eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.5هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
19.4هزار ویدیو
566 فایل
#دانستنی_های_زیبا کانالی برای قشر جوان با بهترین نکات #علمی، #تربیتی، #اخلاقی، #پزشکی و #روانشناسی بهمراه #کلیپ_های زیبای اخلاقی از #سخنرانان_کشوری جهت ارتباط با آدمین از طریق👇👇👇 @alimaola_110 پیام ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍁🍁🍁 من-حناااا حنا بیا غذا آمادس. پشت میز نشستم.دهنم سرویس شده بود تا تونستم یه ماکارانی عالی دربیارم.آشپزیم خیلی افتضاح نبود ولی خیلی خوبم نبود.آخه اون موقع ها توی خونه خودمون من اصلا غذا نمیپختم...الانم ماکارانی رو سع بار پخته بودم .دفعه اول که افتضااااح شد.انقدر خمیر شده بود که میشد با گوش کوب لهش کرد به عنوان خمیر باهاش نون درست کرد.دفعه دومم ربشم انقدر کم بود که رشته ها سفیدسفید بود.ولی این دفعه خیلی خوب شده بود..نفسمو با فوت بیرون دادم که حنا اومد توی آشپزخونه.باز رفته بود یه دست لباس دیگه پوشیده بود.خدا این دخترو باید شفا بده..اومد پشت میز نشست و موهاشو داد پشت گوشش حنا-به به ماشالا هستی خانم چه کردی!فقط خیلی طول کشید. آبروم میرفت اگه میگفتم ۲-۳بار خراب کردم.برای همین لبخندی زدم و رو بهش گفتم من-اخه میدونی عزیزم چون میخواستم یه ماکارنی خوشمزه برای تو و داداشت درست کنم یکم طول کشید حنا-اهااا پس برای اونه خندم گرفته بود.اخه این چه وضعه گول زدن بچه بود.غذامونو خوردیم.به ساعت نگاه کردم ۱۲ شب بود از نه شروع کرده بودم غذا پختن ولی چون گند زده بودم تازه ۱۱ ونیم اماده شد. من-حنا خانم دیگه باید بری بخوابی.الان داداشت بیاد ببینه بیداری کله منو میکنه خندید و با همون چاپلوسی که دیگه شناخته بودمش گفت من-هستی جوووون خندیدم..این بچه خوب یاد گرفته بود همرو خر کنه.با همون لحنه خودش گفتم من-جوونه هستی جون؟! حنا-میشه برام قصه بگی؟آخه احسان وقتی شبا میاد اگه حوصله داشته باشه برام قصه میگه ولی اگه خسته باشه میره میخوابه الان چند وقته قصه نگفته. چشمامو جمع کرد و مظلوم نام کرد.با خنده گفتم. من-خیله خب.نمیخواد خودتو اون شکلی کنی.برو توی اتاقت تا بیام ساعت.حنا رفت توی اتاقش منم سریع همون چندتا ظرفشو شستم و از توی آشپزخونه بیرون اومدم و همینطور که از پله ها بالا میرفتم دستامم با لباسم خشک کردم درو آروم بستم و پاورچین پاورچین از پله ها اومدم پایین.خسته رو مبل دراز کشیدم.دهنم کف کرد بابا.نزدیک ۱۰ تا قصه براش گفتم تا بالاخره خوابش برد.بیچاره احسان حق داشت براش قصه نگه.ساعت۱ بود ولی اصلا خوابم نمیومد.گوشیمو برداشتم و یکم توی اینترنت چرخیدم.یاد عکسایی افتادم که با حنا گرفتیم.بازشون کردم همشون عالی بود.عکسارو رد کردم تا رسیدم به عکسی که با احسان گرفته بودیم.قشنگ بود.لبخندی روی لبم نقش بست.روی صورت احسان زوم کردم.حس خوبی نسبت بهش داشتم.حس اینکه اگه یه زمانی به کمک نیاز داشته باشم بنظرم تنها کسی که شاید بتونه کمکم کنه احسان.عکسو به حالت اول برگردوندم و به صورتم نگاه کردم.لبخندم توی عکس واقعیه واقعی بود.مصنوعی نبوداینو کاملا حس میکردم.نفس عمیقی کشیدم و چشمامو بستم.امشب آرومه آرومم.خوبه خوب.دلیلی برای این آروم بودن وجود نداشت ولی خوشحال بودم که بعد این همه وقت راحت بودم....تازه داشت خوابم میبرد که با صدای در از جا پریدم.اگه دزد باشه چی؟با استرس به در نگاه کردم که احسان اومد تو.نفسی از سر آسودگی کشیدم.ترسیدمااا.با لبخند رفتم سمتش من-سلام آقا احسان احسان-سلام..ببخشید قصد نداشتم بیدارت کنم.نمیدونستم توی حالی من-عیب نداره.خواب نبودم. رفتم توی آشپزخونه.حتما خیلی گشنشه.یک بشقاب غذا براش کشیدم که اومد تو http://eitaa.com/cognizable_wan
پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت هفته دفاع مقدس و روز تجلیل از شهیدان و ایثارگران بسم الله الرحمن الرحیم گذشت زمان نتوانسته و هرگز نخواهد توانست یاد ارجمند شهیدان عزیز را از خاطر ملت ایران بزداید. این لوح درخشان همواره مزیّن به عنوان شهادت و یاد شهیدان خواهد ماند. این ذخیره‌ی تاریخی همواره به نسلهای ما امید و همت و جرأت خواهد بخشید تا گامها به سمت هدفهای والا را محکم و استوار بردارندو از دشمنی شیاطین خنّاسان عالم نهراسند. جبهه‌ی عدل و حق با این توان و آرایش الهی به پیروزیهای بزرگ دست خواهد یافت انشاالله. سیّدعلی خامنه‌ای ۳ مهرماه ۱۳۹۹ http://eitaa.com/cognizable_wan
# *منطق_ازدواج* *نكته اي كه در مدت آشنايي بايد به آن توجه نمود* شاید شما هم این جمله رو شنیده باشید، « دوستت دارم ، اما آمادگی ازدواج کردن را ندارم » نمیگویم این ادعای دروغی از طرف مرد مقابل شماست ، اما این جمله به شما میگوید که این مرد جز دوستی و یا یک رابطه رمانتیک ، به دنبال چیز دیگری نیست . چنین مردی یا قصد ازدواج ندارد و یا قصد ازدواج با شما را ندارد ، پس بیهوده منتظر ننشینید . بسیاری از دخترها تصور میکنند اگر دشواریهای یک رابطه را تحمل کنند و یا این مرد ازدواج گریز را عاشق و وابسته کنند ، به مقصودشان میرسند . اما این فکر اشتباه است و حتی اگر عملی هم شود این مرد گزینه مناسبی برای ازدواج نیست. ❤️💫❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
آیت‌ الله بهجت رحمة الله علیه ... جمله زیبایی درباره نماز اول وقت دارد ؛ مانند است اگر از زمانش بگذرد تلخ میشود ... http://eitaa.com/cognizable_wan
⭕️ می گویند خداوند داستان ابلیس را تعریف کرد تا بدانی که نمی شود به عبادتت، به تقربت، به جایگاهت اطمینان کنی؛ خدا هیچ تعهدی برای آنکه تو همان که هستی بمانی، نداده است؛ شاید به همین دلیل است که سفارش شده وقتی حال خوبی داری، عاقبت به خیری‌ات را بطلبی. ✳️ http://eitaa.com/cognizable_wan
رشد سریع و داشتن ابروهای ضخیم 🌱خمیری از پودر آسیاب شده ی دانه ی تهیه کنید و صبح‌ها یا شب‌ها قبل از خواب به ابروهای خود بمالید. 🌱 زرده ی محلی را به ابروهای خود بمالید و پس از ۲۰ دقیقه با آب سرد بشویید ، این کار باعث تقویت ابروها خواهد شد. http://eitaa.com/cognizable_wan
‏خدا گناه «آبرو بردن»را سخت میبخشد. امام باقر فرمودند:«کسی که آبروی مردم را نریزد، خداوند از گناهان او صرف‌نظر خواهد كرد.» اغلب جهنمی‌ها،جهنمی زبان هستند! فکرنکنید همه از دیوار مردم بالا میروند.یک مشت مقدس را می‌آورند جهنم به سبب اينكه آبرو میبردند! اسلام خواهان حفظ آبروی فرد است. آیت‌الله فاطمی نیا حفظه الله http://eitaa.com/cognizable_wan
اومدیم بعضیارو آدم کنیم زیادی روشون کار کردیم خدا شدن!!! •🖤http://eitaa.com/cognizable_wan
@Kotah_Ama_Shenidani1_475118068.mp3
زمان: حجم: 196.9K
فرمول گناه نکردن از امام حسین
♦️هر روز یک حکایت در یکی از شهرهای بزرگ ایران کاروانسرایی معروف وجود داشت که دلیل شهرتش دیوارهای بلند و در بزرگ آهنی‌اش بود که از ورود هرگونه دزد و راهزن جلوگیری می‌کرد. سه دزد تصمیم گرفتند وارد کاروانسرا شوند و به اموال بازرگانان دستبرد بزنند. شروع به کندن زمین کردند. از زیرزمین تونلی حفر کردند و  از چاه وسط کاروانسرا خارج شدند. اموال بعضی از بازرگانان را برداشتند و از همان تونل خارج شدند. صبح خبر سرقت از کاروانسرا به قصر حاکم رسید. او که بسیار تعجب کرده بود، به کاروانسرا رفت. مأموران هر چه گشتند نشانه‌ای پیدا نکردند. حاکم گفت: پس دزد یکی از نگهبانان کاروانسرا است. دزدها وقتی از تونل خارج شدند، به شهر بازگشتند و دیدند نگهبانان بیچاره متهم به گناه شده‌اند، یکی از سه دزد گفت: این دزدی کار من است. من از بیرون به داخل چاه وسط کاروانسرا تونلی کندم، حاکم سر چاه رفت و چون چیزی ندید گفت: شما دروغ می‌گویید. دزد گفت:یک نفر را با طناب به داخل چاه بفرستید تا حفره‌ای میانه‌ی چاه  را بتواند ببیند. هیچ کس قبول نکرد به وسط چاه رود تا از تونلی که معلوم نیست از کجا خارج می‌شود، بیرون بیاید. مرد دزد که دید هیچ کس این کار را نمی‌کند خودش جلوی چشم همه از دهانه‌ی چاه وارد شد و از راه تونل فرار کرد. مردم هرچه منتظر شدند، دزد بیرون نیامد چون به راحتی از راه تونل فرار کرده بود. همه فهمیدند که دزد راست گفته. نگهبانان بیچاره را آزاد کردند. در همان موقع یکی از تاجران که اموالش به سرقت رفته بود گفت: دزد باش، مرد باش اموال من حلال دزد، دزدی که تا این حد جوانمرد باشد که محاکمه‌ی نگهبان بی‌گناه را نتواند طاقت بیاورد و خود را به خطر اندازد. 👇👇👇 http://eitaa.com/cognizable_wan