eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
با همسرتان همدرد باشید برای درک یک نفر، باید " گوش و چشم" او باشید. گوش دادن، روشی برای درک دیگران است. شکایت کردن از خودتان را متوقف کنید و اشتباهات همسر خود را قضاوت نکنید. از انتقاد کردن خودداری کنید. کارهایی را انجام دهید که او بداند که شما نه تنها همسر او هستید، بلکه دوستی برای او هستید که می تواند به شما اعتماد کند. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
برخی از بداخلاقی های کودک تقریباً همه کودکان وقتی نوپا هستند دم دمی مزاج هستند. خشم مزاج در کودکانی که خیلی کوچک هستند و نمی‌توانند عصبانیت و ناامیدی خود را با کلمات بیان کنند طبیعی است. آن‌ها یک قسمت طبیعی از رشد کودک هستند و بیشتر در بچه‌های سنین 2 تا 3 سال اتفاق می‌افتد. خشم مزاج از غر زدن و ‌گریه گرفته تا جیغ زدن، لگد زدن، ضربه زدن و نفس کشیدن متغیر است. کودکان حتی ممکن است خود را به زمین بی اندازند و دندان‌ های خود را فشار دهند، لگد و مشت بزنند. این انفجار‌های احساسی باعث آزاد شدن انرژی و همچنین جلب توجه می‌ شوند. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
❌ غرور مردتان را نشکنید ⇦ هر مردی که لیاقت قبول مسؤلیت و سرپرستی یک خانواده را داشته باشد در یک مورد بخصوص تا حد بسیار زیادی حساسیت دارد. و آن مسأله غرور است. ⇦ مرد غرور خود را نشانه قدرت می داند و همیشه انتظار دارد که همسرش آن را شناخته و محترم بداند. ⇦ اولین وظیفه شما در زندگی زناشویی آن است که در مقابل همسرتان صادق و درستکار باشید و قبل از هر چیز اعتماد او را به خود جلب کنید. هیچ وقت او را نزد دیگران حقیر و کوچک نکنید ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
✔️ شش اصل آرامش ... 1- به کسی که به تو اهمیت نمیدهد اهمیت نده تا آزرده نشوی ! 2- در اکثر موارد به خلایق هر چی لایق ، باور داشته باش ! 3- توقعت را از دیگران ، به صفر برسان ! 4- هر کسی با تو ادب را رعایت نکرد و تو نتوانستی ادبش کنی ، بنشین و صبر کن تا روزگار ادبش کند ! 5- هر انسانی به اندازه ی سطح شخصیت و شعور خود میتواند ارزش تو را تشخیص دهد نه آنچه واقعیت توست! 6- هر کسی که ارزش تو را ندانست ، راهت را از او جدا کن ، و اگر امکانش نبود ، در ذهنت کم رنگش کن ! ‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/cognizable_wan
یه دوست چینی داشتم مریض شد براى عیادتش رفتم بیمارستان کنار تختش واسادم… بهم گفت: چینگ چونگ چَن چووون… و جون داد بدبخت…!!! براى ترجمه این جمله رفتم چین اونجا از یه مرد چینی معنیش رو پرسیدم بهم گفت یعنی پاتو از رو شیلنگ اکسیژن وردااار! 😂😂😂😂😂 😍 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امتناع زن خواننده یهودی از دست دادن با بایدن در سفر اخیر وی به اسراییل. نگیا(عبری: נגיעה به معنی تماس که در شولحان عاروخ شرح مبسوط آن آمده است) حکم هلاخا ( قوانین شرعی)یهودی است که بر اساس آن تماس بدن زن با مرد بیگانه (به جز همسر، فرزندان و والدین یا خویشاوندان نزدیک) ممنوع ‌است. http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*این کلیپ هم برای کسانی که به دنبال آیه قرآنی حجاب هستند. این مطلب توسّط یک روحانی گفته نشده است که برخی ها با روحانیّت زاویه دارند. توسّط یک روانشناس مطرح کشوری گفته شده خیلی هم واضح و عالی . http://eitaa.com/cognizable_wan 👆👆👆👆👌👌👌👌👌🌷🌷🌷
🔻چند ترفند برای صاف و تخت کردن شکم👇 🔹یک لیوان آب قبل از غذا بنوشید. 🔹پنج وعده کوچک غذا در روز بخورید. 🔹آهسته غذا بخورید. 🔹بیست دقیقه تمرینات هوازی، ۵بار در هفته انجام دهید. 🔹شنا کنید. 🔹هرگز از صبحانه نگذرید. 🔹هر روز مقدار زیادی آب بنوشید. 🔹هفت تا هشت ساعت خواب شبانه داشته باشید. 🔹مصرف نمک را کاهش دهید. 🔹از استرس پرهیز کنید. 🔹بشقاب خود را رنگین کنید. 🔹مصرف فست فود ها را کنار بگذارید. 🔹مصرف نوشابه رو فراموش کنید. 🔹پنج بار در روز میوه و سبزیجات مصرف کنید. 🔹غذا خود را با فیبر ها غنی کنید. 🔹حرکات بلند کردن پا را انجام دهید. 🔹از پله بالا بروید ولی نه انقدر که به زانوهایتان فشار وارد شود. ✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
خانم معلم در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن محتاطی او را صدا کرد. خانم معلم او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نارضایتی خودش را به رویش بیاورد، گفت: تو در امتحان نمره 9 گرفتی، تو تنها کسی هستی که نمرۀ قبولی نگرفته، پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود سرش را بلند کرد و گفت: خانم معلم می‌شود یک نمره به من ارفاق کنید؟ خانم سرش را تکان داد و گفت: یک نمره ارفاق کنم؟! این ممکن نیست، من طبق جواب‌هایی که در برگۀ امتحانت نوشته‌ای به تو نمره داده‌ام، او اضافه کرد: نگران نباش، من که نمی‌خواهم به خاطر ضعفت در امتحان، تو را تنبیه کنم، تو باید در امتحان بعد تلاش بیشتری کنی و نمرۀ بهتری بگیری. پسر با صدایی که نشان می‌داد خیلی ترسیده گفت: اما مادرم کتکم می‌زند. خانم معلم ساکت شد او آرزوی والدین را درک می‌کرد که می‌خواهند بچه‌هایشان بهترین نمره‌ها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفی نمی‌توانست در برابر بچه‌های بازیگوشی که در امتحاناتشان ضعیف هستند، نرمش نشان دهد اما یک موضوع دیگر هم بود او می‌دانست که کتک خوردن بچه‌ها هم هیچ کمکی به تحصیلشان نمی‌کند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آن‌ها را از تحصیل بازدارد. نمی‌دانست چه تصمیمی بگیرد، یک نمره ارفاق بکند یا نه، او در کار خود جداً اصول را رعایت می‌کند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت. نگاهی به پسرک کرد، هنوز تمام تن پسرک از ترس می‌لرزید و به گریه هم افتاده بود، عاقبت رو به پسرک کرد و گفت: ببین؛ این پیشنهادم را قبول می‌کنی یا نه؟ من به ورقه‌ات یک نمره ارفاق نمی‌کنم، فقط می‌توانم یک نمره به تو قرض بدهم. تو هم باید در امتحان بعدی 2برابر آن را، یعنی2نمره، به من پس بدهی، خوب است؟ پسرک با شادی گفت: چشم! من حتماً درامتحان بعدی 2نمره‌ به شما پس می‌دهم، او با خوشحالی از خانم معلم تشکر کرد و رفت. از آن پس برای این که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم معلم پس بدهد، با دقت زیاد درس می‌خواند. تا این که در امتحان بعد نمرۀ بسیار خوبی کسب کرد، از طرف مدرسه به او جایزه‌ای داده شد. از پس آن درسی که خانم معلم به او داده بود، مقطع دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد. او همیشه ماجرای قرض نمره را برای دوستانش تعریف می‌کند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده می‌شود. زیرا می‌داند که نمره‌ای که خانم معلم آن روز به او قرض داد، سرنوشتش را تغيير داد. مراقب تاثیر تصمیماتمان بر سرنوشت افراد باشیم...! 🍃 🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
در حال خرید بودم که صدای پیرمرد دوره گردی به گوشم رسید؛ _آقا این بسته نون چند؟ فروشنده با بی حوصلگی گفت: هزار و پونصد تومن! پیرمرد با نگاهی پر از حسرت رو به فروشنده گفت: نمیشه کمتر حساب کنی؟!! توی اون لحظات توقع شنیدن هر جوابی رو از فروشنده داشتم جز این که شنیدم!؛ _نه، نمیشه!! دوره گرد پیر، مظلومانه با غروری که صدای شکستنش گوشمو کر کرده بود بسته ی نون رو سر جاش گذاشت و از مغازه خارج شد! درونم چیزی فروریخت...هاج و واج از برخورد فروشنده به دوستم چشم دوخته بودم. از نگاه غمگینش فهمیدم اونم به چیزی فکر میکنه که من فکر میکنم! یه لحظه به خودم اومدم، باید کاری میکردم. این مبلغ بینهایت ناچیز بود اما برای اون پیرمرد انگار تمام دنیا بود! به دوستم گفتم تا دور نشده این بسته نون رو بهش برسون! پولش رو حساب کردم و از مغازه خارج شدم. پیرمرد بینوا به قدری از دیدن یه بسته نون خوشحال شده بود که انگار همه ی دنیا توی دستاشه! چه حس قشنگی بود... . اون روز گذشت... شب پشت چراغ قرمز یه دختر بچه ی هفت، هشت ساله با یه لبخند دلنشین به سمتم اومد؛ ازم فال میخری؟ با لبخند لپشو گرفتمو گفتم چند؟ _فالی دو هزار تومن! داخل کیفمو نگاه کردم اما دریغ از حتی یه هزار تومنی! با ناراحتی نگاش کردمو گفتم عزیزم اصلا پول خرد ندارم! و با جوابی که ازش شنیدم درون خودم غرق شدم... _اشکال نداره، یه فال مهمون من باشید!! بی اختیار این جمله چند بار توی ذهنم تکرار شد؛ _یه فال مهمون من باش!! از اینهمه تفاوت بین آدمها به ستوه اومدم! صبح رو به خاطر آوردم، یه فروشنده ی بالغ و به ظاهر عاقل که صاحب یه مغازه ی لوکس تو بهترین نقطه ی شهر تهران بود از هزار و پونصد تومن ناقابل نگذشت اما یه دختر بچه ی هفت، هشت ساله ی فال فروش دوست داشت یه فال مهمونش باشم و از دو هزار تومنش گذشت...... . همین تلنگرای کوچیک باعث میشه ما آدما بهمون ثابت بشه که "مرام و معرفت" نه به سنه، نه به داراییه، نه به سطح سواد آدما! معرفت یه گوهر نابه که خدا نصیب هر آدمی نمیکنه الهي كه صاحب قلبهای بزرگ دستاشون هیچوقت خالی نباشه تا بتونن با قلب پاک و بخشندشون دنیارو گلستون کنن" http://eitaa.com/cognizable_wan
مردی زنی داشت به اسم صنم که خیلی بداخلاق و غرغرو بود. اهالی محل اسم او را صنم غرغرو گذاشته بودند. کار به جائی رسید که شوهر به تنگ آمد و تصمیم به کشتن او گرفت. روزی به بیابان رفت و چاهی را نشان کرد و سراغ صنم آمد و گفت: امروز میخواهم تو را به گردش ببرم؛ پس زن را نزدیک چاه برد و با لگدی به داخل چاه انداخت. چند روز بعد رفت که ببیند زنک زنده است یا مرده، دید صدائی از ته چاه فریاد می زند: آهای مرد؛ من ماری هستم که در اینجا با آسایش زندگی میکردم و تو آن را خراب کردی؛ اگر مرا از دست این زن نجات دهی تو را به ثروت میرسانم. مرد طنابی به درون چاه اداخت و مار را بیرون آورد. مار به او گفت: من پولی ندارم اما به قصر حاکم رفته و دور گردن دختر او می پیچم و اجازه نمی دهم کسی مرا باز کند تا تو بیائی؛ آن وقت پول خوبی بگیر و مرا باز کن. مار رفت و دور گردن دختر حاکم پیچید و در شهر جار زدند اگر کسی بتواند مار را باز کند هزار سکه طلا میگیرد. شوهر صنم غرغرو به قصر آمد و گفت: من اینکار را انجام می دهم؛ مار را گرفت و صاحب هزار سکه طلا شد. بعد از مدتی خبر رسید که مار به شهر دیگری رفته و دور گردن دختر حاکم آن شهر پیچیده و باز دنبال شوهر صنم غرغرو فرستادند. مرد نزد مار آمد و مار تا او را دید به او گفت: دیگر کاری به کار من نداشته باش؟ شوهر صنم گفت: من کاری ندارم فقط آمدم بگم صنم غرغرو در راه اینجاست. مار تا اسم صنم را شنید از دور گردن دختر باز شد و فرار را بر قرار ترجیح داد. http://eitaa.com/cognizable_wan
10 نشانه که بفهمید آیا مردی عاشق شماست: شما را مجبور به کاری که دوست ندارید نمی کند. به دقت به حرف شما گوش می دهد به شما امکان رشد می دهد نگران شما می شود به شما پیام می دهد در هنگام آشنایی زود پیشنهاد روابط جنسی نمی دهد در طول روز به فکر شماست از شما حمایت مالی ، فکری و عاطفی می کند به افکار ، احساسات و اهداف شما توجه می کند همان گونه که هستید دوستتان دارد. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
به راستی قهرمان واقعی کیست؟ قهرمان ، یعنی کسی که بر ترس‌هایش غلبه می‌کند قهرمان یعنی کسی که مرزها و توانایی‌هایش را گسترش می‌دهد اگر یک بچه‌ی معلول به زحمت خودش را تکان می‌دهد، این یک قهرمان است زحمتی که او می‌کشد ، هیچ کمتر از قهرمانِ المپیک نیست اطرافمان را نگاه کنیم قهرمانان بسیاری وجود دارند قهرمانانِ گمنام! قهرمانانی که گاهی وقت‌ها شکست‌خورده تلقی می‌شوند ! همه‌ی ما به نوعی قهرمان هستیم قهرمانانی که به آنها مدال که نمی‌دهند ، هیچ ! بعضاً دعوای‌شان هم می‌کنند اما بیایید چشمهای‌مان را بشوییم و جور دیگری به دنیا نگاه کنیم نخواهیم که همه مثل هم باشند ! دنیا کارخانه‌ی خط تولید نیست همه تفاوتها باارزش است تفاوت در رنگها، نژادها و ادیان همه با ارزش است اگر بچه‌ای معلول است و با این‌حال زندگی می‌کند ، اگر بچه‌ای نمی‌تواند راه برود ولی تلاش می‌کند راه برود ، قهرمان است ... چرا که او تمام عزمش را جزم کرده و به هدفش رسیده است . شما هم بر ترس هایتان غلبه کنید امروز را جور دیگری زندگی کنید آن طور که دوست دارید آن طور که لذت می برید ... از الان یک قهرمان باشید ! ‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎ 🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
به کسانی که به شما حسودی میکنند احترام بگذارید. زیرا اینها کسانی هستند که از صمیم قلب معتقدند شما بهتر از آنانید. 🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
*در زمان قديم که يخچال نبود، خنک ترين آب قنات در تهران، قناتى بود كه بعدها زندان قصر در آن ساخته و بنا شد. بعد از آن، هركس به زندان مي‌افتاد، ميگفتند رفته آب خنک بخوره.* *و اين اصطلاح بعدها شامل همه زندانی هايی شد كه به زندان می افتادند!!* ‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️ http://eitaa.com/cognizable_wan
ﺭﻭﺯﻱ ﺟﻮانی از پدرش ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮا اﻧﺴﺎﻧﻬﺎ اﻳﻨﻘﺪﺭ ﺑﺮاﻱ ﭘﻮﻝ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭا ﻣﻲ ﺁﺯاﺭﻧﺪ و ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺪﻱ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ؟ پدرش ﻗﻮﻃﻲ ﻛﺒﺮﻳﺘﻲ اﺯ ﺟﻴﺐ ﺩﺭاﻭﺭﺩ ﺳﻪ عدد ﻛﺒﺮﻳﺖ ﺭا ﮔﺮﻓﺖ و ﺩﻭ عدد ﺁﻥ ﺭا ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﻗﻮﻃﻲ ﻧﻬﺎﺩ ﺁﻥ ﻳﻚ عدد ﺭا ﻧﺼﻒ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻧﺼﻔﻪ ﻛﻪ ﻧﻮﻙ ﺗﻴﺰﻱ ﺩاشت ﻻﻱ ﺩﻧﺪاﻥ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺗﻤﻴﺰ ﻛﺮﺩ و ﮔﻔﺖ : ﭼﻪ میدووونم!!😂😂😐 ‌ ‌ 🇯‌🇴‌🇮‌🇳 ↯ 💥 http://eitaa.com/cognizable_wan
علم روانشناسی میگه؛ کسی که برای چیزهای کوچک گریه میکند، بی گناه است و قلب پاکی دارد ... اگر کسی سر مسائل احمقانه و کوچک عصبانی می شود، به عشق نیاز دارد ... اگر شخصی بیش از اندازه می خندد از درون تنهاست ... اگر کسی زیاد می خوابد غمگین است ... اگر کسی کم و سریع حرف میزند رازی را پنهان می کند اگر کسی نتواند به موقع تصمیم گیری کند شخصیت ضعیفی دارد ... 🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
روزی شاگرد یک راهب پیر هندو از او خواست که به او درسی به یاد ماندنی دهد. راهب از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی. استاد پرسید: «مزه اش چطور بود؟» شاگرد پاسخ داد: «خیلی شور و تند است، اصلاً نمی شود آن را خورد.» پیر هندو از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست تا نمکها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد. شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید. استاد این بارهم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: «کاملا معمولی بود.» پیر هندو گفت: رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو می شود همچون مشتی نمک است و اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هر چه بزرگتر و وسیعتر می شود، می تواند بار آن همه رنج و اندوه را براحتی تحمل کند. بنابراین سعی کن یک دریا باشی تا یک لیوان آب ! 🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
متوسط عمر عقاب 30 سال است و متوسط عمر کلاغ 300 سال. عقابی در بلندای قله ی رفیعی لانه داشت. عقاب به پایان عمرش نزدیک شده بود، اما نمی خواست بمیرد. به یاد آورد که پدرش از پدرش که او هم از پدرش شنیده بود که: در پایین قله کلاغی لانه دارد. چهار نسل از خانواده ی عقاب ها این کلاغ را دیده بودند اما کلاغ هنوز به نیمه ی عمر خود نیز نرسیده بود! عقاب در دلش به کلاغ حسادت کرد؛ تصمیم گرفت به نزد کلاغ برود و راز عمر طولانی وی را جستجو کند. بنابراین بال گشود و در آسمان به پرواز درآمد. شکوه و عظمت عقاب بر کسی پوشیده نبود. با پروازش در زمین هیاهویی شد. پرندگان با حسرتی آمیخته با ترس به لای درختان گریختند، خرگوش ها و آهوان سراسیمه به دل جنگل پناه بردند و چوپان در حالی که مسیر حرکت عقاب را می نگریست به سوی گله دوید؛ اما عقاب را اندیشه ی دیگر در سر بود. به لانه ی کلاغ رسید؛ کلاغ با وحشت و تعجب به وی نگریست! چه امری این افتخار را نصیب او کرده بود؟! عقاب داستان را برای کلاغ گفت و از او خواست تا راز عمر طولانیش را برای وی فاش کند. کلاغ گفت که: این کار را خواهد کرد و به او یاد خواهد داد آنچه خود انجام داده است تا عمر طولانی به دست آورد؛ پس باید عقاب از این پس با او زندگی کند و دمخور او شود و عقاب پذیرفت! اما زندگی کلاغ کاملا متفاوت با زندگی او بود. عقاب که همیشه در اوج آسمان جا داشت و غذایش گوشت تازه و آب چشمه ساران کوهسار بود. دید که کلاغ چگونه دزدی می کند، چگونه تحقیر می شود، چگونه از پسمانده ها و لاشه ها غذا میخورد و از آب لجن سیراب می شود... او در یکروز زندگی با کلاغ همه ی اینها را تجربه کرد. در همان روز اول، عقاب زندگی خود را به یاد آورد و دانست که: زندگی و فرمانروایی کوتاه خود در بلندای آسمان را، هرگز با زندگی طولانی در نکبت زمین عوض نخواهد کرد، حتی اگر عمرش فقط یکروز باشد. عمر کوتاه با عزت به از عمر طولانی با خفت است. عمرتان با عزت و سرافرازی واقتدار http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴پندهایی برای اونهایی که رسیدن به عمر ۳۵ و ۴۰ و ۵۰ و یا بیشتر.... ▪️پند اول: هر سال حجامت رو انجام بده حتی اگر خدا رو شکر گرفتار هیچ درد و مرضی نیستی! ▪️پند دوم: همیشه آب بخور حتی اگر تشنه نباشی و احساسش رو نداشته باشی، که بیشتر مشکلات سلامتی مون از کم آبی بدن هست! ▪️پند سوم: ورزش کن حتی اگر در اوج مشغولیت باشی، جسمت باید تحرک داشته باشه حتی اگر پیاده روی و یا شنا باشه ... ▪️پند چهارم: غذات رو کم کن . هوس خوردن رو ترک کن که هیچ خیری درش نیست. خودت رو محروم نکن از خوردن ولی مقدارش رو کم کن ! ▪️پند پنجم: تا جای ممکن کمتر از ماشین استفاده کن، سعی کن پیاده بری مسجد، بازار، خونه کسی و یا هر جای دیگه ای... ▪️پند ششم: از عصبانیت دوری کن، قهر و ناراحتی رو ترک کن، سعی کن مسائل رو آسون بگیری. خودت رو در شرایط ناراحت کننده قرار نده، همه اینا سلامتیت رو از بین میبره و روحیه ات رو داغون میکنه! ▪️پند هفتم: همان طور که میگن پولت رو توی آفتاب رها کن و خودت بشین تو سایه! برای خودت و اطرافیانت چیزی کم نذار! که پول اومده تا ما راحت زندگی کنیم، نه اینکه ما زندگی کنیم تا جمعش کنیم فقط ... ▪️پند هشتم: نه حسرت کسی رو بخور و نه حسرت کاری که نمیتونی انجامش بدی و نه حسرت چیزی که نمیتونی بدستش بیاری! از ذهنت کنارشون بزن، اصلا فراموشش کن ! ▪️پند نهم: فروتن باش و باز هم فروتن ... که پول و مقام و قدرت و نفوذ و همه چیز با غرور و خود بزرگ بینی از بین میره ! اما متواضع که باشی همه دوستت خواهند داشت و خداوند هم قدر و منزلتترو بالاتر خواهد برد . ▪️پند دهم: موهای سرت که سفید شد به این معنا نیست که داری به آخر عمرت نزدیک میشی! بلکه نشونه اینه که زندگی بهتری داره آغاز میشه، خوش بین باش! خاطره بساز، برو سفر، خودت رو با خوشی های حلالِ دنیوی سرگرم کن! ▪️پند آخر: نمازت رو هرگز ترک نکن! که نماز برگ برنده تو از دنیاست برای روزی که نه ثروت به دردت میخوره و نه فرزند... http://eitaa.com/cognizable_wan