺️ یک #انگشتر_عقیق بر داشت به قیمت ۱۵۰تومان.
🔰آن موقع #پدرم مخالفت کرد و
می گفت: زشته برای ما که #دامادمون حلقه ی ۱۵۰تومنی بر داره. تو آبروی مارو بردی😶 گفتم: مگه چی شده⁉️ گفت: آخه کی تاحالا برای دامادش حلقه💍 ۱۵۰تومنی گرفته؟ زشته بابا،می خندن به ادم
🔰وقتی #ابراهیم به خانهٔ مان زنگ زد📞 موضوع را با او در میان گذاشتم، با #پدرم صحبت کرد. به او گفت: آقای بدیهیان،این #حلقه از سرم هم زیاده.شما دعا کنین که من بتونم توی زندگی، حق همین انگشتر رو هم #درست ادا کنم👌 باقی اش دیگه دست خدا و مصلحت اوست.
🔰سَرِ حرفش هم ایستاد. همیشه و در #هر_شرایطی حلقه اش را دست میکرد و خیلی به آن توجه داشت😍 وقتی در یکی از عملیات ها،حلقه شکست💔، رفت و #عین_همان انگشتر با همین عقیق و همان رکاب خرید و دستش کرد.
🔰خندیدم و گفتم: حالا چه اصراریه⁉️ اینقدر نسبت به این حلقه #مُقَیَّدی؟
گفت:«این حلقه توی زندگی،سایه ی یه مرد یا یه زنه👤 من دوست دارم همیشه #سایهٔ_تو بالا سرم باشه❤️ این حلقه همیشه در #اوج_تنهایی، تو رو یادِ من میاره و من محتاج اون هستم.می فهمی #محتاج شدن یعنی چی؟
✍راوی: همسر شهید
#شهید_محمدابراهیم_همت🌷
💓 #سبک_زندگی شهدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057