eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.6هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
671 فایل
دوستان بزرگوار چون کانال ما قفل شده به کانال جدیدمان بپیوندید ‌┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄ #دانستنی_های_زیبا @danestanyhayezyba
مشاهده در ایتا
دانلود
✅✅شیوه صحیح همسرداری در کلام مولا علی علیه السلام: 🌹امام على عليه السلام :فَوَ اللّهِ ما اَغْضَبْتُها و لا اَكْرَهْتُها عَلى اَمْرٍ حَتّى قَبَضَهَا اللّهُ عَزَّوَجَلَّاِلَيْهِ و لا اَغضَبَتْنى و لا عَصَتْ لى اَمرا و لَقَد كُنْتُ اَ نْظُرُ اِلَيْها فَتَنكَشِفُ عَنِّى الهُمومُ وَالاَحزانُ ؛ به خدا سوگند كه هرگز بر فاطمه عليهاالسلام غضب نكردم و او را به كارى مجبور نساختم، تاآنكه خداوند عزّوجلّ او را به نزد خويش بُرد و او نيز مرا خشمگين نساخت و هرگز برخلاف خواست من عمل نكرد و من هرگاه به او نگاه مى كردم، غصّه ها و اندوههايم برطرف مى شد. كشف الغمّة ، ج ۱، ص ۳۶۳ http://eitaa.com/cognizable_wan
محرم سلام.mp3
2.17M
محرم سلام قدم رنجه کردی بروی چشام😭😭😭
🍃🌺🍃 🏴🏴🏴 عاشقانت می‌فروشند عیش را، غم می‌خرند دل به پاى روضه می‌ریزند ماتم می‌خرند باز هم شیر حلال مادران تاثیر کرد بچه‌ها دارند از بازار پرچم می‌خرند مثل خار و خس در این سیل به راه افتاده‌ایم* باز درهم آمدیم و باز درهم می‌خرند ماه‌ها در یک طرف ماه محرم یک طرف بیشتر از ماه‌ها ماه محرم می‌خرند اشک ما اینجا فقط این قدر قیمت یافته ورنه جاى دیگرى عرضه کنى کم می‌خرند تا تو را داریم ما، داراترین عالمیم بچه‌هاى ما در این خانه حاتم می‌خرند این طرف گریان شدیم و آن طرف آباد شد اشک کالایى‌ست که در هر دو عالم می‌خرند گریه بر مظلوم تکوینا تقرب‌آور است در حسینیه مرا، حتى نخواهم، می‌خرند مطمئنا روضه‌اى یا گریه‌اى در کار هست هر کجا عصیانى از فرزند آدم می‌خرند عده‌اى دم می‌دهند و عده‌اى دم می‌زنند پنج تن هم این وسط دارند از دم می‌خرند گریه‌کن زهراست، ما تنها سیاهى لشگریم باز با این حال شکل گریه را هم می‌خرند اولین گریه‌کن مسلم رسول الله بود گریه بر دندان مسلم را مسلم می‌خرند *مثل خار و خس در این سیل به راه افتاده‌ایم (علامه طباطبایى.ره.) أحَبَّ اللَّهُ مَن أحَبَّ حُسَيناً أحَبَّ اللَّهُ مَن أحَبَّ حُسَيناً http://eitaa.com/cognizable_wan
شهدای ایرانی صحرای کربلا 1. اَسلَم بن عَمرو مورّخان متأخّر او را از موالیان امام حسین(ع) دانسته‌اند. پدرش از ترکان ایران بود. اسلم همراه با کاروان اباعبدالله الحسین(ع) به کربلا می‌آید و به میدان می‌آید و رجز می‌خواند: أمیری حسین و نعم الأمیر سرور فؤاد البشیر النذیر «امیر من، حسین است و چه نیکو سالاری است، مایه شادمانی دل رسول خدا است!». البته خوارزمی که از مقتل نویسان متقدم است نیز درباره جوانی ترک سخن به میان می‌آورد بدون این‌که نام او را ذکر کند: «پس جوانی تُرک برای نبرد به میدان می‌آید که قاری قرآن کریم است و به زبان عربی آگاه است و او از موالی و بستگان به حسین بن علی است... او می‌جنگد، مجروح می‌شود و به زمین می‌افتد. امام حسین(ع) بر سر بالین وى آمد. او چشم گشود و با دیدن حضرت تبسّمى کرد و آن‌گاه به سوى پروردگار خویش شتافت». 2. رافع بن عبدالله همراه مسلم ازدى‏ گرچه نام رافع بیشتر در کتاب‌های پس از «بحارالأنوار» آمده است، اما حسام الدین حمید محلی (متوفای 652ق) در کتاب «الحدائق الوردیة فی مناقب أئمة الزیدیة» از شخصی با نام رافع که وابسته به مسلم بن کثیر ازدی است نام می‌برد. با این حال، مآخذ کهن و حتی منابع دوران صفویه، بویژه آثار مرحوم علامه مجلسی نامی از او برده نمی‌شود. بنابر گفته برخی کتاب‌های تاریخی متأخر؛ رافع، وابسته به قبیله أزد و همراه مسلم ازدی است. روز عاشورا به اردوی امام حسین(ع) می‌پیوندد. «مسلم ازدی» کمی پیش از ظهر عاشورا به شهادت می‌رسد. رافع بعد از نماز ظهر و پس از شهادت «حبیب بن مظاهر»، به شهادت می‌رسد. 3. زاهر بن عمرو کندی زاهر، تربیت شده مکتب شیعی و آزاد شده «عمرو بن حمق خزاعی» است. «محمد بن سنان زاهری»، محدّث معروف شیعی، از نسل او است. وقتی عمرو بن حمق به دست معاویه به شهادت می‌رسد، زاهر جنازه‌اش را دفن می‌کند. به سال شصت هجری برای انجام حج به مکه می‌رود، امام حسین(ع) را ملاقات می‌کند، از عزم آن‌حضرت برای سفر به عراق آگاهی می‌یابد. او که شوق جهاد با منحرفان و شهادت در راه معبود را از دوران بسیار دور در مکتب سرخ علوی، از صحابی بزرگ «عمرو بن حمق خزاعی» به نیکی آموخته است، بی‌درنگ به کاروان امام حسین(ع) می‌پیوندد و به سوی کربلا حرکت می‌کند. او در نبردی دلاورانه، در اولین هجوم لشکر یزید به شهادت می‌رسد. 4. فیروزان شخصی به نام فیروزان یا پیروزان، از یاران ایرانی امام حسین(ع) بود که در کربلا به شهادت رسید، اگرچه در منابع کهن رجالی از او نشانی نیست. وی به سلک مسلمانان در آمده و غلام امام حسن مجتبی(ع) و سپس فرزندش عبدالله شد. او همراه کاروان حسینی به کربلا شتافته و در روز عاشورا که نوبت به عبدالله رسید به کمک عبدالله شتافت. البته فراموش نشود که تمامی کتاب‌هایی که از او نام برده‌اند، غیر از «روضة الشهداء» کاشفی سبزواری، جزو تواریخ متأخر محسوب می‌شوند. احتمالاً آوردن این نام در شمار شهدای کربلا از دوره صفویه به بعد انجام گرفته باشد. 5. نصر بن أبی نیزر از دیگر افرادی که در برخی کتاب‌های تاریخی با عنوان «أبناء بعض ملوک الأعاجم‏» (نوادگان پادشاهان عجم) نام برده‌اند و با توجه به نکات اولیه بحث، احتمال ایرانی بودن آن وجود دارد؛ نصر بن ابى نیزر است. وى از خدمت‌گزاران و یاران امام على، امام حسن و امام حسین(ع) به شمار می‏‌رفت. او در کودکى به دست پیامبر(ص) اسلام آورد و به آن‌حضرت و نیز امام على(ع) و فاطمه زهرا(س) و فرزندان آن دو بزرگوار خدمت کرد. نصر جنگ‌جویى شجاع بود. او همراه امام حسین(ع) از مکه به کربلا آمد و با دشمنان ایشان به نبرد پرداخت و به شهادت رسید.
از هر دستی بدی از همون دست پس ميگيری 💠ﻣﮕـﺮ میﺷﻮﺩ قلبی ﺭﺍ بشکنی ﻭ قلبت شکسته ﻧﺸـﻮد 💠ﻣﮕﺮ میﺷﻮﺩ چشمی ﺭﺍ ﮔﺮﯾﺎﻥ کنی ﻭ ﭼﺸﻤﺖ ﮔﺮﯾـﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ 💠ﻣﮕﺮ میﺷﻮﺩ ﺫهنی ﺭﺍ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ کنی ﻭ ﺫهنت ﭘﺮﯾﺸـﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ 💠ﻣﮕﺮ میﺷﻮﺩ اﺣﺴﺎسی ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍنی ﻭ ﺍﺣﺴﺎست ﺳﻮخته ﻧﺸﻮﺩ بیشتر مواظب باش دنیا دار مكافات است از خیر و شر، هرچه که به این دنیا داده باشی، روزی به طرف خودت باز ‌میگردد. http://eitaa.com/cognizable_wan
آرایشگاه مردونه در بیست سال پیش: داش آخر سبیلاتو گرد بزنم؟ آرایشگاه مردونه الان: عسیسم، ابروهاتو هشتی بزنم یا شیطونی؟ آرایشگاه مردونه ۲۰سال بعد: جوجوی من، میکاپ خلیجی بزنم یا لایت اروپایی؟ 😂 http://eitaa.com/cognizable_wan
طنز😂😂 خداوندا،چرا زنها👸 عزیزند... چرا مثل کباب🍢 خیلی لذیذند... چرا مثل قناری ناز دارند... چرا مثل کلاغ قارقار دارند... همیشه عاشقه😍 ظرف وظروفند... سر ماه عاشق کارت حقوقند💸... خداوندا بده صبری به دلها... که مردها🙇 عاجزند از دست زنها... 😁😜😂 🍃🍂 http://eitaa.com/cognizable_wan
آیا آب کرفس واقعا لاغر می کند 🍃به‌طور کلی مصرف آب سبزی‌ها مانند آب کرفس به دلیل داشتن آب فراوان و فیبر بالا باعث کاهش اشتها و کاهش جذب چربی و دفع مقداری آب می‌شود. به همین دلیل افراد تصور می کنند وزنشان پائین آمده‌‌است. ⏰بهترین زمان نوشیدن آب کرفس در روز👇 نوشیدن آب کرفس به کاهش اشتها به مواد غذایی بدون ارزش و پرکالری کمک می‌کند. با توجه به این تاثیرگذاری آب کرفس را قبل از غذای اصلی مصرف كنيد تا بهترین اثر را داشته باشد. 💕 http://eitaa.com/cognizable_wan
زندگی ینی💖💛 بری تو یه روستا چندتا گاو و گوسفند داشته باشی 🐑 🐄 زنت هم از این دامن گل‌گلیا داشته باشه💃 نه اخبارو چک کنی نه از دعوای بقیه خبر داشته باشی😊😍 دور از حسادت خودت و آدما زندگی کنی☺️ صبحا شیر محلی و تخم مرغ خونگی و نان تنوری تازه صبحونت باشه🍳🍪 قیمت دلار هم برات مهم نباشه💵 شبا هم خسته بگیری بخوابی😴 😍http://eitaa.com/cognizable_wan
پشت دست چروک افتاده ی خشایار را نوازش کرد. -کم حرص بخور عزیزم، خیلی لاغر شدی. خشایار آه کشید. ویلچرنشین بود. وگرنه با پاهای خودش می رفت به دنبال دخترش! یادگار عشقش بود. زنی که تمام جانش بود. پوپک خوشبخت بود. نمی فهمید چرا رفت؟ چطور توانست پدرش را تنها بگذارد و برود؟ همه اش بخاطر اینکه خواسته بود با شاهین ازدواج کند؟ او که شاهین را دوست داشت. -نمی تونم بفهمم، پوپک دلیلی برای رفتن نداشت. شیدا با بدجنسی گفت:عزیزم ما اصلا نمی دونیم اون با کیا بوده با کیا نبوده، پوپک هیچ وقت در مورد کارهاش باهامون حرف نمی زد، اصلا نمی فهمیدیم چیکار می کنه. -تو فکر می کنی پای یه پسر در میونه؟ -عزیزم من نمی خوام ذهنتو خراب کنم، ولی هر چیزی ممکنه. -چرا بهم نگفت؟ -حتما ترسیده، از تو از شاهین، بیچاره شاهین که عاشقش بود. شاهین بارها در مقابل خشایار به پوپک ابراز عشق کرده بود. جوری که همه می دانستند شاهین پوپک را از دل و جان می خواهد. -شرمنده ی این پسر هم شدم. -غصه نخور عزیزم، همین که مطمئن شدیم زنده اس یه قدم مثبته. واقعا هم همینطور بود. پوپکش زنده بود. نه در بیمارستان بود نه سردخانه. از کشور هم خارج نشده بود. پس در همین کشور زنده و سالم نفس می کشید. -پلیس تو جریان هست، بلاخره پیداش می کنن، شاهین هم که مدام پیگیره. دست خشایار را روی شکمش گذاشت. -یکم به پسرمون هم فکر کن، یادت رفته یه تو راهی داریم؟ -همین منو تا الان زنده نگه داشته. -دور از جونت عزیزم، نفوس بد نزن. خشایار آه کشید. شیدا واقعا زن خوبی بود. هرچند که تمام این سالها اجازه ی بچه دار شدن نداد. ولی بلاخره این آرزوی قبلیش که یک بچه بود را هم برآورده کرد. چیزی از این بهتر؟ -نمی دونم برای خدا چیکار کردم که تورو بهم داد شیدا. شیدا لبخند زد. -قربونت برم عزیزم، خدا تورو هم به من داد. اگر دست خودش بود بابت این حرف های زوری عق می زد. خدمتکار برایشان چای عصرانه آورد. -می خوای یکم بریم تو حیاط؟ آفتاب شهریور خیلی گرم و خوبه. مخالفتی نکرد. فقط سر تکان داد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 شیدا با آن شکم برآمده پشت ویلچر ایستاد. به سمت بیرون هولش داد. در حالی که نیشخندی هم روی لبش بود. بلاخره کاری می کرد برای همیشه از پوپک ببرد. * صدای فاتحه خوانی از مسجد می آمد. روستا به شدت دلگیر شده بود. کم کم به مدارس نزدیک می شدند. خانواده هایی که کمی بیشتر بضاعت داشتند به شهر می رفتند. برای بچه ها رخت و لباس نوی مدرسه می خریدند. بچه های با کیف های رنگی رنگی مدرسه در حالی که سربه سر هم می گذاشتند از پی هم تند از کوچه های گلی می گذشتند. امروز بیکار بود. برای همین پیاده به سمت خانه بهداشت رفت. به معصومه دوستش زنگ زده بود که می آید. او هم عین همیشه بیکار بود. خدا را شکر معمولا اینجا همه بنیه ی خوبی داشتند. کمتر کسی مریض می شد. بیشتر خانم های باردار یا بچه دار می آمد. آن هم اگر واکسنی یا بیماری خیلی بدی باشد. از پله های جلوی خانه ی بهداشت بالا رفت. ساختمانش نوساز بود. با آجر و تمیز. داخل شد و یکراست به اتاق معصومه رفت. روی صندلیش لم داده مشغول بازی با گوشیش بود. -پخ! معصومه کاملا غافلگیرانه از جا پرید. -ذلیل بشی پوپک. پوپک بلند خندید. -اینقد غرق نشو تو گوشی تقصیر منه؟ روی صندلی روبرویش نشست. -تو کلا خل و چلی. -آره خب، اگه خل و چل نبودم که با تو دوست نمی شدم. معصومه از جا قندی کنار دستش یک دانه قند برداشت و به سمتش پرت کرد. -دیوونه! پوپک خندید. -چه خبرا؟ -سلامتی، بیکار و الافم اینجا. -منم، فقط میگم کاش زودتر از این مدرسه بار بشه حداقل یه نیمروز برم سرکار. -دیوونه میشی، بچه ها آدمو پیر می کنن. پوپک لبخند زد. -من دوس دارم. -همینه میگم خل و چلی. پوپک همان قندی که معصومه پرت کرده بود را به سمتش پرت کرد. -از آقا مهندس جون چه خبر؟ -سلامتی. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁http://eitaa.com/cognizable_wan
❀°🌸°❀°‌🌸°❀°👫°🌸°❀° همه ما دوست داریم که در هر جایی که هستیم و هر جایگاهی که داریم، به ما احترام گذاشته بشه. اما نکته مهم: اگه شما خودتون به همسر خود در جمع احترام نگذارید و حتی اگه در نبودش بخواهید چیزی نامناسب راجبش بگید، زمینه رو برای بی توجهی دیگران به همسرتون فراهم کرده اید ... ⚪️ خب شخصی که حرف شما رو میشنوه در ساده ترین حالت میگه : وقتی شوهرش یا زنش راجبش اینجوری صحبت میکنه، پس منم می تونم خیلی راحت هر طوری که خواستم در موردش فکر و باهاش رفتار کنم 😑 آقای عزیز، خانوم محترم، شما باید هم خودتون و هم همسرتون رو بالا نگه دارید در هر جمعی مخصصووووصااااا فامیل و دوستان، بیشترین توجه و تعریف و حمایت رو مستقیم یا غیر مستقیم از همسرتون داشته باشید ... بذارین همه بدونن که به داشتن هم افتخار میکنید حتی اگه در زندگی شخصی تون صدها مشکل دارین 👏 🌸°❀° 👫http://eitaa.com/cognizable_wan ❀°🌸°❀°‌🌸°❀°
🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 👫 🌺 ✅زن وشوهر هر چه بیشتر به هم محبت کنند، زیادی نیست... 💕محبت اعتماد می آورد. ✅ خانم های قرری بدونین شوهرتون شوهره ن تجاوزگر .. خودتان را همه جوره به شوهرتان عرضه کنید . لذت بدهید و لذت ببرید . ✅مردان از ناله و ابراز درد بیزارند. 💕اگر دوست داری همسرت احساس کند بایک خانم_مسن طرف است در مقابلش ناله کن😊 ✅یک لبخند ساده تاثیر فوق العاده ای روی مردان دارد ⛔️بسیاری از زنان دوست دارند همواره جدی به نظربرسند 💕انسان همواره به سمتی جذب می شود که خوش_اخلاق و گشاده رو است 💕 زن اگر شاد باشد قلب خانه می تپد. زن اگر در خانه موهایش را شکل دهد ، اگر صورتش را آرایش کند ،اگر لباسهای شاد بپوشد زندگی در خانه جریان پیدا می کند.. ✅زن اگر کودک درونش هنوز شیطنت کند ، اگر شوخی کند ، بخندد ، همه اهل خانه را به زندگی نوید می دهند 🌀اگر روزی زن خانه چشمهایش رنگ غم بدهد حرفهایش بوی گلایه و کسالت بدهد اگر ذره ای بی حوصله و ناامید به نظر برسد تمام اهل خانه را به غم کشیده است آری زن بودن دشوار است زنان ارمغان آور شادی ، گذشت و خنده اند. یادمان نرود قلب خانه باید بتپد ❣مردان و زنان باید یادشان باشد که: 🔻 با همسرشان همخانه نیستند ، بلکه همسرند . 🔻نگذاریم طرف مقابلمان احساس فقر و کمبود کند . 🔻ما نباید برای خودمان زندگی کنیم ، بلکه باید برای همدیگر زندگی کنیم و همدیگر را شاد کنیم . 🔻وقتی همسر شدیم باید همسری کنیم نه اینکه فقط به امورات خودمان برسیم ، فرق نمیکند ، چه زن و چه مرد زن و شوهر مکمل هم هستند هر دو حق زندگی دارند و هر دو باید از زندگی مشترک بهره مند شوند. این منافاتی با شخصیت‌ زن و مرد ندارد و نه مردسالاری است نه زن ذلیلی...! 🔻این معنای درست زندگي است. ڪلیڪ ڪنید👇👇👇 http://eitaa.com/cognizable_wan 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺