eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.5هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
14.9هزار ویدیو
637 فایل
#دانستنی_های_زیبا کانالی برای قشر جوان با بهترین نکات #علمی، #تربیتی، #اخلاقی، #پزشکی و #روانشناسی بهمراه #کلیپ_های زیبای اخلاقی از #سخنرانان_کشوری جهت ارتباط با آدمین از طریق👇👇👇 @alimaola_110 پیام ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
✫⇠قسمت :3⃣2⃣1⃣ گفتم: «نصف جان شدم. بگو چی شده؟!» گفت: «چطور این غذا از گلویم پایین برود. بچه ها توی مرز گرسنه اند. زیر آتش توپ و تانکِ این بعثی های از خدا بی خبر گیر کرده اند. حتی اسلحه برای جنگیدن ندارند. نه چیزی برای خوردن، نه جایی برای خوابیدن. بد وضعی دارند طفلی ها.» دستش را گرفتم و کشیدمش جلو. گفتم: «خودت می گویی جنگ است دیگر. چاره ای نیست. با گریه کردن تو و غذا نخوردنت آن ها سیر می شوند یا کار درست می شود؟! بیا جلو غذایت را بخور.» خیلی که اصرار کردم، دوباره دست به غذا برد. سعی می کردم چیزهایی برایش تعریف کنم تا حواسش از جنگ و منطقه پرت شود. از شیرین کاری های خدیجه می گفتم. از دندان درآوردن معصومه. از اتفاق هایی که این چند وقت برای ما افتاده بود. کم کم اشتهایش سر جایش آمد. هر چه بود خورد. از ترشی و ماست گرفته تا همان اشکنه و نان و سبزی توی سفره. به خنده گفتم: «واقعاً که از جنگ برگشته ای.» از ته دل خندید. گفت: «اگر بگویم یک ماه است غذای درست و حسابی نخورده ام باورت می شود؟! به جان خودت این چند روز آخر را فقط با یک تکه نان و چند تا بیسکویت سَر کردم.» خم شدم سفره را جمع کنم، پیشانی ام را بوسید. سرم را پایین انداختم. ❃↫✨« »✨↬❃ ✫⇠قسمت :4⃣2⃣1⃣ گفت: «خیلی خوشمزه بود. دست و پنجه ات درد نکند.» خندیدم و گفتم: «نوش جانت. خیلی هم تعریفی نبود. تو خیلی گرسنه بودی.» وقتی بلند شد به حمام برود، تازه درست و حسابی دیدمش. خیلی لاغر شده بود. از پشت خمیده به نظر می آمد؛ با موهایی آشفته و خاکی و شانه هایی افتاده و تکیده. زیر لب گفتم: «خدایا! یعنی این مرد من است. این صمد است. جنگ چه به سرش آورده...» آرزو کردم: «خدایا! پای جنگ را به خانه هیچ کس باز نکن.» کمی بعد، صدای شرشر آب حمام و خُرخُر آبی که توی راه آب می رفت، تنها صدایی بود که به گوش می رسید. چراغ آشپزخانه را خاموش کردم. با اینکه نصف شب بود. به نظرم آمد خانه مثل اولش شده؛ روشن و گرم و دل باز. انگار در و دیوار خانه دوباره به رویم می خندید. فردا صبح، صمد رفت کمی خرید کند. وقتی برگشت، دو سه کیلو گوشت و دو تا مرغ و سبزی و کلی میوه خریده بود. گفتم: «چقدر گوشت! مهمان داریم؟! چه خبر است؟!» گفت: «این بار که بروم، اگر زنده بمانم، تا دو سه ماهی برنمی گردم. شاید هم تا عید نیایم. شاید هم تا آخر جنگ.» ادامه دارد...✒️ 🎀http://eitaa.com/cognizable_wan 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃 زمانی که نصرت‌الدوله وزیر دارایی بود، لایحه‌ای تقدیم مجلس کرد که به موجب آن، دولت ایران یکصد سگ از انگلستان خریداری و وارد کند. او شرحی درباره خصوصیات این سگ‌ها بیان کرد و گفت: این سگ‌ها شناسنامه دارند، پدر و مادر آنها معلوم است، نژادشان مشخص است و از جمله خصوصیات دیگر آنها این است که به محض دیدن دزد، او را می‌گیرند. مدرس طبق معمول، دست روی میز زد و گفت: مخالفم. وزیر دارایی گفت: آقا! ما هر چه لایحه می‌آوریم، شما مخالفید، دلیل مخالفت شما چیست؟ مدرس جواب داد: مخالفت من به نفع شماست، مگر شما نگفتید، این سگ‌ها به محض دیدن دزد، او را می‌گیرند؟ خوب آقای وزیر! به محض ورودشان ، اول شما را می‌گیرند. پس مخالفت من به نفع شماست. نمایندگان با صدای بلند خندیدند و لایحه مسکوت ماند. http://eitaa.com/cognizable_wan
از بزرگی پرسیدند: بهترین الگو برای پیروی چیست؟ گفت: بهترین الگو هستند. گفتند: کودکان که هیچ نمی‌دانند! گفت: سخت در اشتباهید کودکان شش خصوصیت دارند ڪه نباید هیچ‌گاه فراموش کرد ↯ ◽️اول اینکه: همیشه بی‌دلیل شاد هستند. ◽️دوم اینکه: همیشه سرشان به کاری مشغول است. ◽️سوم اینکه: وقتی چیزی را می‌خواهند تا بدست نیاورند دست از اصرار بر نمی‌دارند. ◽️چهارم اینکه: به هیچ چیز دل نمی‌بندند. ◽️پنجم اینکه: وقتی با هم دعوا می‌کنند سریع آشتی می‌کنند و از هم کینه به دل نمی‌گیرند. ◽️ششم اینکه: به راحتی گریه می‌کنند. ↫◄ معنی «فـرزنـد» چیست؟ ☑️ فـرزنـد ترکیب دو واژه است↯ «فر» به زبان زرتشت به معنی و «زند» به معنی است و فـرزنـد یعنی http://eitaa.com/cognizable_wan ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 تدابیر #فصل_پاییز 🍁 مزاج این فصل، سرد و خشک است. مزاج فصل پاییز، در سرما و گرما معتدل است؛ ولی در تری و خشکی همانند اعتدال بهار نیست، چون آفتاب تابستان، هوا را به گونه کامل خشک کرده است و اسباب تری در این فصل چندان آشکار نیست. 🍁 در این فصل، هوا تغییر می یابد و به سردی می گراید و سبب کم شدن نیروی افراد می گردد. سردی هوا، خلط های سوخته در بدن را حبس می کند، از این رو فصل پاییز، بیماری های فراوانی نظیر مشکلات ادراری و ضعف گوارش و کندی حرکات روده ها و دردهای مفصلی پدید می آیند. 🍁 باید در این فصل به بیرون راندن مواد زاید از بدن پرداخت تا در زمستان گرد هم نیایند. با وجه به خشکی مزاج این فصل، باید از اعمال افزایش دهنده خشکی بدن، نظیر افراط در نزدیکی جنسی دوری کرد. 🍁 همچنین آب سرد، سبب ضعف حلق و تارهای صوتی و شیوع بیماری های تنفسی می شود، از این رو باید از نوشیدن آب پرهیز کرد. در مقابل، باید از عوامل مرطوب کننده بدن مانند استحمام با آب ولرم کمک گرفت. http://eitaa.com/cognizable_wan
✅ سردردهاو راهکارهای مقابله با آن ✍️ در طب اسلامی ۶۰نوع سردرد داریم، که ۱۴نوع آن میگرنی است ❶ اگر سردرد از نیم کره راست شروع شود با مشارکت کبد بوده است «عرق کاسنی،عرق شاطره مفید است» ❷ اگر سردرد از نیم کره چپ شروع شود با مشارکت طحال بوده است «غلبه سوداست سردی و خشکی بستن، سر با پارچه نخی والیاف طبیعی پشم شتر وگوسفند مفید است» ❸ اگر سردرد در ناحیه پیشانی باشد و سینوزیت نباشد غلبه خلط صفرا «گرمی و خشکی» ست: کاسنی، شاطره، عناب مفید است‌ ❹ اگر سردرد در ناحیه شقیقه باشد غلبه خلط دم ‌«گرمی وتری» است :خوردن ترشیجات مثل آبلیمو وسرکه حتی بو کردن آنها مفید است عطر گل بنفشه نیز مفید است ❻ اگر سردرد از پشت سر شروع شود غلبه بلغم «سردی و تری » است کندر خوراکی مفید است http://eitaa.com/cognizable_wan
گویش دختران در سال ۸۱: عزیزم، عشقم، چرا ناراحتی؟ قربونت برم گویش دختران در سال ۸۶: عزیزم، عشقم، چرا ناراحنی؟ قلبونت برم گویش دختران در سال ۹۱: عجیجم، عجقم، چلا نالاحتی؟ قلبونت بلم گویش دختران در سال۹۶: دیبیلم، عولوپولو، بیلی بولو ناتانوتو هلو؟ http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی کلی پول داری و وجیب نداری پولتو بزاری توش 😂‌ ‌ http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دوربین_مخفی😂👍 لاستیکش سر جاشه ها😁 http://eitaa.com/cognizable_wan
✫⇠قسمت :5⃣2⃣1⃣ گفتم: «اِ... همین طوری می گویی ها! شاید جنگ دو سه سالی طول بکشد.» گفت: «نه، خدا نکند. به هر جهت، آنجا خیلی بیشتر به من نیاز دارند. اگر به خاطر تو و بچه ها نبود، این چند روز هم نمی آمدم.» گوشت ها را گذاشتم توی ظرفشویی. شیر آب را باز کردم رویش. دوباره گفتم: «به خدا خیلی گوشت خریدی. بچه ها که غذاخور نیستند. می ماند من یک نفر. خیلی زیاد است.» رفت توی هال. بچه ها را روی پایش نشاند و شروع کرد با آن ها بازی کردن. گفتم: «صمد!» از توی هال گفت: «جان صمد!» خنده ام گرفت. گفتم: «می شود امروز عصر برویم یک جایی. خیلی دلتنگم. دلم پوسید توی این خانه.» زود گفت: «می خواهی همین الان جمع کن برویم قایش.» شیر آب را بستم و گوشت های لخم و صورتی را توی صافی ریختم. گفتم: «نه... قایش نه... تا پایمان برسد آنجا، تو غیبت می زند. می خواهم برویم یک جایی که فقط من و تو و بچه ها باشیم.» آمد توی آشپزخانه بچه ها را بغل گرفته بود. گفت: «هر چه تو بگویی. کجا برویم؟!» گفتم: «برویم پارک.» ✨↬❃ ✫⇠قسمت :6⃣2⃣1⃣ پرده آشپزخانه را کنار زد و به بیرون نگاه کرد و گفت: «هوا سرد است. مثل اینکه نیمه آبان است ها، خانم! بچه ها سرما می خورند.» گفتم: «درست است نیمه آبان است؛ اما هوا خوب است. امسال خیلی سرد نشده.» گفت: «قبول. همین بعدازظهر می رویم. فقط اگر اجازه می دهی، یک تُک پا بروم سپاه و برگردم. کار واجب دارم.» خندیدم و گفتم: «از کی تا به حال برای سپاه رفتن از من اجازه می گیری؟!» خندید و گفت: «آخر این چند روز را به خاطر تو مرخصی گرفتم. حق توست. اگر اجازه ندهی، نمی روم.» گفتم: «برو، فقط زود برگردی ها؛ و گرنه حلال نیست.» زود خدیجه و معصومه را زمین گذاشت و لباس فرمش را پوشید. بچه ها پشت سرش می رفتند و گریه می کردند. بچه ها را گرفتم. سر پله خم شده بود و داشت بند پوتین هایش را می بست. پرسیدم: «ناهار چی درست کنم؟!» بند پوتین هایش را بسته بود و داشت از پله ها پایین می رفت. گفت: «آبگوشت.» آمدم اول به بچه ها رسیدم. تر و خشکشان کردم. ادامه دارد...✒️ 🎀http://eitaa.com/cognizable_wan 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
تو خیابون داشتم لایی کشی میکردم یهو از پشتم شنیدم پژو کنار بایست راننده بزن کنار منم با ترس و لرز زدم بغل... دیدم وانتیه لوس از کنارم رد شده تو بلند گو میگه: الکی مثلا من پلیس نا محسوسم 😂😂😂😂😂😂😂 http://eitaa.com/cognizable_wan