eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
676 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"چند توصیه‌ی مهم به همسران!!!" 1⃣ خواسته‌هایتان را به روشنی بیان کنید: 🔹 در بیان خواسته‌های خود از همسرتان، صراحت بیان داشته باشید تا سوءتفاهم پیش نیاید. 2⃣ مسائل را به موقع حل کنید: 🔸 اجازه ندهید وجودتان انباشته از خشم شود تا جایی که کینه در وجودتان رخنه کند. 3⃣ به ‌خود و همسرتان به چشم یک تیم دو نفره نگاه‌ کنید: 🔹 یعنی اینکه هر دوی شما، انسان‌های منحصر به فردی هستید با نگرش‌ها و توانمندی‌های متفاوت؛ و همین تفاوت‌ها بیانگر ارزشمند بودن شما به ‌عنوان یک تیم است. 4⃣ صادقانه گوش کنید: 🔹 بدون هیچ پیش داوری، به نگرانی‌ها و گله‌های همسرتان گوش کنید. 5⃣ برای حفظ روابط صمیمانه با همسرتان، کوشا باشید: 🔸 یکرنگی و یکدلی اتفاقی به وجود نمی‌آید. داشتن روابط موفق، مستلزم سال‌ها توجه مستمر است. 6⃣ هرگز قدرت زیبا جلوه کردن و سر زنده بودن را دست کم نگیرید: 🔹 روابط زناشویی، خوب است، اما نجواهای عاشقانه شیرین‌تر است. حفظ روابط زناشویی آسان است، اما ایجاد صمیمیت و نزدیکی مشکل. این کار به صداقت و راستی، صراحت در گفتار، بیان خود، در میان گذاشتن نگرانی‌ها و نیز علایق خود، ترس‌ها، دلتنگی‌ها و همین طور امید و آرزوها نیاز دارد. 7⃣ انرژی خود را حفظ کنید، سالم و با نشاط بمانید: 🔹 تمام زندگی‌های مشترک، افت ‌و‌ خیز‌های خودشان را دارند و همیشه حوادث زندگی بر وفق مراد نیست، اما همکاری و همفکری در مواقع سخت، روابط زناشویی را محکم تر می‌کند 8⃣ به آینده فکر کنید: 🔹 همواره خواسته‌ها و آرزوهایتان را با هم در میان بگذارید تا اطمینان یابید که هر دوی شما در این مسیر باهم هستید. 9⃣ عشق را مطلق تصور نکنید: 🔸 عشق کالایی نیست که داشته باشید یا نداشته باشید. عشق احساسی است با فراز و نشیب‌هایش و این بستگی به نحوه برخورد شما دارد. ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🤎🦋🤎 💞 به همسرت بگو چه کارایی رو دوست داری🥰 ❣اگر‌ می‌خواهید همسرتان برخی از کارهایی که شما را به وَجد می‌آورد تکرار کند باید به او حضوری یا پیامکی اعلام کنید که من از فلان رفتار یا گفتارت خیلی زیاد و به طور خاص لذّت می‌برم. 👈 به او بگویید که همیشه با تصور فلان رفتار یا گفتارت حال خوشی پیدا کرده و خدا را بابت این نعمت، شکر می‌کنم. ❣در واقع دارید با این روش یعنی ترفند اعلام، غیرمستقیم به او اعلام می‌کنید که باز هم رفتارها و گفتارهای مورد پسندم را تکرار کن! ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
نام کتاب: تنگسیر نویسنده : صادق چوبک تعداد صفحه : 213 حجم فایل : 1.9 مگابایت *درباره کتاب تنگسیر اثر صادق چوبک * تنگسیر نخستین رمان صادق چوبک است. ماجرای رمان در تنگسیر و بوشهر می ‌گذرد. قهرمان داستان زایر محمد دلاور و جوانمرد تنگسیری است. او مردی است ساده و پاک و خانواده دوست، ولی برخی از شهرنشینان بندری سرمایه و دارایی وی را به امانت گرفته و خرج کرده‌اند. زایر محمد بر آن می ‌شود تا از آنان انتقام سختی بگیرد. پس با زن و دو فرزندش وداع می گوید تا برای نگاهبانی از درستکاری و آبرو و مردانگی خود آخرین راه چاره را در پیش گیرد. *
همیشه تا لحظه ی آخر، تا اون لحظه ی که فکر میکنی رسیدن ناممکنه و از خواسته ات هنوزم دوری، تااون لحظه ی که تاریکه.. تلاش کن! به قول فلورانس اسکاول شین، تو کتاب چهار اثر میگه: "خواسته‌های آدمی اغلب در آخرین لحظه برآورده می‌شوند چون آدمی کار را وا می‌نهد. یعنی از استدلال دست می‌کشد و خرد لایتناهی مجال کار می‌یابد." ‌ ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
‏وقتی یه مار شما رو نیش می‌زنه قطعا نمی‌افتی دنبالش تا ثابت کنی آدم اشتباهی رو نیش زده عزیزم اون موجود ذاتا کارش نیش زدنه مجدد پیام می‌دی که چی بشه؟ دوباره نیش بزنه؟ بعضیا رو رها کن عزیز دل رها کن… ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
وقتی تو ليوان بیش از حد آب بریزی که سرریز بشه اونی که مقصره، ليوان نيست مقصر تویی!!! که بيش از ظرفیتش بهش آب دادی پس مراقب ظرفیت طرف های مقابلت باش تا لبريزش نکنی. ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🇮🇷🏴🏴🏴 *مداح چه برای آقا (علیه السلام) از زبان مادرش (س) به زبان ، به پا می‌کنه*😭😭😭 🇮🇷🏴🏴🏴 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
پیرمردی شبی به پسر جوانش گفت: بیا با هم به خانۀ خواهرم برویم. پیرمرد عصای خود برداشت و با پسر جوانش به راه افتادند. در تاریکی شب به ناگاه عصای پدر شکست و پدر بر کتف پسر دست نهاد و ادامۀ مسیر دادند تا به خانۀ خواهر رسیدند. ساعتی صلۀ ارحام کردند و خواستند برگردند که پسر از خانۀ عمّه شاخه درختی برید و برای پدر عصایی ساخت تا به منزل برگردند. پدر در راه گریه کرد. پسر جوان پرسید: چرا گریه می‌کنی؟! پدر گفت: عمری تو را زحمت و رنج کشیدم و بعد از مرگ مادرت، مادر شدم و نفس خویش بر خود حرام کرده و تو را بزرگ کردم، ساعتی نتوانستی سنگینی مرا بر کتف خود تحمل کنی! قربان خدای خود بروم از درختی شاخه‌ای بریدی که من بر آن درخت هیچ رنجی نکشیده بودم که بی‌منّت سنگینی مرا بر خود خواهد کشید. چه دیر آموختم که باید همیشه فقط بر قدرت خدای خود تکیه کرد و بس!!! 🍃 🌺🍃 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🕯 توسل به حضرت زینب(س) در تعجیل در فرج 🔰از آقای شیخ حسین سامرایی که از اتقیاء اهل منبر در عراق بودند، نقل شده است: ▫️ در آن ایامی که در سامرا مشرف بودم، روز جمعه طرف عصر در سرداب مقدس رفتم؛ دیدم غیر از من کسی نیست و من حال و توجهی پیدا کرده و متوسل به حضرت ولی عصر (عج) شدم در آن حال صدایی از پشت سر شنیدم که به فارسی فرمود: 🔸 «به شیعیان و دوستان ما بگویید خدا را قسم دهند به حق عمه ام زینب که فرج مرا نزدیک گرداند.» ⬅️ شیفتگان حضرت مهدی، ج۱، ص۲۵۱ سلام الله علیها علیه اسلام ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
📚دیوانه چو دیوانه ببیند،خوشش آید ✍این ضرب المثل غالبا در مورد افرادی به کار می رود که در هر شرایطی همدل و همدم خود را پیدا می کنند. «محمد بن زکریای رازی» بعد از سال ها درس خواندن و شاگردی در محضر اساتید بزرگ تبدیل به حکیم کار بلدی شد که روز به روز به جهت طبابت صحیح اش مشهورتر می شد. طوری که نام یکی از معروفترین پزشکان یونانی به نام «جالینوس» را به او نسبت داده بودند. 🔸یک روز رازی از محل کارش خارج شد، تا به خانه اش برود. ولی عدّه ای از شاگردانش در طول مسیر در مورد روش تشخیص بیماری ها و داروی مناسب برای بیماران مختلف از او سؤال می پرسیدند. همینطور که آنها در مسیر حرکت می کردند، دیوانه ای از راه رسید و مستقیم به سراغ رازی رفت. 🔸دیوانه جلوتر که آمد دستش را دراز کرد تا با زکریای رازی دست بدهد. استاد با او دست داد و بعد مرد دیوانه سعی کرد با جملات بی سرو تهی حرفی را به استاد بزند. دیوانه تند و تند برای استاد حرف هایی را زد، بعد چند قدمی با هم راه رفتند. سپس دیوانه روی استاد را بوسید با او دست داد خداحافظی کرد و از آنجا رفت. 🔸شاگردان رازی دوباره سراغ استاد آمدند. ولی رازی دیگر حواسش آنجا نبود و جوابی به آنها نمی داد. با رسیدن استاد به خانه اش شاگردان خواستند بروند که رازی گفت : من حالم بد است باید دارویی برای درد من بسازید. شاگردان برای کمک به استاد به خانه اش رفتند. 🔸رازی نام چندین رقم دارو را برد و از آنها خواست این داروها را با هم ترکیب کنند. یکی از شاگردان گفت: استاد این دارویی که شما از ما خواستید مگر دارویی نیست که برای درمان دیوانگان تجویز می کنید⁉️ رازی گفت: آفرین، درست فهمیدی؛ شاگرد گفت: 🔸ولی استاد، شما که دچار دیوانگی نشده اید. این دارو را برای کسی می خواهید؟ رازی گفت: آن دیوانه که در کوچه دیدیم، اصلاً به شما توجهی نکرد. انگار فقط با من کار داشت. او فقط از دیدن من خوشحال شد و خندید. 🔸حتماً او من را از همه شما به خودش شبیه تر دیده و فکر کرده فقط منم که حرفهای بی سروته او را درک می کنم که یک راست به سراغ من آمد. می خواهم از جنون کاملم جلوگیری کنم و قبل از اینکه کاملاً دیوانه بشوم شروع به مصرف دارو نمایم... ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🇮🇷🏴🏴🏴 🌹✨بسم رب الشهدا والصدیقین... 🥀💥 السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام) 💥🥀 🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤 👈👈◼️برای نخستین بار در ، و مو به موی تمام تاریخی در کشور که هر مسلمانی آرزوی را دارد! ◼️این صحنه آرایی و روز که منطبق بر موجود می باشد، توسط هزاران نفر از زن و مرد ، طی تمرین و ، در خاک به کشیده شده است! حتما کنید و برای تمام حضرت ارسال کنید! 🇮🇷🏴🏴🏴 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیبایی بالهای پروانه به زیبایی پرو بال این جغد نمیرسه👌😍 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
نام و نام خانوادگی مهمه، ولی نان و نان خانوادگی مهم تره! واسه همینه میگن: تعليم نده کم ذات را كم ذات اگر بالا رود، گردن زند استاد را... ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
ﺍﺯ بزرگی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : راز این امیدواری و آرامشی که در وجودت داری چیست؟! گفت: ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ، تصمیم گرفتم ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ کنم: ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﺩ، ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ! ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ، ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ! ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﯽﺩﻫﺪ، ﭘﺲ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ! ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﻬﯿﺎ ﺷﺪﻡ! ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﮑﯽ ﻭ ﺑﺪﯼ ﮔﻢ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﻣﯽﮔﺮﺩﺩ، ﭘﺲ ﺑﺮ ﺧﻮﺑﯽ‌ها ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ‌ها ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ! ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ پنج ﺍﺻﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﻢ... ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
28.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدای من اینا کی هستند .. ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
گربه زده سیم هدفون صاحبش رو داغون کرده، صاحبش هم دعواش کرده، گربه هم ول کرده رفته، یه ساعت بعد با یه مار کوچیک برگشته، که بیا بدبخت کولی بازی نداره یه هدفون نو برات گرفتم 😂 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
آیا شما خوشتان می آید کسی به شما بگوید که این کار را بکن وآن کار رانکن؟مردها هم مثل شما دلشان نمیخواهدکسی مدام از انها بخواهد که زیر ورو شوندتا آنجا که میتوانید مردتان را آنچنان که هست قبول کنید. ➖ اگر اوخسته است ومیخواهید مطلب مهمی را بگویید بلافاصله به اصل مطلب بروید وحاشه پردازی نکنیداگر نیاز به دانستن جزییات باشد خودشان پرس و جو میکنند ➖ به هر طریق ممکن..محبتتان را به او نشان دهید وچرتکه نیاندازید.دنبال یک موقعیت خاص نباشیدخیلی از مردها هستند که از خودشما هم رمانتیک ترند. ➖ وقتی او دارد افکار وعقایدش را به شما میگویدتوی ذوقش نزنیدهمیشه وهمه جا نشان دهید که برایش احترام قایل اید ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
همیشه از خودمون بپرسیم: آیا تو بهترین هستی برای که انتظار داری شوهرت برای تو بهترین مرد باشه؟؟ یه خانوم با سیاست تمرکزش رو تغییر خودشه نه تغییر دیگران... شاید با تغییر ما طرف مقابلمون هم تاثیر بپذیره و تغییر کنه و شاید هم نه!؛ این زیاد مهم نیست💕💕 . . 👈مهم منم مهم اینه که "من" تغییر کنم واسه آرامش خودم واسه حال خوب خودم واسه حس خوبی که خودم پیدا میکنم...💖💖 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
زندگی با خانواده همسر ؛ زندگی در یک منزل حتی با خانواده خودتون هم میتونه باعث اختلافات این چنینی بشه؛ از اونجایی که شما مهمان اون خونه هستید طبیعتا باید صبوری بیشتر داشته باشید. سوالی که مطرحه اینه که‌ همسر شما شرایط زندگی مستقل رو دارند؟ اگر ندارند بهتره فعلا نه گزارشی داده بشه نه واکنشی بلکه سعی کنید احترام روابطتون رو حفظ کنید، با خانواده همسرتون محترمانه و محبت امیز صحبت کنید، وقتی بی دلیل ایراد گرفته میشه از کارهاتون لبخند بزنید و به مادر شوهرتون بگید که‌ تمام تلاشتون رو کردید که کارتون درست انجام بشه. حواستون باشه لبخندتون هیستیریک نباشه، بلکه محترمانه و از روی محبت باشه. جوری نباشه که احساس کنند تونستند شمارو عصبانی کنند. در خصوص همسرتون گزارش دادن بهشون شرایطو بهتر نمیکنه و صرفا حس میکنند شما قصد دارید روابط و خراب کنید. اگر امکان جدا شدنتون از منزلشون نیست، ممکنه‌ همسرتون بی تفاوتیشون ظاهری باشه که شما هم از مسئله رد بشید، پس فقط در چنین مواقعی بگید که خانوادشونو دوست دارید و تلاش میکنید روابط بهتر باشه اما این مسائل ناراحتتون‌میکنه، بهوجای گله و شکایت بپرسید که به نظرت چیکار کنیم‌ که این تنش کمتر بشه، توی صحبت ها یگید که ای کاش مستقل بودیم و حرمت ها حفظ میشد و.........طرح نیاز همونطور که تو گروه اموزش داده شده🌸مجموعا مستقیم‌ نگید که جدا بشیم و فاصله بگیریم چون منو ازار میدن! سعی کنید ضمن صحبت ها محبت طرف مقابل یعنی خانواده همسرتون که بهرحال استقلالش با حضور شماها در منزلشون بهم خورده رو ندید نگیرید.‌تو صحبت هاتون یادآور بشین که مادرت خیلی بهمون محبت داره ولی اونم با وجود ما اینجا یه کم اذیت شده هر چند ما رو دوست داره😊 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🔰پدر و مادرم، حرفی که با شما دارم این است که در نبود من صبور باشید و خدایی نکرده حرف یا عملی انجام ندهید که باعث رنجش دل امام زمان و رهبر عزیزتر از جانم و خوشحالی دشمنان اسلام شود و بدانید که فرزند شما در مقابل عزیزان امام حسین(علیه السلام) هیچ ارزشی ندارد و اگر خواستید برای نبود فرزندتان اشک بریزید برای مظلومیت امام حسین(علیه السلام) و فرزندانش گریه کنید. 🔰همیشه راضی باشید به رضای خداوند و شکرگذار خداوند باشید که فرزندتان در راه امام حسین(ع) قربانی شد. و بدانید که من با اراده خودم این راه را انتخاب کردم و همیشه شکرگذار خداوند هستم که مرا لایق این راه دانست. 🌷 ●ولادت : ۱۳۷۰/۱/۱۹ اراک ، مرکزی ●شهادت :۱۳۹۴/۸/۱۰حلب ، سوریه ✾📚 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖 _کوتاه_ تصویری. 🔖 🖥موضوع: چگونه می توانم به اصحاب امام حسین (علیه السلام) ملحق بشوم؟ ✅ زنجیرزنی که بد اخلاق است و خانمی که با نیت الهی قیمه نذری را هم می زند ولی جلوی نامحرم بدون حجاب است! 🎞سخنران:حجة الاسلام محمد رضا . ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🏴 شیخ جعفر مجتهدی(ره) : 💎 گریه بر امام حسین علیه‌السلام سِرّالاسرار عالم معناست. ✨ هر چه می‌خواهید، در خانه ی امام حسین علیه‌السلام است؛ همه چیز را از آن حضرت بخواهید که نزدیکترین راه تقرب الهی، توسل به آن بزرگوار است. 📿 ما با گفتن یک یا علی به نبرد اهریمن می‌رویم و با نام مبارک آقا امام حسین علیه‌السلام کمر شیطان را می‌شکنیم. ⬅️ کتاب لاله ای از ملکوت، جلد چهارم 🏷 علیه السلام ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احتمالا اکثر پدر و مادرها این رو تجربه کردن: وقتی بچه‌ میوفته، برای اینکه بفهمه شدت گریه‌ش باید چقدر باشه، به صورت مامان باباش نگاه می‌کنه !👀 وقتی مامان یا بابا بخاطر ترس یا اضطراب خودشون، خیلی ناراحتن یا بیش از حد واکنش نشون میدن، بچه هم اون احساس رو می‌گیره و ممکنه بیشتر ناراحت بشه ! در واقع والدینن که به بچه کمک میکنن احساساتش رو کنترل کنه. بنابراین، اگه واکنش ما شدید باشه، مغز کودک به جای دریافت پیام آرامش و مراقبت، اضطراب یا احساسات منفی رو ثبت می‌کنه!😊 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلاغ بعد از نجات، ناجی خود را شگفت زده کرد👏👏👏 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
* 🔻داستان تشرف یکی از علمای اصفهان؛ بسیار زیبا و نکته دار... علی رغم طولانی بودن مطالعه آن را از دست ندهید: 🔹حدود هشتاد سال پیش برای یکی از علمای اصفهان که از سادات خیلی اصیل هم هستند تشرفی پیش آمده بود که خیلی جالب است. 🔸ايشان جوان بوده و سوار الاغ مى‏ شده و اطراف اصفهان تبلیغ مى‏ رفته و روضه مى ‏خوانده است. دهه اول محرم بوده، به يكى از روستاهای اطراف مى‏ رود و منبرش را می رود. آن روز برف سنگينى مى ‏آمده است. 🔹وقتى اين روضه تمام مى ‏شود بايد به يك روستای ديگر با فاصله مثلاً يك فرسخ برود. سوار الاغ که مى ‏شود برود، يكى از اهالى اين آبادى مى ‏آيد و مى ‏گويد:« آقا سيد تو راه گرگ و حيوانات درنده هستند مى ‏خواهید يكى، دو نفر همراهتان بفرستيم؟ 🔸ايشان مى‏ گويد: مى‏ روم مشكلى نداره» و قبول نمی کند همراهی بیاید. نقل می کند عباى زمستانيم را به سر كشيدم و سوار بر الاغ شدم و رفتم. برف سنگينى مى‏ آمد. برف سنگينى هم به زمين نشسته بود. مى‏ گويد مقدارى كه آمدم احساس کردم، گويا يك سوارِ ديگر از پشت سر من، دارد مى‏ آيد. 🔹منتهى از بس برف سنگين بود، حوصله نكردم سرم را بیرون بیاورم و ببينم کیست. حدس زدم یه نفر از روستا آخرش آمده مراقب من باشد. 🔸بعد آن آقا كه پشت سر من مى ‏آمد گفت:« آ سيد مصطفى سلامٌ عليكم». 🔹گفتم:« سلام عليكم» . 🔸گفت: «مسئلةٌ»(یعنی سوالی داشتم؟) 🔹گفتم:« بفرماييد». 🔸گفت:« آيا در روز عاشورا دشمن بر جسد حضرت سيدالشهداء اسب تاخت؟ 🔹گفتم:« بله من در تاريخ خوانده‏ ام كه چنین کاری کرده اند. 🔸آن آقا گفتند:« و اسب ها هم بر بدن رفتند؟» 🔹گفتم: «بله در تاريخ هست كه اسب ها هم بر بدن رفتند.» 🔸مدتى گذشت و يك خورده جلوتر آمديم. بازآن آقا گفتند:« آسيد مصطفى! آيا متوكل عباسی خواست قبر حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) را، منهدم كند؟» 🔹گفتم: بله سعى كرد كه از بين ببرد». 🔸گفت:« گاوها را فرستاد كه قبر را شخم بزنند و مساوى كنند؟» 🔹گفتم:« من در تاريخ خوانده‏ ام كه فرستادند اما گاوها نرفتند». 🔸گفت« چطور؟ اسب كه حيوان نجيب و خوش فهمى است و در عالم خودش بيش از گاو متوجه می شود، اما بر جسد و بدن مبارك حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) رفت ولى آن گاوها حتى بر قبر مطهر هم نرفتند و شخم نزدنند و قبر را از بين نبرند؟!» 🔹آقا سید می گوید من به فکر رفتم که عجب سوالى شد! اين از محدوده توانائى فکری اين آبادى و اين منطقه بيرون است! داشتم به جوابش هم فكر مى‏ كردم. گويا حس كردم از همان پشت سر نورى به دلم افتاد و جوابی برای این سوال به نظرم آمد. 🔸گفتم:« البته اين قضيه يك جوابى دارد». 🔹گفتند:« چى هست؟» 🔸گفتم:« روز عاشورا حضرت سيد الشهداء (عليه ‏السلام) خواسته بودند كه هر چه دارند را براى خدا بدهند حتى اين يك مشت استخوان را گذاشتند وسط و خودشان اجازه دادند و خودشان خواسته بودند كه اسب بر بدن مبارکشان برود. خود حضرت خواستند هر چه داشتند را در راه خدا داده باشند. اما در جريان متوكل، اينها مى‏ خواستند آثار حضرت را از بين ببرند. 🔹نظر امام حسین (علیه السلام) بر از بين رفتن آثارشان نبود، از اول خود حضرت مى‏ خواستند، آثارشان محفوظ بماند تا مردم به اين وسيله بهره ببرند و مقرّب به خدا شوند». 🔸آن آقا كه پشت سر بود، فرمود:« درست است.» 🔹آقا سید مصطفی می گوید: بعد پشت سرم را نگاه كردم ديدم هيچ كسى نيست حتى جاى پائى غير از همين مسيرى كه من آمده‏ ام، نيست. ✅  👇👇👇 @cognizable_wan
➕ بچه که بودم آرزو داشتم خیلی پولدار شوم! و اولین چیزی هم که می‌خواستم بخرم یک یخچال برای "ننه‌نخودی" بود. ننه‌نخودی پیرزنِ تنهایِ محل ما بود که هیچ‌وقت بچه‌دار نشده بود. می‌گفتند جوان که بود شاداب و سرحال بود و برای بقیه نخود می‌ریخته و فال می‌گرفته. پیر که شد، دیگر نخود برای کسی نریخته؛ اما "نخودی" مانده بود تهِ اسمش. زمستان و تابستان آبِ‌یخ می‌خورد، ولی یخچال نداشت. ننه، شب‌ها راه می‌افتاد می‌آمد درِ خانه‌ی ما را می‌زد و یک قالبِ بزرگ یخ می‌گرفت. توی جایخیِ یخچالمان، یک کاسه داشتیم که اسمش "کاسه‌ی ننه‌نخودی" بود. ننه با خانه‌ی ما ندار بود. درِ خانه اگر باز بود بی‌در زدن می‌آمد تو، و اگر سرِ شام بودیم یک بشقاب هم می‌آوردیم برای او. با بابا رفیق بود! برایش شال‌گردن و جوراب پشمی می‌بافت و باهاش که حرف می‌زد توی هر جمله یک "پسرم" می‌گفت. یک شبِ تابستان که مهمان داشتیم و توی حیاط جمع بودیم؛ ننه، پرده را کنار زد و آمد تو. بچه‌ی فامیل که از ورود یکباره‌ی یک پیرزن کوچولوی موحنایی ترسیده بود، جیغ زد و گریه کرد. ننه به بچه‌ آبنبات داد. نگرفت، بیشتر جیغ زد. بچه‌ را آرام کردیم و کاسه‌ی ننه نخودی را از توی جایخی آوردیم. بابا وقتی قالب یخ را می‌انداخت توی زنبیل ننه، آرام گفت: "ننه! از این به‌بعد در بزن!" ننه، مکث کرد. به بابا نگاه کرد؛ به ما نگاه کرد و بعد بی‌حرف رفت. و بعد از آن، دیگر پیِ یخ نیامد. کاسه‌ی ننه‌نخودی ماند توی جایخی و روی یخش، یک لایه برفک نشست. یک شب، کاسه را برداشتیم و با بابا رفتیم درِ خانه‌ی ننه. در را باز کرد. به بابا نگاه کرد. گفت: "دیگه آبِ یخ نمی‌خورم، پسرم!" قهر نکرده بود؛ ولی نگاهش به بابا غریبه شده بود. شبیه مادری شده بود که بچه‌هایش بی‌هوا برده باشندش خانۀ سالمندان. او توی خانه‌ی ما کاسه داشت، بشقاب داشت و یک "پسر". یک در، یک درِ آهنی ناقابل، یک در نزدن و حرفِ پدر ننه را پرت کرد به دنیای خودش و این واقعیت تلخ را یادش آورده بود که "پسرش" پسرش نبوده! ننه‌نخودی یک روز داغ تابستان مُرد. توی تشییع‌جنازه‌اش کاسه‌ی یخ ننه را انداختیم توی کلمن و بابا قدِ یک پسرِ مادر مُرده اشک ریخت و مدام آبِ یخ خورد. یک حرف، یک عکس‌العمل، یک نگاه،... چقدر آثار به همراه دارد... کاسۀ یخ؛ انگار بهانه‌ی عشق و مهربانی بود... خدا می‌دونه کاسۀ یخ هر کدوم از ما کی؟ کجا؟ در یخچال دل چه کسانی؟ هزار بار برفک گرفت و شکست و پرت شد و دیده نشد! حواسمون به یکدیگر باشد، در پیچ و خم این روزگار، یکدیگر را فراموش نکنیم و محبت و مهربانی را به بوتۀ فراموشی نسپاریم. نگذاریم گلِ محبت، در پشتِ درب نامهربانی پژمرده شود. 🌹🙏 ✾┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داخل خانه های محفظه ی لباسشویی چی بریزم؟✅💯 ⛱🔥 🔥⛱ ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan