eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃❤️ سرک کشیدن به گوشی همسر،ممنوع⛔️ 🔵باید اینو قبول کنی که تو زندگی مشترک لازمه به حریم خصوصی همسرت احترام بزاری 🔵تلفن همراه، رايانه و تبلت همسرت محدوده‌های شخصی اونه 🔵تصور نكن ممنوع بودن وارد شدن به اين محدوده‌ها، به معنی اينه كه اتفاقات ممنوعه وحشتناكی توی اونها داره 🏡http://eitaa.com/cognizable_wan
گرانقیمت ترین رایگان دنیا وقت است وقت طلا نیست وقت زندگی است و هیچ چیز با ارزش تر از زندگی نیست ؛ قدر لحظه ها را بدانیم که عمر و زندگی کسی ، " المثنّی " ندارد ! 👇🔻💙💙💙 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌺کلامی از ✍آدمی اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست، زيرا : اگر بسيار كار كند، می‌گويند احمق است ! اگر كم كار كند، می‌گويند تنبل است ! اگر بخشش كند، مي‌گويند افراط مي‌كند ! اگر جمعگرا باشد، می‌گويند بخيل است ! اگر ساكت و خاموش باشد می‌گويند لال است ! اگر زبان‌آوری كند، می‌گويند ورّاج و پرگوست ..! اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گويند رياكاراست ! و اگر نكند میگويند كافراست و بی‌دين ..! لذا نبايد بر حمد و ثنای مردم اعتنا كرد و جز از خداوند نبايد ازكسی ترسيد. پس آنچه باشید که دوست دارید ... شاد باشید ؛ مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود . 👇🔻💚💚💚 http://eitaa.com/cognizable_wan
وقتی خودشیفته هستی نکن‼️ وقتی خودشیفته هستی، ازدواج نکن زیرا همیشه احساس می‌کنی حرف‌های تو، سلیقه تو، طرز حرف زدن تو، مطالعات تو، دین‌داری تو، اخلاقیات تو و سکوت‌های تو خیلی خاص‌اند و همسرت باید فعلا تو و رازهای نبوغت را کشف کند. آدم‌های خودشیفته به راحتی توانایی نادیده گرفتن احساسات و شعور دیگران را دارند و ممکن است به خودشان حق بدهند به راحتی خیانت کنند. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
⛱چند ترفند برای خوب شدن حالتون وقتیکه احساس خستگی می کنید: _بیست دقیقه عمیق چرت بزنید _صاف بشینید و قوز نکنید _یه فیلم طنز ببینید و بلند بلند بخندید _دارچین بو کنید _ده دقیقه چشماتونو ببندین و زیر افتاب بشینید _لیمو بخورید _کف پاهاتونو چند دقیقه عمیق ماساژ بدین _بادام بخورید http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبرستانی در اندونزی که روی قبر شیشه میگذارند و جنازه رویت میشود در حالی که میپوسد! تو قبرم نمیشه راحت خوابید! 🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
⭕️ مردم ایران سواد رسانه ای ندارند انها را بمب باران خبر راست ودروغ کنید واینده سیاه وناامید کننده... ..سخنان تکاندهنده  «گیورا ردلر » خاخام صهیونیستی علیه ملت ایران خطاب به رسانه های غربی*   🕳راست و دروغ را بهم بریزید و معجونی از اخبار جهت دار درست کنید. مردم ایران سواد رسانه ای ندارند ، مطالعه ندارند، تمام حرفهای شما را باور خواهند کرد. من اطمینان دارم شما موفق خواهید شد. آنهارافریب دهیدتا از همه چیز و از همدیگر متنفر شوند تابرده ماشوند!!! 🔰. یک خاخام صهیونیستی بنام «گیورا ردلر » در جلسه ای با مدیران و کارکنان رسانه های ضدایرانی ( بی بی سی ، منو تو ، صدای آمریکا ، ایران اینترنشنال و...) در لندن مطالب مهمی بیان کرده که برای نخستین بار منتشر میشود: ♦️ شما کار مهمی دارید و برای اسراییل خدمات مهمی انجام میدهید. من از صمیم قلب ازشماتشکر می کنم. نگران هزینه نباشید، دوستان ما هستند. عربستان قبول کرده همه هزینه ها را بدهد. اما کار شما چیست؟!  👈🕳  ایران را سیاه سیاه نشان دهید. کاری کنید که ایرانیها از همه چیزوهمه کس و از یکدیگر متنفر شوند.  آنها را بمباران خبری کنید. هرلحظه وهرساعت ، با خبرهای ناامید کننده و ترسناک .  مردم ایران را دائم بترسانید ، شکنجه روحی بدهید.!!! 🕳. مردم ایران ادعای آقایی می کنند ، اما اقای دنیا ماییم و همه برده ما هستند.  آنها را تحقیر کنید . با انواع فیلمها و مستندات غربی تحقیرشان کنید. آنها نباید احساس غرور و افتخار کنند. 👈 دروغهای بزرگ بدهید آنها باورمیکنند . در ذهن آنها بکوبید که رسانه های ایران دروغگوهستند تا جذب اخبار شما شوند.  👈 شما بار سنگینے بر دوش دارید . باید تلاش کنید ، حتے یک لحظه آرام نباشید. زمانی آرام خواهیم شد که باهم در تهران باشیم و ایران را چند تکه کنیم و انتقاممان  را بگیریم. 🕳. شما نباید هیچ خبر مثبتی از ایران انتشار دهید.  مردم ایران نباید به آینده امیدوار شوند. آنها باید دائم خبر منفی بشنوند. بگذارید شما را راحت کنم ، تنها راه شکست ایرانیها ناامید کردن مردم ایران هست. آنها دارای عقاید محکم مذهبی  هستند و این کار ما را سخت کرده است.  تحریم اقتصاد ایران کار بسیار واجبی هست. ایرانیها باید مجازات شوند ، آنها تنها گروهی هستند که نه تنها در برابر ما تعظیم نکردند بلکه  قصد نابودی ما را دارند  ، تمام کار شما این باشد. من برایتان آرزوی موفقیت می کنم. }} 🔰 پی نوشت:  سخنان این خاخام خبیث صهیونیستی را بدقت بخوانید و تفکر کنید. آنها چه در سر دارند و برای اقایی بر دنیا و از جمله ایران چه نقشه های شومی کشیده اند . هوشیاروبیدارباشیم. فریب امپریالیسم  رسانه اے را نخوریم🤔👌 http://eitaa.com/cognizable_wan
💓رمان فانتزی نیمه واقعی 😍👌 💓 💓قسمت . 💓از زبان مجید💓 . جلوی دانشگاه رسیدم... که دیدم مینا داره از درب دانشگاه بیرون میاد😍 و انگار منتظر کسیه و مدام اینور و اونور رو نگاه میکنه و حواسش پرته.. میخواستم برم پایین ولی پاهام سست شد...😥 قلبم تند تند میزد...💓 استرس داشتم و حرفهام یادم رفته بود😬 یه دیقه چشمهام رو بستم و حرفهایی که میخواستم بزنم رو با خودم مرور کردم. یه نفس عمیق کشیدم و رفتم پایین و به سمتش حرکت کردم.😌💪 داشت داخل حیاط دانشگاه رو نگاه میکرد و حواسش به اینور نبود که از پشت سرش گفتم: -سلام دختر خاله😊✋ -سلام..شما اینجا؟😧 -اومدم چند کلمه ای باهاتون حرف بزنم...😎 . راستش فکر میکردم خیلی باید کلنجار برم تا قبول کنه حتی باهام حرف بزنه ولی در عین ناباوری دیدم خودش دوست داره سوار ماشینم بشه😳 و بریم دور بزنیم واقعا ادم ها پشت گوشی و تو حقیقت باهم فرق دارن😊 . . 💓از زبان مینا💓 . بعد از کلاس منتظر بودم که بیاد و باهم بریم بیرون...😍 قرار بود امروز حرفهای جدی بزنیم... درباره ازدواج و خواستگاری و...🙈 رفتم جلوی در دانشگاه و منتظر بودم که یهو دیدم کسی از پشت سرم صدام میکنه..😟 از لحن صداش فهمیدم مجیده... واییی خدا این اینجا چیکار میکنه😑 الان اگه محسن ببیندش چی؟😥 -سلام...شما اینجا؟😧 -اومدم چند کلمه ای باهاتون حرف بزنم... میخواستم جواب رد بدم ولی فکر کردم الاناست که محسن بیاد بیرون و درست بشه..😐 اخه گفته بود با مجید دیگه هم صحبت نشم😕 ماشین مجید رو دیدم که یه گوشه پارکه برگشتم بهش گفتم _خیلی خب...فقط سریع از اینجا بریم... نمیخوام دوستام منو ببینن با شما. مجید کاملا گیج شده بود😕 و نمیدونست باید چیکار کنه و سریع رفت در ماشین رو باز کرد تا سوار بشم و خودشم سوار شد و راه افتاد... -کدوم سمت بریم دختر خاله؟😊 -نمیدونم...فقط زودتر از اینجا بریم...😐 -خب از اینجا که میریم ولی منظورم اینه رستوران بریم یا کافه یا...☺️ -هیچکدوم...تو مسیر حرفتون رو بزنید و هر وقت تموم شد بی زحمت من رو تا خونه برسونید...خب میشنوم... بفرمایین.😕 . -والا نمیدونم چجوری شروع کنم ولی هدفم از اومدن اینه که میخواستم ببینم چرا شما با من سردی میکنید؟🙁 . -آقا مجید فک کنم خانوادم به شما گفته بودم که ارتباطتون رو با من نزدیک نکنید...درسته؟😑 -بله اما نه دیگه در حد دو تا غریبه😞 -شما ...چه انتظاری از من دارید؟؟😏 -خب من قصدم خیره 😕 -اقا مجید دخترها به مردی اطمینان میکنن که بتونن بهش تکیه کنن...شما شغلتون چیه؟؟ 😏سربازیتون در چه وضعیه؟؟ اصلا مستقل هستید؟؟ به نظرم دنبال علت ها تو خودتون بگردید نه تو دیگران😏 💓💓💓💓💓💓💓💓💓 😡😤 ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
💓رمان فانتزی نیمه واقعی 😍👌 💓 💓قسمت مینا رو رسوندم و تو راه برگشت من موندم و کلی فکر و خیال💭😔 اینکه ازکجا باید شروع کنم و چیکار باید کنم🤔 اینکه چجوری باید مستقل بشم🤔 چجوری باید شوهر ایده آل مینا بشم و تو دلش خودم رو جا کنم🤔 خودم رو گذاشتم جای مینا واقعا من هم اگه همچین پسر بی عرضه ای میومد خواستگاریم بهش اعتماد نمیکردم😞 گیج گیج شده بودم😕 رفتم سمت دانشگاه خودم و دیدم رو برد آگهی 🏆مسابقه ی بین المللی🏆 ای رو زده یه فکری به سرم زد💭☺️ شاید با اول شدن تو این مسابقه که خیلی هم معتبره بتونم یکم برا مینا خود نمایی کنم😍 . سریع رفتم ثبت نام کردم🏃 چون مسابقه سختی بود از دانشگاه ما کسی ثبت نام نکرده بود... به جز 👈من و زینب👉 که قاعدتا باید یک تیم میشدیم😕 اصلا این قضیه رو دوست نداشتم ولی مجبور بودم به خاطر مینا و به خاطر نشون دادن استقلالم مجبور بودم😔 . به خاطر اینکه نشون بدم نیستم😞 این مسابقه برام خیلی مهم بود و به خاطر همین آزمایشگاه دانشگاه رو با التماس فراوان گرفتیم و شروع کردیم به ساختن نمونه ها...✌️ روزهای اول تنهایی میرفتم به زینب خانم چیزی نمیگفتم تا اینکه یه روز اومد و گفت: -آقا مجید ببخشید میتونم یه چیزی بگم؟😐 -بفرمایین؟ -شما از من بدتون میاد؟ یا از حضورم ناراحتید؟ همونطور که در حال ور رفتن با نمونه ها بودم گفتم: -نه چرا باید همچین چیزی باشه؟ -نمیدونم...ولی حس میکنم اضافی هستم -نه...اینطور نیست -اخه همه کارها رو دارید بدون اطلاع تنها انجام میدید . فهمیدم داره راست میگه و جوابی هم نداشتم... 😔 راستش نمیخواستم زیاد دور و برم باشه و حتی لحظه ای از مینا دور بشه...😔💔 شمارشون رو گرفتم تا ساعتهای کارگاه رو باهاشون هماهنگ کنم...📲 زینب دختری آروم و منطقی بود و گاهی اوقات حس میکردم با مینا دارم این پروژه رو انجام میدم توی ذهنم میگفتم الان اگه مینا اینجا به جای زینب بود چی میشد😞 روزهای اول به جز خوندن فرمول ها و عددها با هم حرفی نمیزدیم ولی بعد چند هفته که راحت تر شدیم یه فکری به ذهنم زد . آخه زینب تنها دختری بود به جز مینا که میتونستم باهاش حرف بزنم به ذهنم زد ماجرای مینا رو براش تعریف کنم و ازش بخوام🤦‍♂ بالاخره اونم دختره و بهتر میدونه چطور باید با دخترا رفتار کرد مشغول کار بودیم که گفتم: -خانم اصغری -بله؟ -میخواستم در مورد یه قضیه ای ازتون سئوال کنم.. -بفرمایین -والا راستش نمیدونم چجوری بگم...😔 -راحت باشین 💓💓💓💓💓💓💓💓💓 ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
💓رمان فانتزی نیمه واقعی 😍👌 💓 💓قسمت _میخواستم در مورد یه قضیه ای ازتون سئوال کنم..😕 -بفرمایین -والا راستش نمیدونم چجوری بگم بهتون 😕 -راحت باشین _امیدوارم از حرفام ناراحت نشین و بی ادبی تلفی نکنین..😔 -خواهش میکنم...این چه حرفیه... بفرمایین -راستش خانم اصغری میخواستم بپرسم اگه یه پسری بخواد به یک دختر خانمی ابراز علاقه کنه و بهشون بفهمونه که علاقه پیدا کرده باید چیکار کنه؟🤔😒 زینب سرش رو پایین انداخت و فک کرد که منظور مجید به خودشه که اینجوری میخواد حرف زدن رو شروع کنه... یکمی صورتش سرخ و سفید شد و گل انداخت و گفت: -خب بستگی داره به اون دختر...همه که مثل هم نیستن...🙈 -خب فک کنین اون دختر مذهبی باشه و مقید و چادری و...😞 شک زینب به علاقه داشتن مجید بهش داشت بیشتر میشد و همچنین سرخی صورتش... آب دهنش رو قورت داد و گفت: -خب باید رفتارش جوری باشه که اون خانم متوجه بشه...البته اینم بگم که خانم ها خیلی باهوش تر از ابن حرفان و یک نگاه با علاقه ای اگه دورشون باشه و حتی رو زود متوجه میشن😊 مجید همینطور که داشت با نمونه ها ور میرفت و تمیرشون میکرد گفت: _نه نظر من اینطور نیست...به نظرم تا مستقیم بهشون نگی متوجه نمیشن..🙁 -شاید متوجه میشن ولی منتظر ابراز علاقه مستقیم اون پسر میمونن 😊 -یعنی از قصد زجر میدن پسر رو؟😧 -نه منظورم این نبود...یعنی منتظر میمونم که مستقیم بگم تا از حدسشون مطمئن بشن... -راستی به نظر یه دختر معیارهای مهم برای ازدواج چیه...از چه چیزهایی رو باید تو یه مرد ببینن تا بفهمن که اون پسر مرد زندگیه و میشه بهش اطمینان کرد😟😕 -خب اینم باز برای هر دختر فرق داره.. هرکس معیار خاص خودش داره..مگه همه پسرها مثل همن که همه دخترها مثل هم باشن؟ اگه معیارهای همه ادمها یکی بود که خب همه عاشق یه نفر میشدن..😐 -خب نه...درسته...ولی شما فک کنید یه دختر مذهبی و چادری مثل خودتون...😒 یهو انگار قند تو دل زینب آب شد اون (مثل خودتون)مثل مهر تاییدی بود به فکرهای زینب... سرخی گونه های زینب بیشتر شد و برق چشماش هم کاملا دیگه معلوم بود🙈 ولی نمیخواست که مجید چیزی بفهمه... به قول خودش منتظر پیشنهاد مستقیم بود... زیر چشمی مجید رو نگاه کرد و آب دهنش رو قورت داد و گفت: _خب معیارهای من در اول چیزایی مثل ایمان و مذهبی بودنه..با خدا بودنه... کسیه که حلال و حرام سرش بشه و خانواده دار باشه...خوش اخلاق باشه و در بعد چیزهایی مثل ظاهر و تحصیلات و... که هیچکس نمیتونه منکر مهمیشون بشه و هرکی اینطور میگه داره حقیقت رو نمیگه... -باشه...ممنونم...بازم اگه سئوالی بود مزاحم میشم...😔 _خواهش میکنم در خدمتیم... 💓💓💓💓💓💓💓💓💓 ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
‌‌‏ کلمات زشت را برای كودك معنی نکنید! باید بگویید: معنی این کلمه‌ای را که به زبان آوردی نمی‌دانم. ما چنین کلمه‌ای نداریم. و بهتر است بگویید «این کلمه را نباید در خانه یا جای دیگر به زبان آورد» 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
اولین چیزی که محبت را از خونه میبره و شیشه محبت را بین زن و شوهر میشکونه هست. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔺چطوري بحث رو تمومش كنم؟؟ ◾️يه خانوم باهوش بايد بلد باشه بحث رو توى اوج تموم كنه. اگر قرار باشه انقدر بحث رو كش بديد كه تكرارى بشه و به عبارتى توى سرازيرى بيافته؛ نه تنها حرفتون تاثير گذاريش رو از دست ميده بلكه؛ خسته كننده هم به نظر مياد! ◾️وقتى هنوز حق باهاتونه و دلايل تون رو گفتين؛ قبل از اينكه بحث به دعوا يا مشاجره تبديل بشه بحث رو تموم كنين. يا محل رو ترك كنين يا موضوع صحبت رو عرض كنين. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
🏖عارفی را گفتند فلانی قادر است پرواز کند ، گفت :اینکه مهم نیست ،مگس هم میپرد . گفتند :فلانی را چه میگویی ؟روی آب راه میرود ! گفت :اهمیتی ندارد ،تکه ای چوب نیز همین کار را میکند . گفتند :پس از نظر تو شاهکار چیست ؟ گفت :اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی ،دروغ نگویی ،کلک نزنی و سو استفاده نکنی و کسی را از خود نرنجانی این شاهکار است. http://eitaa.com/cognizable_wan