eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻خواص طالبی 🔹سرشار از ویتامین A است که موجب بازسازی کلاژن پوست وجوانسازی می‌شود 🔹بهبودهضم 🔹سلامت قلب 🔹درمان آرتروز 🔹جلوگیری ازسرطان 🔹تقویت سیستم ایمنی ✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
همه ما روزهای بد داریم، اما چیزی که درسته اینه که هیچ ابری اونقدر تیره نیست که آفتاب نتونه از بین اون بتابه. 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
از بودا پرسيدند: خشم چيست؟! او پاسخ زيبايى داد: "خشم مجازاتى است كه ما به خودمان ميدهيم، به خاطر اشتباه يكنفر ديگر...". 💙💛🔻👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 💠 اگر با همسرتان سر یک قضیه سلیقه دارید و با نظرش مخالف هستید اصلا در جمع دوستان و اقوام نکنید. 💠 جلوی دیگران با زیرکی خاصی خود را هم‌نظر و متحد با همسرتان نشان دهید تا باعث و مشاجره نشود. 💠 اختلاف خود را در خلوت خودتان و با آرامش کنید. 🏡http://eitaa.com/cognizable_wan
✔️قابل توجه والديني كه كودك بيش فعال دارند: 🔴لباسهاي قرمز كودكان بيش فعال را منفعلتر ميكند، بهتر است براي اين كودكان لباسهايي با رنگهاي آبي وسفيد انتخاب كنيد. 🏡http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ زیر پایم خالی شد و با پهلو زمین خوردم...😭😰😭😭 دیگر حسی به بدنم نمانده بود،.. انگار سختی جان کندن را تجربه میکردم و میشنیدم سیدحسن برای نجاتم مردانه گریه میکند.. _کاریش نداشته باشید، اون لاله! ترسیده!😭 و هنوز التماسش به آخر نرسیده، به سمتش حمله کرد... پاهای نحسش را دو طرف شانه سیدحسن کوبید.. و خنجری که برای من کشیده بود، از پشتِ سر، روی گردنش فشار داد.. و تنها چند لحظه کشید تا سرش را از تنش جدا کرد و بی آنکه ناله ای بزند، جان داد...🌷😭😰😱 دیگر صدای مادر مصطفی هم نمی آمد.. و به گمانم او هم از وحشت آنچه دیده بود، از هوش رفته بود...😭😭 🌷خون پاک سیدحسن 🌷کنار پیکرش میرفت، سرش در چنگ آن حرامی مانده و همچنان رو به من نعره میزد _حرف میزنی یا سر تو هم ببرم؟👿👹 دیگر سیدحسن نبود تا خودش را من کند.. و من روی زمین در آغوش مرگ خوابیده بودم که آن یکی کنارش آمد و نهیب زد _جمع کن بریم، الان ارتش میرسه!😡👿 سپس با تحقیر سراپای لرزانم را برانداز کرد و طعنه زد _این اگه زبون داشت تا حالا صد بار به حرف اومده بود!😡👿 با همان دست خونی و خنجر به دست، دوباره موبایل را به سمتش گرفت و فریاد کشید _خود کافرشه!👿🗣 و او میخواست زودتر از این خیابان بروند که با صدایی عصبی پاسخ داد _این عکس خیلی تاره، از کجا مطمئنی خودشه؟ و دیگری هم موافق رفتن بود که موبایل را از دست او کشید.. و همانطور که به سمت ماشینشان میرفت، صدا بلند کرد _ 🔥ابوجعده🔥 خودش کدوم گوری قایم شده که ما براش جاسوس بگیریم! بیاید بریم تا نرسیدن! 👿😡 و به خدا حس کردم اعجاز کسی آنها را... ادامه دارد.... 🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ اعجاز کسی آنها را از کشتن من منصرف کرد که یک گام مانده به مرگ، رهایم کردند و رفتند.. ماشینشان از دیدم ناپدید شد.. و تازه دیدم 🌷سر سیدحسن🌷 را هم با خود بردهاند که قلبم پاره شد و از اعماق جانم ضجه زدم...😭😭😭😭 کاسه چشمانم از گریه پُر شده و به سختی میدیدم مادر مصطفی🌹 دوباره خودش را روی زمین به سمتم میکشد... هنوز نفسی برایش مانده و میخواست دست من را بگیرد.. که پیکر بی جانم را از زمین کندم و خودم را بالای سرش رساندم. سرش را در آغوشم گرفتم و تازه دیدم تمام شال سبزش از گریه😭 خیس شده و هنوز بدنش میلرزید... یک چشمش به پیکر بی سر سیدحسن🌷 مانده.. و یک چشمش به امانتی که به بهای سالم ماندنش سیدحسن قربانی شد که دستانم را میبوسید.. و زیر لب برایم نوحه میخواند. 😭هنوز قلبم از تپش نیفتاده و نه تنهاقلبم که تمام رگهای بدنم از وحشت میلرزید.😭😭😰😰😰 مصیبت مظلومیت سیدحسن🌷 آتشم زده و از نفسم به جای ناله خاکستر بلند میشد.. که صدای توقف اتومبیلی🚙 تنم را لرزاند... اگر دوباره به سراغم آمده بودند دیگر زنده رهایم نمیکردند.. که دست مادر مصطفی را کشیدم و با گریه التماسش کردم _بلند شید، باید بریم!😭😭 که قامتی مقابل پایمان زانو زد. مصطفی بود با صورتی که دیگر رنگی برایش نمانده و چشمانی که از وحشت رنگ خون شده بود... صورتش رو به ما و چشمانش به تن غرق خون سیدحسن مانده بود و برای نخستین بار اشکش را دیدم.😭 مادرش مثل اینکه جانی دوباره گرفته باشد،.. رو به پسرش ضجه میزد😭😩 و من باور نمیکردم دوباره چشمان روشنش را ببینم.. که تیغ گریه گلویم را برید و از چشمانم.. ادامه دارد.... 🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ و از چشمانم به جای اشک، خون پاشید... نگاهش بین صورت رنگ پریده من و مادرش سرگردان شده😨 و ندیده تصور میکرد چه دیده ایم که تمام وجودش در هم شکست. صدای تیراندازی شنیده میشد و هرلحظه ممکن بود تروریست دیگری برسد که با همان حال شکسته سوارمان کرد،.. نمیدانم پیکر سیدحسن🌷 را چطور به تنهایی در صندوق ماشین قرار داد.. و میدیدم روح از تنش رفته که جگرم برای این همه تنهایی اش آتش گرفت... عقب ماشین من و مادرش در آغوش هم از حال رفته و او تا حرم بی صدا گریه میکرد.. مقابل حرم که رسیدیم.. دیدم زنان و کودکان داریا در صحن حرم پناه گرفته و حداقل اینجا خبری از تروریست ها نبود...😥😢 که نفسم برگشت... دو زن کمی جلوتر ایستاده و به ماشین نگاه میکردند،.. نمیدانستم مادر و خواهر سیدحسن به انتظار آمدنش ایستاده اند،.. ولی مصطفی میدانست و خبری جز پیکر بی سر پسرشان🌷😭 نداشت.. که سرش را روی فرمان تکیه داد و صدایش به هق هق گریه بلند شد. شانه هایش میلرزید.. و میدانستم رفیقش فدای من شده که از شدت شرم دوباره به گریه افتادم.😭😓 مادرش به سر و صورتم دست میکشید و عارفانه دلداری ام میداد _اون حاضر شد شه تا دست نیفته، آروم باش دخترم! از شدت گریه نفس مصطفی😭 به شماره افتاده بود.و کار ناتمامی داشت که با همین نفسهای خیس نجوا کرد _شما پیاده شید برید تو صحن، من میام! میدانستم میخواهد سیدحسن را به خانواده اش تحویل دهد.. که چلچراغ اشکم شکست و ناله ام میان گریه گم شد😭😓 _ببخشید منو...😓😓😭😭 و همین اندازه نفسم یاری کرد.. ادامه دارد.... 🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ همین اندازه نفسم یاری کرد.. وخواستم پیاده شوم که دلواپس حالم صدا زد _میتونید پیاده شید؟ صورتم را نمیدیدم اما از سفیدی دستانم میفهمیدم صورتم مثل مرده شده و دیگر خجالت می کشیدم کسی نگرانم باشد.. که بی هیچ حرفی در ماشین را باز کردم و پیاده شدم... خانوادههای زیادی گوشه و کنار صحن نشسته و من تنها از تصور حال مادر و خواهر سیدحسن میسوختم.. که گنبد و گلدسته های بلند حرم حضرت سکینه(س) در گریه چشمانم پیدا بود و در دلم خون میخوردم..💚😭 کمر مادرش را به دیوار سیمانی صحن تکیه دادم.. و خودم مثل جنازه روی زمین افتادم تا مصطفی برگشت... چشمانش از شدت گریه.. مثل دو لاله پر از خون شده بود و دلش دریای درد بود که کنارمان روی سر زانو نشست.. و با پریشانی از مادرش پرسید _مامان جاییت دردمیکنه؟😥 و همه دل نگرانی این مادر، بود که سرش را به نشانه منفی تکان داد و به من اشاره کرد _این دختر رنگ به روش نمونده، براش یه آبی چیزی بیار از حال نره! چشمانم از این همه به زیر افتاد.. و مصطفی فرصت تعارف نداد که دوباره از جا پرید و پس از چند لحظه با بطری آب برگشت... در شیشه را برایم باز کرد و حس کردم از سرانگشتانش محبت می چکد که بی اراده پیشش درددل کردم _من باعث شدم...😓😢 طعم تلخ اشکهایم را با نگاهش میچشید و دل او برای من بیشتر لرزیده بود که میان کلامم عطر عشقش پاشید سیده سکینه شما رو به من برگردوند! نفهمیدم چه میگوید، نیمرخش به طرف حرم بود.. و حس میکردم تمام دلش به سمت حرم میتپد که رو به من... ادامه دارد.... 🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ رو به من و به هوای حضرت سکینه(س) عاشقانه زمزمه کرد _یک ساله با بچه ها از میکنیم، تو این یکسال هیچی ازشون نخواستم... از شدت تپش قلب، قفسه سینه اش میلرزید و صدایش از سدّ بغض رد میشد _وقتی سیدحسن گوشی رو قطع کرد، فهمیدم گیر افتادین. دستم به هیچ جا نمی رسید، نمیدونستم کجایید. برگشتم رو به حرم گفتم 😭"سیده! من این یکسال هیچی ازتون نخواستم، ولی الان میخوام. این دختر دست من ، این دختر رو کردم! رو جلو شیعه هاتون بخر!😞😢 و دیگر نشد ادامه دهد که مقابل چشمانم به گریه افتاد،.. 😭 خجالت میکشید اشکهایش را ببینم که کامل به سمت حرم چرخید و همچنان با اشک هایش با حضرت درددل میکرد... شاید حالا از مصیبت سیدحسن میگفت که دوباره ناله اش در گلو شکست و باران اشک از آسمان چشمانش میبارید...😭😞 نگاهم از اشک مصطفی تا گنبد حرم پر کشید و تازه میفهمیدم که خنجرشان را از تن و بدن لرزانم دور کرد، (س)💚😢 بوده است،.. اما نام ابوجعده🔥😥 را از زبانشان شنیده و دیگر میدانستم عکس مرا😧 هم دارند که آهسته شروع کردم _اونا از رو یه عکس منو شناختن!😥😨 و همین یک جمله کافی بود تا تنش را بلرزاند.. که به سمتم چرخید وسراسیمه پرسید _چه عکسی؟ وحشت آن لحظات دوباره روی سرم خراب شد.. و نمیدانستم این عکس همان بین مصطفی و ابوالفضل است... 😑 که به سرعت از جا بلند شد،.. موبایلش📱 را از جیبش در آورد و از من فاصله گرفت تا صدایش را نشنوم، اما انگار با ابوالفضل تماس گرفته بود😥 که بلافاصله... ادامه دارد.... 🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
⚠️ توجه "زن ایده‌آل از دید آقایون؟!" 🔹 آقایان در مرحله اول دوست دارند همسری باایمان، پاکدامن، باحیا و نجیب داشته باشند. همسر ایده‌آل بیشتر آقایان زنی است که جمال و زیبایی مورد نظر آن‌ها را داشته و کم مهریه باشد.🙂 🔸 معمولا مردان زنی را دوست دارند که مهربان‌خو باشد. به طوری که همه دوستش داشته باشند و در مقابل همسر، فروتن و متواضع باشد و در مقابل او آراسته و زیبا باشد.😊 🔹 همسر ایده‌آل مردان کسی است که موقر باشد و از همسرش حرف‌ شنوی داشته باشد. کارها را آسان بگیرد و طبع ملایم و نرم داشته باشد. حافظ احترام و حیثیت شوهر باشد و عیب‌های شوهرش را در زمان غیبت او بپوشاند.☺️ 🏡http://eitaa.com/cognizable_wan
🌈: با هم بزنید. و را با هم سهیم شوید💫 برنامه‌ریزی اقتصادی داشته باشید با هم را اصلا متوقف نکنید💑 همسرتان را گاهی کنید💥 و کنید 🌸 حالت دفاعی نداشته باشید. با هم گفت‌وگو کنید نه مشاجره زمانی که اشتباه می‌کنید، به آن اعتراف کنید🙏 خاطرات خوشتان را به یاد بیاورید🙂 در جمع به همسرتان بگذارید. (خیلی مهم است) داشته باشید.👂 فعالیت مشترک داشته باشید . واژه‌های نیکو به کار ببرید💐 زمانی را بدون فرزندانتان باشید . اطمینان مجدد دهید که همه چیز خوب است . حداقل یک‌بار در روز به او بگویید: «❤️» 🏡http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻بهترین صبحانه برای اونایی که دنبال افزایش وزن کودک‎شون هستند 🔹کره + سیب‌زمینی تنوری 🔹خرما + پسته + شیر 🔹موز + عسل + شیر 🔹موز + کره بادام زمینی 🔹تخم‌مرغ آب‌پز + سیب‌زمینی ✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
چرا می گوییم "بزنم به تخته"، نمی گوییم "ماشاءالله"🤨🤔 یکی از دوستان نقل میکرد که یک روز با یکی از دوستان انگلیسی خود چت میکردم بهش گفتم: کار تو خیلی عالی بود. بهم گفت: بزنم به تخته (Touch wood)🙄 سپس گفت: شما مسلمونها حتما به جای این اصطلاح چیزی دارید؟!🤔 من گفتم: ماهم همین را استفاده میکنیم😐 رفیقم خیلی تعجب کرد وگفت: عجب...!! بهش گفتم چه چیز عجیبی بود؟! اون گفت: ما منظورمان از تخته همان تخته صلیب است که شر خون آشامان و پلیدی را از ما دور میکند...!!😳🤭 تازه فهمیدم که سالهاست که ما به صلیب پناه میبریم از چشم شور😢 ما نادانسته بجای اینکه با گفتن: ماشاءالله ٬ به خداوند پناه ببریم به چوب وتخته صلیب پناه میبردیم.!☹️😞 ای کاش اصل هرکلمه را قبل از اینکه به زبان بیاوریم بشناسیم.✅ تا بحال اگر نادانسته میگفتیم اشکالی نداره چون نمیدونستیم. اما از این به بعد این کلمه را بکار نبریم. چون ما مسلمانیم.🌸✨ ❣بسم الله، ماشاءالله، ولا حول ولا قوة الابالله http://eitaa.com/cognizable_wan 🌺لطفاً این متن را برای دیگر دوستان هم به اشتراک بگذارید.🔮
✅⁉️از حکیمی پرسیدند : که چرا گوش دادنت از سخن گفتنت بیشتر است؟ 📣گفت: چون به من دو گوش داده اند و یک زبان، یعنی دو برابر آنچه می گویم، می شنوم. کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی، چیزی که نپرسند، تو از پیش مگوی، از آغاز دو گوش و یک زبانت دادند، یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی 🇮🇷 http://eitaa.com/cognizable_wan
16 عادت روزانه که برای هر فردی لازم است👇👇 1. شستن دندان‌ها و نخ دندان 2. لبخند زدن به روی خودتان در آینه 3. نوشتن مهمترین کارهای روزانه 4. مرتب کردن رختخواب 5. ابراز قدردانی قدرانی نسبت به چیزهایی که دارید، می تواند آرامش خاصی به زندگی شما بیاورد. 6. تفکر و مدیتیشن صرف تنها چند دقیقه زمان در طول روز باعث کاهش خطر ابتلا به بیماری روانی، فشار خون پایین و کاهش استرس می شود. در ساده ترین حالت ممکن، نشستن در یک مکان آرام و شمردن نفس ها را تجربه کنید. 7. گوش دادن به پادکست اگر فرصت کافی برای نشستن و کتاب خواندن ندارید، گوش دادن به پادکست های کوتاه یک راه عالی برای کسب اطلاعات به روز است. 8. لباس پوشیدن کمی بهتر از حد انتظار 9. مدیریت ریخت و پاش بعد از اینکه از چیزی استفاده کردید، بلافاصله آن را سر جایش بگذارید. 10. امتحان کردن چیزهای جدید 11. نوشتن 12. زیاد قدم زدن 13. ایجاد رمزهای عبور الهام بخش انتخاب رمزهای الهام بخش باعث یادآوری نکات جالب در زندگی شما می شود. 14. "نه" گفتن نه گفتن می تواند در وقت و انرژی شما صرفه جویی کند. اگر نمیخواهید کاری را انجام دهید و برای آن وقت ندارید و مزیتی هم برای شما ندارد، فقط بگویید "نه"! 15. چرت روزانه 16. ورزش 👇👇🌷🌷🌷 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹 🌺 ۲۲ پند ارزشمند _آنچه را گذشته است فراموش کن _و بدانچه نیامده است رنج و اندوه مبر _ پیش از پاسخ دادن بیاندیش - هیچکس را تمسخر مکن _ نه به راست و نه به دروغ هرگز قسم نخور _ خودت برای خودت، همسر برگزین _ به ضرر کردن کسی خوشنود مشو _ دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی _ نیک باش تا زندگانی به نیکی گذرانی _هرگز ترشرو و بدخو مباش _ تا جایی که می توانی، از مال خود به دیگران ببخش _ کسی را فریب مده تا دردمند نشوی _ از هرکس و هرچیز مطمئن مباش _ فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی _ بیگناه باش تا بیم نداشته باشی _ سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی _ با مردم یگانه باش تا سرآمد و مشهور شوی _ راستگو باش تا پایدار باشی _فروتن باش تا دوست بسیار داشته باشی _ مطابق وجدان خود رفتار کن که کامروا شوی _جوانمرد باش تا آسمانی باشی _ روان خود را به خشم و کینه آلوده مساز _ دردین و مذهب افراط نکن تا پاک و راست گردی. ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 💠 زن و شوهری که نمی‌توانند به راحتی همسر خود را از دل بیرون کنند این کارها را تمرین کنند: 🔹 اندیشیدن به نقاط وی 🔸 خدا بخاطر پیش نیامدن شرایط سخت‌تر و ناگوارتر 🔹 ایجاد ارتباط فوری و محبت‌آمیز 🔸 تصور حالات خوش و گذشته زندگی 🔹 و تمجید از وی در نزد دیگران 💠 بدانید مبارزه با ، شما را بشدّت همسر می‌کند. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔶 💠 وقتی به صحبت‌ها و گلایه‌های همسرتان می‌دهید به منظور آنکه نشان دهید به حرف‌های او گوش می‌دهید گاهی بگویید: چه‌جالب، آها، خوب، اِ و ... 💠 ارتباط کلامی با این و نیز ارتباط با همسرتان در حین گوش دادن، بسیار در همسرتان موثر است و شما را پناهگاه و سنگ صبور خوبی تلقی خواهد کرد. 💠 اگر خوب و با توجه به صحبت‌های همسرتان گوش ندهید برداشت او این خواهد بود که او را نکرده‌اید و همین خود عامل گلایه و جدید خواهد شد. 🏡http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم کوتاه "نبا السما" (قصه آسمان) توسط عباس یوسفی جوان کارگردان ایرانی - کویتی بر اساس زندگی مولا علی علیه السلام از ولادت تا غدیر را در سه دقیقه به زبان عربی روایت می کند. http://eitaa.com/cognizable_wan
39.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هتل دار مشهد خواب دیده سگ میاد هتل پذیرایی نما جالبه ببین http://eitaa.com/cognizable_wan