بومیان آمریکا برای درمان تبهای شدید از بستن پیاز به کف پای بیمار استفاده میکردند!
و جالبه بدونید امروزه از نظر علمی اثبات شده این کار واقعا باعث استخراج سموم بدن میشود!
🆑 http://eitaa.com/cognizable_wan
چه خوب بود وسیلهای اختراع میشد که خاطرات را مثل عطر در بطری نگه میداشت. از آن پس دیگر محو و یا کهنه نمیشدند و آدم هر وقت میخواست، در بطری را باز میکرد و مثل این بود که لحظات را بار دیگر زنده میکند...
👤دافنه دوموریه
http://eitaa.com/cognizable_wan
✅ خیلی زیبا گفتند
🍃تصور کن یک روز صبح که از خواب بیدار میشی
ببینی به جز خودت هیچ کس توی دنیا نیست و تو صاحب تمام ثروت زمین هستی ! ! !
اون روز چه لباسی میپوشی؟
چه طلایی به خودت آویزون میکنی؟
با چه ماشینی گردش میکنی؟
کدوم خونه رو برای زندگی انتخاب میکنی؟
شاید یک نصفه روز از هیجان این همه ثروت به وجد بیای اما کم کم می فهمی حقیقت چیه !
وقتی هیچ کس نیست که احساستو باهاش تقسیم کنی، لباس جدیدتو ببینه،
برای ماشینت ذوق کنه، باهات بیاد گردش، کنارت غذا بخوره، همه این داشته هات برات پوچه
🍃دیگه رانندگی با وانت یا پورشه برات فرقی نداره...
خونه دو هزار متری با 45 متری برات یکی میشه...
طلای 24 عیار توی گردنت خوشحالت نمیکنه...
همه اسباب شادی هست اما هیچ کدومشون شادت نمیکنه چون کسی نیست که شادیتو باهاش تقسیم کنی
اون وقته که میبینی چقدر وجود آدم ها با ارزشه چقدر هر چیزی هر چند کوچیک و ناقص با دیگران بزرگ و با ارزشه.
شاید حاضر باشی همه دنیا رو بدی اما دوباره آدم ها کنارت باشند .....
✅قدر همدیگه رو بدونیم
http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️🍃❤️
#همسرداری
مشکل خیلی از آدمها و از جمله همسران،
🔖در روابطشان این است
که نمیتوانند اشتباهات دیگران راهمچون اشتباهات خودشان، پذیرا باشند.
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
هشدار خیلی مهم!
اگر تنها بودید و از ناحیه قفسه سینه بازو وفک احساس دردشدید کردید احتمالا دارید سکته میکنید و ۱۰ثانیه بیشتر هوشیارنیستید تنها راه زنده ماندن نفس عمیق و سرفه شديد است
+ نشر دهید
🆑 http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️🍃❤️
#بانوجان
ریتم قلب مرد، با تُنِ صدای همسرش ارتباط مستقیم داره....
👌 شاید باورتون نشه؛
ولی خانومهایی که لحن صداشون بالاست، به هیچ وجه برای همسرشون خوشایند نیستند....!⚠️
👈✔️بهتره وقتیکه پیش همسرتان هستید
❤️ ملایم صحبت کنید.
💫تن صدایتان را طوری تنظیم کنید که همسرتان از صحبتکردن شما آرامش بگیرد.
✍ از کلمات وزین و عبارات محبتآمیز استفاده کنید.
🌻 لحن آرام و استفاده از واژههای محبت آمیز مثل
❤️عزیزم، عشقم و ...
معجزه خواهد کرد.
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کار خوبه خدا درست کنه
سلطان محمود خر کیه
http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️🍃❤️
#همسرانه
🚨چراغ خطرهای دوران نامزدی
⚠️اگر دیدی برای نامزدت مسائلی مثل برگزاری مراسم عروسی، خرید و…
مهم تر از اصل رابطه هست
🖍 یک نشانه منفی در نظر بگیرش.
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
😄😃😜😂😂😂😂😂
تو اتوبوس نشسته بودم پیرزنه ازم پرسید ؟
کجادرس میخونی؟
گفتم گرگان مادرجون.
گفت: کرمان؟
گفتم:نه گرگان.
گفت:کجای کرمان.
گفتم :نه گرگان
گفت:گفتی کجای کرمان؟
دیدم زشته تو اتوبوس صدامو ببرم بالا گفتم:اره کرمان
گفت:پس غلط میکنی هی میگی گرگان.!!!
خدا شاهده مسافرا صندلیارو گاز میگرفتن ازخنده!!
😁😉😄😂😅😂😁😅
سوار یه تاكسی شدم به مقصد كه رسيدم
گفتم آقا ممنون من كنار اون وانت پياده ميشم
يهو وانتی حركت كرد!
الان از اتوبان زنجان براتون پست میزارم
میریم به سمت اردبیل فقط خداکنه
واسه نماز نگه داره
😂😂😂😂😂😂😂😂
ﺩﯾﺸﺐ ﮐﻒ ﭘﺎﻣﻮ ﭘﺸﻪ ﺯﺩﻩ ...
ﺁﺧﻪ ﯾﮑﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﮕﻪ ﺣﯿﻮﻭﻥ بیشعور، ﺍﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﻧﯿﺶ ﺯﺩﻥ ﺑﻮﺩ؟؟؟؟
۳ ﺛﺎﻧﯿﻪ میخارونم ..
ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ
😂😂😂😂😂😂😂😄
یارو گربه شو میزاره تو گونی میبره بیابون ولش میکنه
عصر زنش زنگ میزنه میگه:
گربه دوباره برگشته!
یارو میگه:
بپرس از کجا اومده من گم شدم..
😂😂😂😂😂😂😂😂
دیشب واسم خواستگار اومد مادر داماد گفت:
عروس خانم، به غیر از آرایش کردن، کار دیگه ای هم بلده؟
مامانمم گفت:
شستشو ....
دخترم میتونه در عرض١٠ ثانیه کل خانوادهتون رو بشوره بذاره کنار!
😂😂😂😂😂😂😂😂
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﯿﺦ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﺍﯼ ﺷﯿﺦ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﺷﯿﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
ﻣﺘﺮﻭ
😂😂😂😂😂😂😂😂
زن مشهدی:
مُگوم اگه مو بميرُم تو چکار مُکنی؟
مرد مشهدی: معلومه ديگه ديونه مُروم!
زن: ديگه زن نيمگيری؟
مرد: نمدونم، از ديونه هر کار بگن برميه!
😂😂😂😂😂😂😂😂
از یارو پرسیدن ماه عسل خوش گذشت؟
گفت : خیلی...
گفتن : پس چرا زنت داره گریه میکنه؟
گفت : خیلی دوست داشت بیاد نبردمش!
😂😁😄😅😁😂😄😂
بهسلامتی دوستان بامعرفت. بخندید و دیگران را بخندانید که شاید غمی را از دلی بزدائید. شریک شادی باشیم نه رنجاندن دیگران شاید دیگر فردایی
نباشد.🌈🌈 🤣✋
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاجی الماسی اصفهان و امیرالمومنین علی علیه السلام
http://eitaa.com/cognizable_wan
#زن_امروزی
#مدیریت_زن_در_زندگی_زناشویی
هر زنی دوست دارد به بهترین نحو زندگی زناشوییاش را مدیریت کند تا بتواند زندگی خوبی برای خود و همسرش مهیا کند.
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
برای کفشی که
همیشه پایت را می زند
فرقی نمی کند
تو راهت را درست رفته باشی یا اشتباه
هر مسیری را با او
همقدم شوی
باز هم
دست آخر
به تاول های پایت می رسی
آدم ها هم به کفش ها بی شباهت نیستند
آدمی که همیشه آزارت می دهد
هیچ وقت نخواهد فهمید
تو چه دردی را تحمل کردی
تا با او همقدم باشی...
http://eitaa.com/cognizable_wan
پادشاهی خدمتکاری داشت که بسیار شاد بود، از او علت شاد بودنش را پرسید.خدمتکار گفت: قربان همسر و فرزندی دارم و غذایی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن و بدین سبب من راضی و شادم...
پادشاه موضوع را به وزیر گفت.وزیر هم گفت:قربان چون او عضو گروه۹۹نیست بدان جهت شاد است. پادشاه پرسید گروه۹۹دیگر چیست؟!وزیر گفت قربان یک کیسه برنج را با۹۹سکه طلا جلو خانه وی قرار دهید. پادشاه چنین کرد...
خدمتکار وقتی به خانه برگشت با دیدن کیسه و سکه ها بسیار شاد شد و شروع به شمردن کرد.۹۹سکه ؟! و بارها شمرد و تعجب کرد که چرا۱۰۰تا نیست،همه جا را زیر و رو کرد ولی اثری از یک سکه نبود.
او ناراحت شد و تصمیم گرفت از فردا بیشتر کار کند تا یک سکه طلای دیگر پس انداز کند ، او از صبح تا شب سخت کار میکرد، و دیگر خوشحال نبود. وزیر هم که با پادشاه او را زیر نظر داشت گفت: قربان او اکنون عضو گروه۹۹است و اعضای این گرو کسانیند که زیاد دارند اما شاد و راضی نیستند.
خوشبختی در۳جمله است:
تجربه از دیروز ،
استفاده از امروز،
امید به فردا.
ولی ما با سه جمله دیگر زندگی را تباه میکنیم:
حسرت دیروز ،
اتلاف امروز
ترس از فردا
http://eitaa.com/cognizable_wan
متنی بسیار زیبا از پرفسور سمیعی👌
مغزِ کوچک و دهانِ بزرگ
میلِ ترکیبیِ بالایی دارند
کلماتی که از دهانِ شمابیرون می آید
ویترینِ فروشگاهِ شعورِ شماست
پس وای بر جمعی که لب را
بی تامل وا کنند
چرا که کم داشتن و زیاد گفتن
مثلِ نداشتن و زیادخرج کردن است
http://eitaa.com/cognizable_wan
📚ماجرای ازدواج عجيب شهيد مدافع حرم عبدالمهدی كاظمی😭👇🏼
بخون ببین چه حال خوبی بهت دست میده...
#قسمت_اول
واسطه ازدواج شهيد عبدالمهدی كاظمی و همسرش مرضيه بديهی، 👈🏼شهيد سيد مجتبی علمدار بود.
هر دو به اين شهيد متوسل ميشوند تا همسری متدين نصيبشان شود و طی يك رؤيای صادقه، شهيد علمدار، عبدالمهدی را به همسرش معرفی ميكند. به اين ترتيب ازدواج خوبان شكل ميگيرد و ۹ سال ادامه می يابد. يك زندگی شيرين كه با شهادت عبدالمهدی در سوريه در تاريخ ۲۹ دی ماه ۹۴، به سرنوشتی زيباتر ختم ميشود. حالا كه كمتر از يك سال از شهادت عبدالمهدی ميگذرد، با همسرش مرضيه بديهی همكلام شديم تا هرچه بيشتر از اين شهيد مدافع حرم بدانيم. 👈🏼شهيدی كه آيتالله بهجت پيشبينی شهادتش را در روز تاجگذاری امام زمان(عج) كرده بود و طبق همين پيشبينی، عبدالمهدی آسمانی شد😧.
گفتگو🎙️ با همسر شهید عبدالمهدی کاظمی را در ادامه بخوانید:
☑️گويا واسطه ازدواج شما شهيد علمدار بود، اين وصلت چطور اتفاق افتاد؟
🎙️سوم دبيرستان بودم و به واسطه علاقهای كه به شهيد سيد مجتبی علمدار داشتم، در خصوص زندگی ايشان مطالعه ميكردم. اين مطالعات به شكل كلی من را با شهدا، آرمانها و اعتقاداتشان بيش از پيش آشنا ميكرد. حب❤️ به شهيد علمدار و زندگی اش موجی در دلم ايجاد و ايمانم را تقويت كرد. شهيد علمدار سيد بود و علاقه عجيبی به مادرش حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) داشت. عاشق اباعبدالله الحسين(علیه السلام) و شهادت بود. ياد دارم در بخشهايی از خاطراتش خوانده بودم كه يك روز وقتی فرزندشان تب شديد داشت، سيد مجتبی دست روی سر بچه ميكشد و شفا پيدا ميكند. 👈🏼شهيد علمدار گفته بود به همه مردم بگوييد اگر حاجتی داريد، در خانه شهدا را زياد بزنيد.
👈🏼وقتی اين مطلب را شنيدم به شهيد سيد مجتبی علمدار گفتم حالا كه اين را ميگوييد، ميخواهم دعا كنم خدا يك مردی را قسمت من كند كه از 👈🏼سربازان امام زمان(عج) و از اوليا باشد.👉🏼
حاجتی كه با عنايت شهيد علمدار ادا شد و با ديدن خواب ايشان، با همسرم كه بعدها در زمره شهدا قرار گرفت، آشنا شدم.😯
☑️مگر در خواب چه ديديد كه تصميم گرفتيد شريك زندگيتان را به وسيله آن انتخاب كنيد؟
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/cognizable_wan
#قسمت_دوم
🎙️يك شب خواب شهيد سيد مجتبی علمدار را ديدم كه از داخل كوچهای به سمت من می آمد و يك جوانی همراهشان بود.
شهيد علمدار لبخندی زد و به من گفت امام حسين(ع) حاجت شما را داده است و اين جوان هفته ديگر به خواستگاريتان می آيد.نذرتان را ادا كنيد.😭
وقتی از خواب بيدار شدم زياد به خوابم اعتماد نكردم. با خودم گفتم من خواهر بزرگتر دارم و غير ممكن است كه پدرم اجازه بدهد من هفته ديگر ازدواج كنم. غافل از اينكه اگر شهدا بخواهند شدنی خواهد بود. فردا شب سيد مجتبی به خواب مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود. جوانی هفته ديگر به خواستگاری دخترتان می آيد.😳 مادرم در خواب گفته بود نميشود، من دختر بزرگتر دارم پدرشان اجازه نميدهند.
شهيد علمدارگفته بود كه ما اين كارها را آسان ميكنيم.
خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی كه زده بودم پدرم مقاومت كرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت كرد، پدرم ديگر حرفی نزد و موافقت كرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت.
پدر بدون هيچ تحقيقی رضايت داد و در نهايت در دو روز اين وصلت جور شد و به عقد💍 يكديگر درآمديم.
☑️وقتی برای اولين بار همسرتان را ديديد، آن هم بعد از خوابی كه ديده بوديد، واكنشتان چه بود؟
در اولين ملاقاتتان چه صحبتهايی رد و بدل شد؟
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/cognizable_wan
#قسمت_سوم
🎙️همان شب خواستگاری قرار شد با عبدالمهدی صحبت كنم. وقتی چشمم به ايشان افتاد تعجب كردم و حتی ترسيدم! طورب كه يادم رفت سلام بدهم.
ياد خوابم افتادم😴. او همان جوانی بود كه شهيد علمدار در خواب به من نشان داده بود.
وقتی با آن حال نشستم، ايشان پرسيد اتفاقی افتاده است؟
گفتم شما را در خواب همراه شهيد علمدار ديدهام.
خواب را كه تعريف كردم عبدالمهدی شروع كرد به گريه كردن.
گفتم چرا گريه ميكنيد؟
در كمال تعجب او هم از توسل خودش به شهيد علمدار برای پيدا كردن همسری مؤمن و متدين برايم گفت.😱
همسرم تعريف كرد: من و تعدادی از برادران بسيجی با هم به ساری رفته بوديم. علاقه زيادم به شهيد علمدار بهانهای شد تا سر مزار ايشان برويم.
با بچهها قرار گذاشتيم سری هم به منزل شهيد علمدار بزنيم. رفتيم و وقتی به سر كوچه شهيد رسيديم متوجه شديم كه خانواده شهيد علمدار كوچه را آب و جارو كردهاند و اسفند دود دادهاند و منتظر آمدن مهمان هستند.😱
تعدادی از بچهها گفتند كه برگرديم انگار منتظر آمدن مسافر كربلا هستند، اما من مخالفت كردم و گفتم ما كه تا اينجا آمدهايم خب برويم و براي ۱۰ دقيقه هم كه شده مادر شهيد را زيارت كنيم.
رفته بودند و سراغ مادر شهيد علمدار را گرفته و خواسته بودند تا ۱۰ دقيقهای مهمان خانه شوند. مادر شهيد علمدار با ديدن بچهها و همسرم گريه كرده و گفته بود من سه روز پيش با بچهها و عروسها بليت گرفتيم تا به مشهد برويم.
سيد مجتبی به خواب من آمد و گفت كه از راه دور مهمان دارم. به مسافرت نرويد.😱
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/cognizable_wan
#قسمت_چهارم
عدهای ميخواهند به منزل ما بيايند.😧 مادر شهيد استقبال گرمی از همسرم و دوستانش كرده بود. با گريه گفته بود شماها خيلی برايمان عزيزيد. شما مهمانهای سيد مجتبی هستيد.
در همان جلسه خواستگاری💍 و بعد از آن همسرم خيلی از معجزههای اين شهيد برايم تعريف كرد. ميگفت مادر شهيد برايمان خاطرهای از فرزند شهيدش روايت كرد.
مادر شهيد علمدار گفته بود: من از سيد مجتبی گله كردم كه روز مادر است تو هم به من يك تبريكی بگو يك علامتی، چيزیكه من هم دلخوش باشم به اين روز. سيد مجتبی در خواب مادرش گفته بود مادر جان! من هميشه در كنارت هستم و بعد دست مادر را بوسيده و يك انگشتری به دست مادرگذاشته بود.
وقتی مادر از خواب بيدار شده بود انگشتر اهدايی شهيد علمدار به مناسبت روز مادر در دستش بود.😱
مادر شهيد انگشتری را به همسرم نشان داده بود و همان جا هم ايشان از شهيد علمدار همسری خوب ميخواهند و كمی بعد هم به خواستگاری من می آيند.
☑️زمان ازدواج، شغل همسرتان چه بود؟
🎙️همسرم آن زمان درس طلبگی ميخواند و ميگفت: من طلبه هستم و مالی از دنيا ندارم. دارايی ام همين كاپشنی است كه پوشيدهام. نبايد از من توقع زياد داشته باشيد. من اينطوری هستم اگر ميتوانيد قبول كنيد. ميدانم كه ارزش شما بيش از اين حرفها است. ان شاءالله بعدها اگر توانستم جبران ميكنم.😓
الان من درس ميخوانم و حقوقی ندارم. دوست دارم همسرم سادهزيست باشد. اگر قرار است نان خالی يا غذای خوب هم بخوريم بايد با دل خوش باشد. زندگی بالا و پايين دارد، تلخی هست، سختی هست. همسرم به احترام نسبت به پدر و مادر بسيار تأكيد ميكرد.
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حلالزادگی در جشنواره فجر
http://eitaa.com/cognizable_wan
کرمعلی سی سال قبل ازدواج کرده بود و از زندگیش خیلی خوشحال و از همسرش خیلی خیلی راضی بود .
روزی از روزها سگی زنشو گاز گرفت ،
و بر اثر گاز گرفتگی زنش مریض شد و بعداز مدتی فوت کرد 😢😢
کرمعلی خیلی مغموم و دلشکسته شد ،
و هیچوقت از منزلش خارج نمیشد ،
و کلا در انزوا فرو رفت🙄🙄🙄
بچه های کرمعلی به پدر پیرشان پیشنهاد ازدواج مجدد دادند😍😍
اما پیرمرد قبول نکرد و به عشق اولش پایبند بود،
از طرف بچه ها اصرار و از طرف کرمعلی انکار.
بعد از مدتی اصرار فرزندان نتیجه داد و پیرمرد قبول کرد که ازدواج کند.😎😎
بچه ها هم گشتند و یه دختر بیست ساله و خوشگل برای پدرشان انتخاب کردند😋😋😋
جشن مفصلی هم گرفتند و عروس خانوم رو به خونه پیرمرد قصه ما بردند .
عروس خانوم از همه لحاظ خیلی به کرمعلی میرسید ،
و تلاش میکرد پیرمرد را خوشحال کند🥰🥰🥰
چند روز که گذشت پیرمرد خوشحال و سرمست از ازدواجش،
بچه هاشو صدا زد و گفت:
به شکرانه ازدواجش پنج گوسفند 🐑 را قربانی کنند،
و دو گوسفند 🐑 را بین فقرا...
یک گوسفند 🐑 را بین خواهر و برادراش ،
و یک گوسفند 🐑 را برای شام خودش و همسرجوانش بیاورند.
بچه ها گفتند :
پدرجان گوسفند 🐑 پنجم را چیکار کنیم؟
کرمعلی گفت :
گوسفند 🐑 پنجم را برای سگی که مادرتان را گاز گرفته ببرید😆😆
خدا به این سگ خیر بدهد،
انگار اون مصلحت منو بهتر از خودم میدونست......🤣🤣🤣
😂😂😂😂😂
درد بگیری الهی کرمعلی👊👊
روز مرد مبارک
#طنز
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وفات حضرت زینب کبری سلام الله تسلیت
http://eitaa.com/cognizable_wan