ﺭﻭﺯﻱ ﺟﻮانی از پدرش ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮا اﻧﺴﺎﻧﻬﺎ اﻳﻨﻘﺪﺭ ﺑﺮاﻱ ﭘﻮﻝ
ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭا ﻣﻲ ﺁﺯاﺭﻧﺪ و ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺪﻱ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ؟
پدرش ﻗﻮﻃﻲ ﻛﺒﺮﻳﺘﻲ اﺯ ﺟﻴﺐ ﺩﺭاﻭﺭﺩ ﺳﻪ عدد ﻛﺒﺮﻳﺖ ﺭا ﮔﺮﻓﺖ
و ﺩﻭ عدد ﺁﻥ ﺭا ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﻗﻮﻃﻲ ﻧﻬﺎﺩ ﺁﻥ ﻳﻚ عدد ﺭا ﻧﺼﻒ ﻛﺮﺩ
ﻭ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻧﺼﻔﻪ ﻛﻪ ﻧﻮﻙ ﺗﻴﺰﻱ ﺩاشت
ﻻﻱ ﺩﻧﺪاﻥ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺗﻤﻴﺰ ﻛﺮﺩ و ﮔﻔﺖ :
ﭼﻪ میدووونم!!😂😂😐
#طنز
🇯🇴🇮🇳 ↯
💥 http://eitaa.com/cognizable_wan
علم روانشناسی میگه؛
کسی که برای چیزهای کوچک گریه میکند، بی گناه است و قلب پاکی دارد ...
اگر کسی سر مسائل احمقانه و کوچک
عصبانی می شود، به عشق نیاز دارد ...
اگر شخصی بیش از اندازه می خندد
از درون تنهاست ...
اگر کسی زیاد می خوابد غمگین است ...
اگر کسی کم و سریع حرف میزند
رازی را پنهان می کند
اگر کسی نتواند به موقع تصمیم گیری کند شخصیت ضعیفی دارد ...
🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
روزی شاگرد یک راهب پیر هندو از او خواست که به او درسی به یاد ماندنی دهد. راهب از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی.
استاد پرسید: «مزه اش چطور بود؟»
شاگرد پاسخ داد: «خیلی شور و تند است، اصلاً نمی شود آن را خورد.»
پیر هندو از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست تا نمکها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد. شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید. استاد این بارهم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: «کاملا معمولی بود.»
پیر هندو گفت: رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو می شود همچون مشتی نمک است و اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هر چه بزرگتر و وسیعتر می شود، می تواند بار آن همه رنج و اندوه را براحتی تحمل کند. بنابراین سعی کن یک دریا باشی تا یک لیوان آب !
🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
متوسط عمر عقاب 30 سال است و متوسط عمر کلاغ 300 سال.
عقابی در بلندای قله ی رفیعی لانه داشت.
عقاب به پایان عمرش نزدیک شده بود، اما نمی خواست بمیرد.
به یاد آورد که پدرش از پدرش که او هم از پدرش شنیده بود که:
در پایین قله کلاغی لانه دارد.
چهار نسل از خانواده ی عقاب ها این کلاغ را دیده بودند اما کلاغ هنوز به نیمه ی عمر خود نیز نرسیده بود!
عقاب در دلش به کلاغ حسادت کرد؛ تصمیم گرفت به نزد کلاغ برود و راز عمر طولانی وی را جستجو کند.
بنابراین بال گشود و در آسمان به
پرواز درآمد.
شکوه و عظمت عقاب بر کسی پوشیده نبود.
با پروازش در زمین هیاهویی شد. پرندگان با حسرتی آمیخته با ترس به لای درختان گریختند، خرگوش ها و آهوان سراسیمه به دل جنگل پناه بردند و چوپان در حالی که مسیر حرکت عقاب را می نگریست به سوی گله دوید؛
اما عقاب را اندیشه ی دیگر در سر بود.
به لانه ی کلاغ رسید؛
کلاغ با وحشت و تعجب به وی نگریست!
چه امری این افتخار را نصیب او کرده بود؟!
عقاب داستان را برای کلاغ گفت و از او خواست تا راز عمر طولانیش را برای وی فاش کند.
کلاغ گفت که:
این کار را خواهد کرد و به او یاد خواهد داد آنچه خود انجام داده است تا عمر طولانی به دست آورد؛ پس باید عقاب از این پس با او
زندگی کند و دمخور او شود و عقاب پذیرفت!
اما زندگی کلاغ کاملا متفاوت با زندگی او بود.
عقاب که همیشه در اوج آسمان
جا داشت و غذایش گوشت تازه و آب چشمه ساران کوهسار بود.
دید که کلاغ چگونه دزدی می کند، چگونه تحقیر می شود، چگونه از پسمانده ها و لاشه ها غذا میخورد و از
آب لجن سیراب می شود...
او در یکروز زندگی با کلاغ همه ی اینها را تجربه کرد.
در همان روز اول، عقاب زندگی خود را به یاد آورد و دانست که:
زندگی و فرمانروایی کوتاه خود در بلندای آسمان را، هرگز با زندگی طولانی در نکبت زمین عوض نخواهد کرد، حتی اگر عمرش فقط یکروز باشد.
عمر کوتاه با عزت به از عمر طولانی با خفت است.
عمرتان با عزت و سرافرازی واقتدار
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴پندهایی برای اونهایی که رسیدن به عمر ۳۵ و ۴۰ و ۵۰ و یا بیشتر....
▪️پند اول:
هر سال حجامت رو انجام بده حتی اگر خدا رو شکر گرفتار هیچ درد و مرضی نیستی!
▪️پند دوم:
همیشه آب بخور حتی اگر تشنه نباشی و احساسش رو نداشته باشی، که بیشتر مشکلات سلامتی مون از کم آبی بدن هست!
▪️پند سوم:
ورزش کن حتی اگر در اوج مشغولیت باشی، جسمت باید تحرک داشته باشه حتی اگر پیاده روی و یا شنا باشه ...
▪️پند چهارم:
غذات رو کم کن . هوس خوردن رو ترک کن که هیچ خیری درش نیست. خودت رو محروم نکن از خوردن ولی مقدارش رو کم کن !
▪️پند پنجم:
تا جای ممکن کمتر از ماشین استفاده کن، سعی کن پیاده بری مسجد، بازار، خونه کسی و یا هر جای دیگه ای...
▪️پند ششم:
از عصبانیت دوری کن، قهر و ناراحتی رو ترک کن، سعی کن مسائل رو آسون بگیری.
خودت رو در شرایط ناراحت کننده قرار نده، همه اینا سلامتیت رو از بین میبره و روحیه ات رو داغون میکنه!
▪️پند هفتم:
همان طور که میگن پولت رو توی آفتاب رها کن و خودت بشین تو سایه! برای خودت و اطرافیانت چیزی کم نذار! که پول اومده تا ما راحت زندگی کنیم، نه اینکه ما زندگی کنیم تا جمعش کنیم فقط ...
▪️پند هشتم:
نه حسرت کسی رو بخور و نه حسرت کاری که نمیتونی انجامش بدی و نه حسرت چیزی که نمیتونی بدستش بیاری! از ذهنت کنارشون بزن، اصلا فراموشش کن !
▪️پند نهم:
فروتن باش و باز هم فروتن ...
که پول و مقام و قدرت و نفوذ و همه چیز با غرور و خود بزرگ بینی از بین میره !
اما متواضع که باشی همه دوستت خواهند داشت و خداوند هم قدر و منزلتترو بالاتر خواهد برد .
▪️پند دهم:
موهای سرت که سفید شد به این معنا نیست که داری به آخر عمرت نزدیک میشی! بلکه نشونه اینه که زندگی بهتری داره آغاز میشه، خوش بین باش!
خاطره بساز، برو سفر، خودت رو با خوشی های حلالِ دنیوی سرگرم کن!
▪️پند آخر:
نمازت رو هرگز ترک نکن! که نماز برگ برنده تو از دنیاست برای روزی که نه ثروت به دردت میخوره و نه فرزند...
http://eitaa.com/cognizable_wan
✅با عرض پوزش از آقایان با غیرت
💫 مَرد...
اونایی بودن كه
واسه خاطر حفظ اسلام و ناموس مردم رفتن جنگ...
💫نه اونایی كه سر ناموس مردم در جنگند...
💫كسانی كه از تمام هست و نیستشون گذشتن...
💫یه عده زیر زنجیر تانك با بدن های له شده...
💫یه عده هم روی مین فسفری ذره ذره آب می شدند حتی جیك هم نمی زدند...
تا عملیات لو نره
و سایر همرزمانشون شهید نشن...
و فقط بوی گوشت كباب شده بود كه...
💫یكی از یادگاران اون روزها می گفت
با چشم خودش دیده كه یه جوونی خودش رو انداخته بود روی سیم های خاردار تا بقیه از روش رد بشن و عملیات كنند...
میگفت صدای خرد شدن استخوان هاش....
یادمون نره #كی بودیم...
یادمون نره #كی هستیم...
یادمون نره #چرا هستیم...
و در آخر یادمون نره
خیلی #خون ها ریخته شد
تا من و تو توی آرامش باشیم..
الانم خیلی ها دارند به سختی #نفس می كشند
تا من و تو راحت نفس بكشیم...
💫پس حواست باشه اقا
اول خطاب به شماست
نگاهتو نگه دار
💫دعوا سر ناموس مردم اسمش غیرت نیست
💫خانوم
توهم حواست باشه
مانتوی کوتاه پوشیدن و پوشش نامناسب فقط رضای بعضی از #مردم رو در پیش داره
💫به رضایت #خدا و حضرت زهرا سلام الله علیها بـیاندیشیم...
✅مرگ دیر یا زود به سراغ تک تک ما خواهد آمد
http://eitaa.com/cognizable_wan
روانشناسی می گفت:
بیمارانِ واقعی، هیچ وقت
به ما مراجعه نمی کنند!
مراجعینِ ما اکثرا کسانی هستند،
که توسطِ این بیماران، بیمار شدهاند.🩸❤️🩹
#حق
http://eitaa.com/cognizable_wan
اینجا قدیمیترین کتابفروشی تهران است!
کتاب فروشی اسلامیه که ۱۵۰ سال قدمت دارد از دوره قاجار تا به امروز در تهران پابرجاست. مالکیت آن با خاندان کتابچی و به عنوان قدیمی ترین کتاب فروشی پابرجای تهران شناخته می شود. این حجم از استواری واقعا تحسین داره !
🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸درسهای زندگی
🔹 هر کس به دیگران تهمت می زند، یک روز به شما هم تهمت می زند.
🔹 هر کس به دیگران دروغ می گوید، یک روز به شما هم دروغ می گوید.
🔹 هر کس راز دیگران را برای شما فاش می کند، یک روز راز شما را هم برای دیگران فاش می کند.
🔹هر کس به دیگران مدام شک دارد، یک روز به شما هم شک پیدا می کند.
🔹هر کس به دیگران فحاشی می کند، یک روز به شما هم فحاشی می کند.
🔹 هر کس دیگران را به خیانت متهم می کند، یک روز شما را هم به خیانت متهم می کند.
🔹هر کس دیگران را ناپاک می داند، یک روز شما را ناپاک خواهد دانست.
🔹این هر کس،
هر کس که می خواهد باشد
اگر تردید دارید هنوز روزش نرسیده. می رسد.
🌸این سخن سعدی زیباست :
هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
http://eitaa.com/cognizable_wan
#سیاستهای_زنانه
❣️ وقتی مردی از زنش تعریف میکنه 🤔
❣️زن نباید هیچوقت بگه نه اینجوریم نیست که میگی
یانگه مرسی نظر لطفته
یا امثال این جمله ها
✅باید بگه خب مشخصه وقتی عشق توام بایدم اینجوری باشم
یا بگه عشق توام دیگه یاخانوم شماام دیگه
وقتی اقامون انقد خوبه خب مشخصه یه فرشته نصیبش شده
💠ذهن مردها یجوری تنظیم شده که ازاول خودتو هرجور نشون بدی تا اخر هم همونطوری هستی.
#همسرداری
😍http://eitaa.com/cognizable_wan
❣آیین همسرداری❣
💞 آقایون هم نیاز به تایید شدن دارن
مهم ترین حسی که یه مرد نیاز داره که از خانومش دریافت کنه اینه : ..
👈من تو و قبول دارم .
👈علاقمندی هات برام مهمه .
👈ادعاهایی که در مورد دونستن و بلد بودن داری تماما درسته!.
👈و در مقابل دیگران حق با تو هست.
در واقع یه تایید تمام و کمال
با این رفتار به خصوص در سال های اول زندگی تون بذارید عطش پذیرفته شدن اونها فروکش کنه و خیالشون راحت بشه!
👈شاید این نکته رو خیلی شنیده باشید ولی واقعا این حس رو منتقل میکنید؟
یه نظریه جدید هست که میگه :
❇️ هفت سال اول زندگی تایید کن هفتاد سال تایید و تمجید بشنو!
حالا وقتی کار اشتباهه الکی تایید کنیم؟
بستگی داره! وقتی قضیه تاثیر بلند مدت نداره و خیلی مهم نیست بله و اگر اره حداقلش سکوته !
😍http://eitaa.com/cognizable_wan
⛔️شش اشتباه بزرگ که زنان در رابطه با مردان مرتکب می شوند:
1. زنان در حق مردان مادری میکنند و با آنان مانند بچه رفتار میکنند
2. زنان خود و ارزش هایشان را زیر پا میگذارند و در مقایسه با مردها خودشان را در مقام دوم قرار میدهند
3.زن ها عاشق قدرت های یک مرد میشوند
4.استعداد ها و تواناییهای خود را دست کم میگیرند و یا گاهی اوقات آن را مخفی میکنند
5.زنان از موضع ضعف برخورد میکنند
6.زنان هنگامی که نیازهایشان را از مرد ها مطالبه میکنند به مانند دختر بچه ها رفتار میکنند
😍http://eitaa.com/cognizable_wan
🌺قلق همسر
دنبال قلق همسرت باش.
برای یافتن قلق همسر توصیه های زیر را دارم.
1️⃣بهترین راهنما این است که به حرف های همسر خود با دقت گوش بدهید و ببینید او چه می خواهد و چه حرف هایی را مدام تکرار می کند. حتی می توانید حرف های او را ضبط کنید و بارها گوش کنید. قلق شوهر، همان حرف های تکراری و مکرر او در دعواهاست. مثلا اگر همسرت مدام تکرار می کنه که به من بی احترامی می کنی و بد حرف می زنی. قلق همسرت در احترام گذاشتنه. یا یک در میان احترام می گذاری و ثبات رفتار نداری، یا متوجه بی احترامی های کوچک و کوتاه و تخریب گر خود در کلام و رفتار خود نمی شوی. بهتره بجای جواب دادن و مقابله با او، از همسرت کمک بخواهی که موارد بی احترامی را ذکر کنه و یادآوری کنه و تو هم به جد در رفع آن بگوش که این مهمترین عامل زندگی برای همسرت هست و قلق او هست.
2️⃣ نگاه کن در زمانهای قبل کدام رفتارت بهتر جواب داده و کدام رفتارهایت جواب نداده و وضعیت رو بدتر کرده. اون که جواب نداده، دیگه اصرار نکن و ادامه نده و اون که جواب داده، مجدداً امتحانش کن.
3️⃣ خیلی از راه حلهای که بکار می برید کاملاً خوب است اما به این خاطر جواب نمیده که در انجامش ثبات رفتار ندارید و دائماً وسط کار با یه رفتار مخرب دیگه میزنید خراب می کنید.
3️⃣بنشینید و موضوعات دعواهای خود را از بیشترین به کمترین مرتب کنید، خواهید دید که دعواهای شما تکراری و دارای یک سبک همیشگی است وقتی که سبک دعوای زناشویی خود را یافتید، راه حل خود بخود، هویدا خواهد شد
😍http://eitaa.com/cognizable_wan
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸
🍃✨یک خانوم باهوش قدرت مرد زندگیشو زیر سوال نمیبره
💪مردها دوست دارن قهرمان زندگی شما باشن،حالا اگر شما که خانومشی نتونی این حس قدرت رو بهش بدی چی میشه؟؟؟خب طبیعیه یه قسمت از وجودش لنگ میشه و هر چی میره جلوتر این خلا بیشتر تو وجودش حس میشه
حالا نتیجش چیه؟؟
اولین نتیجش سرد شدن تو رابطه و بی توجهی و بی مهری نسبت به شما
🤔چرا؟؟؟
چون یه چیزی از شما میخوادبهش نمیدین،شماهم باشین سرد میشین.نتیجه بعدیش اینکه بالاخره یکی غیر از شما پیدا میشه که میتونه به راحتی این حس قدرتشو ارضا کنه و کم کم جای شما رو تو دلش بگیره.
😍خانومای گل نیازهای همسرتون رو بشناسید و ارضاش کنید.تا همیشه رابطه عاطفیتون مثل روز اول گرم و صمیمی باشه
😍http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
《مستان سلامت میکنند》
#علی علیه السلام
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جان من بقربانت
#مولا_علی علیه السلام
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط حیدر امیرالمومنین است
#مولا_علی علیه السلام
http://eitaa.com/cognizable_wan
با خواهرشوهرم دعوام شد درحد تیم ملی
شماره شو تو روزنامه به عنوان خدمتکار آگهی کردم...
واسه من شاخ میشی بی ریخت😒😂
#طنز
🇯🇴🇮🇳 ↯
💥 http://eitaa.com/cognizable_wan
کلاس دوازدهم که بودم بعد از 4 بار تونستم شیمی 3 رو پاس کنم از مدرسه که برگشتم خونه دیدم بابام یه بنر زده روش نوشته پسرم گفتم که موفق خواهی شد نه فورا ولی حتما 🤣🤣
#طنز
🇯🇴🇮🇳 ↯
💥 http://eitaa.com/cognizable_wan
به بابابزرگم میگم با این قیمت دلار و سکه دیگه کی میاد مارو بگیره
میگه نه که تا دیروز که دلار 3هزار تومن بود خواستگارا در خونه رو از جا کنده بودند!
هیچوقت تا این حد همزمان قانع و ضایع نشده بودم😐😂
#طنز
🇯🇴🇮🇳 ↯
💥 http://eitaa.com/cognizable_wan
به یارو میگن بابات چجوری مرد
میگه از پشت بوم افتاد رو کولر با کولر افتاد تو بالکن
نرده های بالکن شکست
به بعد افتاد روی نورگیر
شیشه های نورگیر شکست
از اونجا افتاد روی گلدونها
ما دیدیم خونرو داره خراب میکنه
با تیر زدیمش😅😁
#طنز
🇯🇴🇮🇳 ↯
💥 http://eitaa.com/cognizable_wan
جوان ثروتمندی نزد یک استادی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست.
استاد وی را به کنار پنجره برد و پرسید: پشت پنجره چه می بینی؟ جواب داد: آدمهایي که می آیند و می روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می گیرد.
بعد آینهي بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: دراین آینه نگاه کن و بعد بگو چه می بینی؟ جواب داد: خودم را می بینم.
استاد گفت: تو دیگر دیگران را نمی بینی! آینه و پنجره هردو از یک مادهی اولیه ساخته شدهاند، شیشه.
اما در آینه لایه ی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته ودر آن چیزی جز شخص خودت را نمیبینی، این دو شی شیشهای رابا هم مقایسه کن.
وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می بیند و به آن ها احساس محبت میکند، اما وقتی از نقره یعنی ثروت پوشیده میشود، تنها خودش را می بیند.
تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقرهای را از جلو چشمهایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری.
🍃
🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
زمين بهشت میشود روزی كه مردم بفهمند:
- هيچ چيز عيب نيست، جز قضاوت و مسخره كردن ديگران!
- هيچ چيز گناه نيست، جز ضایع کردن حق مردم!
- هيچ چيز ثواب نيست، جز خدمت به ديگران!
- هيچكس اسطوره نيست، الا در مهربانى و انسانيت!
- هيچ چيز جاودانه نمیماند، جز عشق!
- هيچ چيز ماندگار نيست، جز خوبى!
👤پائولو کوئیلو
http://eitaa.com/cognizable_wan
در تاریخ آورده اند: در زمان قدیم دو برادر بودند که هر دو خوب و با خدا بودند. یکی عابد بود و دیگری در بازار شهر طلا فروشی داشت. بعد از چندین سال عابد برای بازدید و صله رحم به شهر آمده به مغازه برادر خود رفت وقتی مغازه برادر دید که بسیار شیک و مرتب بود، به اوگفت:
برادر تو چرا این کار را انتخاب کرده ای زیرا اینجا محل رفت آمد شیطان ها است و مشکل است در اینجا انسان با خدا و پرهیزگار باشد.
مرد زرگر رو کرد به مرد عابد و گفت:تو حالا چندین سال است فقط کوه و بیابان دیده ایی حالا چه کار غیر عادی می توانی انجام دهی.
عابد که در بازار غربالی خریده بود ان را پر از آب کرد و گذاشت کنار مغازه برادر و گفت:
ببین من آب را در غربال نگه میدارم از بس که در بیابان ریاضت کشیدم و ذکر خدا گفتم.مرد زرگر هم با خونسردی تکه آتشی از کوره طلا سازی برداشت و داخل پنبه ای گذاشت و کنار غربال گذاشت وگفت:
برادر جان ماهم در این مغازه و بازار بی دین نبوده ایم حالا خواهشمندم چند لحظه ای در مغازه من بنشین تا من بروم ان طرف بازار و برگردم.
مرد عابد مدتی؛درمغازه طلا فروشی نشست یک دفعه زنی آمد و گفت این آقای زرگر کجا هستند
عابد گفت:خواهرم چه کار داری؟
زن گفت:این دست بندی که من دیروز خریدم خیلی برام تنگه.
عابد گفت: کدام دستبند؟
زن ناگهان دست خود را از زیر چادر در آوردو گفت: این دست بند .
عابد بیچاره تا به دست سفید و گوشتی زن نگاه کرد همه چیز را فراموش کرد و خیره خیره دست زن نگاه کرد. ناگاه برادرش سر رسید و گفت: ای برادر چرا آب دیگر درغربال نیست؟
و آتش روی پنبه هست؟
برادر عابد بر سر خود زدو گفت:خاک بر سر من که نمی دانستم در بازار و خیابان نگه داشتن دین سخت تر از نگه داشتن دین از بیابان است.
زر گر گفت: آری برادرم من سالها هست که در این بازار هستم و همه نوع مشتری وجود دارد ولی هیچ وقت نگاه به نامحرم نمی کنم.
http://eitaa.com/cognizable_wan