eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.6هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
671 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 چطوری با شکست عاطفی کنار بیایم؟ هنگام شکست عشقی این کارها رو انجام بده -مراقبت از خودت رو تمرین کن هرچند میدونم سخته(با دوستات وقت بگذرون،ورزش کن و...) احساسات و افکارت رو یادداشت کن -اگر آمادگیش رو داری با کسایی که بهشون اعتماد داری راجبش صحبت کن -به خودت اجازه بده اندوه رو حس کنی و دربرابر اندوهگین شدن مقاومت نشون نده -هر وقت که لازم دونستی و آماده بودی از یک روانشناس یا مشاور کمک بگیر. 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
برای رسیدن به موفقیت لازم نیست خیلی قوی باشی. فقط کافیه از یک چیز قوی تر باشی: "از قوی ترین بهانه ات" همین....! 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
❣ ذهنیت مثبت عالی بودن را برای خودمان همیشه تکرار کنیم تا عالی شویم. ما هرچه می گوییم و هر چه به زبان می آوریم همان می شود. ذهن ما چیزی را می سازد که می گوییم. افکار ما می تواند یک بیابان خشک را به گلستانی تبدیل کند. آدم های سالم دنیایی از افکار عالی دارند و ذهن خود را خوشحال و سالم نگه می دارند. برای همین همیشه شاد و خونسرد و مهربان هستند. ذهن سالم موفقیت به همراه دارد. 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
yekbyek.pdf
3.43M
📖اسم رمان: یک بعلاوه یک ژانر: ، ، 👩🏻‍💻نویسنده:جوجو مویز 📃تعداد صفحات: 375 خلاصه رمان: تصور کنید که زندگی‌تان از هر نظر با مشکل رو‌به‌روست؛ همسرتان ناپدید شده، قلدرها دست از سر پسرخوانده‌ی نوجوانتان بر نمی‌دارند و برای دخترتان که هوش و استعداد کم‌نظیری در ریاضی دارد، فرصتی بی‌نظیر پیش آمده؛ اما به خاطر مشکلات مالی، نمی‌توانید این فرصت را برای او فراهم کنید. این، زندگی جس در یک نگاه است تا این که فرصت رهایی از این شرایط سخت به شکلی غیر منتظره خود را نمایان می‌سازد. این فرصت رهایی، میلیونری به نام اِد است که جس به شکلی اتفاقی، وظیفه‌ی تمیز کردن یکی از خانه‌هایش را بر عهده گرفته
🌷 🌷 !! 🌷شهید حسین محمدیانی، غیر از جراحت اصلی‌اش که باعث شهادتش شد، تقریباً جای سالم در بدن نداشت، دور هم که جمع می‌شدیم، به شوخی می‌گفتیم: «حاج حسین این زخم کدام عملیات است؟» می‌گفت: «کربلای ۵» ـ این زخم؟ ـ عملیات.... در عملیات مهران این‌قدر به بدنش ترکش خورده بود که تقریباً از همه جای آن خون می‌ریخت. 🌷وقتی در خدمت حاج حسین بودیم، معمولاً شب‌ها درِ حمام را می‌بست و برای استحمام می‌رفت. در ذهن خودم گمان می‌کردم که این‌ها نمی‌خواهند با نیروهای عادی باشند، چون به هر حال فرمانده هستند و غرور دارند. 🌷یک‌بار مسئله را با خودش در میان گذاشتم و پرسیدم: «مگر شما غیر از بقیه هستید؟ چرا با بقیه حمام نمی‌روید؟» او گفت: «وقتی حمام می‌روم، خیلی به من نگاه می‌کنند، پهلوها، پشت، دست و پایم پر از جای ترکش است و جای بخیه و زخم؛ چون بچه‌ها خیلی نگاه می‌کنند راحت نیستم، می‌ترسم احساس غرور یا تکبر به من دست بدهد.» 🌹خاطره ای به یاد فرمانده، جانباز شهید حسین محمدیانی فرمانده محور عملیاتی تیپ یکم لشکر ۵ نصر، ایشان در تاریخ ۱۲ آذر ماه ۱۳۷۰ به علت عوارض شیمیایی به شهادت رسید. 📚 کتاب "وقت قنوت" ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
📚دعایی که هدر رفت ! خداوند به يكى از پيامبرانش وحى فرمود كه در ميان قومت سه دعای فلان شخص مستجاب است. پیامبر آن شخص را مطلع کرد و آن مرد نیز این قضیه را به همسرش اطلاع داد ، همسر مرد از وی درخواست کرد که یکی از دعاها را مختص او قرار دهد و مرد نیز پذیرفت. همسر آن مرد از وى خواست تا دعا كند كه او زيباترين زن روزگار گردد ، مرد نیز دعا کرد و دعایش مستجاب شد ، ولى زيبايى زن چنان كرد كه پادشاه و درباريان و جوانان بسيارى به او دل بستند. كار به جايى رسيد كه آن زن ديگر به شوهر پيرش علاقه‌اى نداشت و خشمگينانه با او رفتار مى‌كرد ولى آن مرد پيوسته با زنش مدارا مى‌كرد. اما بلاخره طاقتش به سر رسید و مرد از خدا خواست كه زنش را به شكل سگى درآورد. فرزندان آن مرد به نزد وی آمدن و گفتند مردم مارا سرزنش می کنند که مادر شما سگ است و ... زارى‌كنان به پدر التماس کردند تا برای حفظ‍‌ آبروى خانواده، مادرشان را به چهرۀ نخست درآورد؛ پدر نيز قبول كرد و دعا کرد؛ همسرش به چهرۀ پيشين بازگشت و اينگونه دعا های این مرد ضایع شد. 📚منبع :بحار الأنوار, ج 14 , ص 485 ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔆مهربانی 🦋خانمى داستان زندگى اش را اينگونه تعريف مى كند : 🦋با مرد مومنى ازدواج كردم و با او زندگى خوبى داشتم . از او داراى سه فرزند شدم. ما در شهرى زندگى مى كرديم و خانواده ى همسرم در شهرى ديگر؛ 🦋روزى از روزها اتفاق ناگوارى براى خانواده‌ى همسرم رخ داد؛ پدر و برادرانش فوت كردند و فقط مادرش زنده ماند و يكى از خواهرانش ، كہ دچار ناتوانى جسمى شد. همه اندوهگين بودند، 🦋روزها يكى پس از ديگرى سپرى شد و اين غم رفته رفته كمرنگ شد، اما همسرم همچنان غمگين بود، و نسبت بہ مادر و خواهر عليلش احساس مسوليت مى كرد . 🦋از من خواست تا مادر و خواهرش را بہ خانه مان بياورد تااز آنها مواظبت كنيم مخصوصا خواهرش، زيرا مادرش پير بود و توان نگهدارى از او را نداشت 🦋احساس كردم دنيا بر من تنگ آمد ، به پيشنهادش اعتراض كردم، گفت: خواهرم بہ زودى دوره ى درمانش را تمام مى كند و بعد از آن با ما زندگى خواهد كرد، چرا كہ او بعد از خدا، جز من كسى را ندارد 🦋از آن پس روزهاى خيلى بدى را سپرى مى كرديم ؛ هربار يادم مى افتاد كہ قرار است آن دو با ما زندگى كنند، حالم بد مى شد و بہ اين فكر مى كردم كہ با وجود آنها؛ چگونه مى توانم در خانه ام راحت باشم؟! 🦋خانواده ام چگونه به ديدنم بيايند؟! اصلا چگونه احساس راحتى كنم؟! 🦋هرچه روز بہ روز موعود نزديك تر مى شديم اندوه من بيشتر مى شد و بيش از پيش از دست همسرم دلگير مي شدم  🦋يك سال گذشت و پس از گذشت اين يك سال تقدير خداوند اينگونه بود كہ دوره ى درمانش يك سال ديگر تمديد شود؛ 🦋اما من اصلا از اين موضوع خوشحال نشدم ، چون باز به اين مى انديشيدم كه قرار است بیایند، و این موضوع همه خوشحالی هایی که به سمتم می آمد را بی معنی میکرد. 🦋اما اتفاقی افتاد که انتظارش را نداشتم .اتفاقی که حتى به ذهنم نيز خطور نکرده بود. همسرم در یک تصادف جانش را از دست داد. این اتفاق مرا واداشت تا من و فرزندانم به خانه مادر همسرم و دخترش منتقل شده و با آنها زندگى كنيم . 🦋چه روزهای زیادی كه بخاطر ترس از اینکه نکند آن دو با ما زندگی کنند خوشبختی را از خودم و همسرم منع كردم، چه روزهای زیادی كه قلب همسرم را به خاطر حرفها و سرزنشهایم به درد آوردم، اما او رفت و ما را در کنار خواهری که نگران آینده او بعد از مرگ مادرش بود، تنها گذاشت. 🦋ما هرگز نمى دانیم چه موقع خواهیم رفت و چه کسی خواهد رفت. 🦋بیاییم روزهایمان را به شادی بگذرانیم و ذهن خود را درگیر آینده اى كہ از آن بى خبريم نکنیم ؛ 🦋بیاییم عزیزانمان را با آنچه که آرزویش را دارند شاد کنیم، پيش از اینکه ما را تنها بگذارند و حسرت يك بار ديدنشان بر دلمان بماند ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
زندگی وقتی قشنگه که در کتاب قانون آن اصل معرفت ماده محبت... و تبصره عـشق نوشتـه شـده باشـه زندگی تـون عـاشقـانـه💕 ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
23.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آیا می‌دانید چرا مچ پا و دست در ، نمایان و جلوباز است؟ 🌏 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺تصور کنید چقدر دانش می تواند در آنجا باشد.. یک کتابخانه باستانی عظیم در یک صومعه تبتی در سال 2003 کشف شد. 84000 نسخه خطی مخفی (کتاب) با بیش از 1000 سال قدمت، روی طبقات قدیمی، با 60 متر طول و 10 متر ارتفاع. ♨️ 👇👇👇 🌍 http://eitaa.com/cognizable_wan