❂○° #مدافع_عشق °○❂
🔻 قسمت #سی_وپنج
ازاتاق بیرون میروی و تاکید میکنی باچادر پشت سرت بیایم.
میخواهم همه چیز هرطور که تومیخواهی باشد.ازپله ها پایین میرویم.همه درراهرو جلوی درحیاط ایستاده اند و گریه میکنند.تنها کسی که بیخیال تمام عالم بنظرمیرسد علی اصغراست که مات و مبهوت اشکهای همه گوشه ای ایستاده.مادرت ظرف اب را دستش گرفته و حسین اقا کنارش ایستاده
فاطمه درست کنار درایستاده و بغض کرده. زینب و همسرش هم امده اند برای بدرقه.پدر و مادر من هم قراربود به فرودگاه بیایند.
نگاهت را درجمع میچرخانی و لبخند میزنی
_ خب صبر کنید که یه مهمون دیگه هم داریم.
همه باچشم ازت میپرسند
_ کی مهمونه؟
روی اخرین پله میشینی و به ساعت مچی ات نگاه میکنی
زینب میپرسد
_ کی قراره بیاد داداش؟
_ صبرکن قربونت برم
هیچ کس حال صحبت ندارد.همه فقط ده دقیقه منتظر ماندیم که یکدفعه صدای زنگ در بلند میشود
ازجا میپری و میگویی
_ مهمون اومد
به حیاط میدوی و بعداز چندلحظه صدای باز شدن در و سلام علیک کردن تو با یک نفر بگوش میرسد
_ به به سلام علیکم حاج اقا خوش اومدی
_ علیکم السلام شاه دوماد !چطوری دیر که نکردم.؟
_ نه سروقت اومدید
همانطور صدایتان نزدیک میشود که یک دفعه خودت بامردی با عمامه مشکی و سیمایی نورانی جلوی در ظاهر میشوید.مرد رو بهمه سلام میکند و ما گیج و مبهوت جوابش رامیدهیم.همه منتظرتوضیح توایم که تو به مرد تعارف میزنی تاداخل بیاید.اوهم کفش هایش راگوشه ای جفت میکند و وارد خانه میشود.راه را برایش باز میکنیم.به هال اشاره میکنی که _ حاجی بفرمایید برید بشینیدمام میایم
اومیرود و تو سمت ما برمیگردی و میگویی
_ یکی به مادرخانوم پدرخانومم زنگ بزنه بگه نرن فرودگاه بیان اینجا
مادرت ظرف آب را دستم میدهد و سمتت می آید
_ نمیخوای بگی این کیه؟باز چی تو سرته مادر
لبخند میرنی و رو بمن میکنی
_ حاجی از رفقای حوزس ازش خواستم بیاد قبل رفتن عقدمنو ریحان رو بخونه!
حرف ازدهانت کامل بیرون نیامده ظرف از دستم میفتد
همگی بادهان باز نگاهت میکنیم
خم میشوی و ظرف رااز روی زمین برمیداری
_ چیزی نشده که گفتم شاید بعدن دیگه نشه
دستی به روسری ام میکشی
_ ببخش خانوم بی خبر شد.نتونستی درست حسابی خودتو شبیه عروساکنی میخواستم دم رفتن غافلگیرت کنم
علاقه ات میشود بغض در سینه ام و نفسم را بشماره میندازد
چقدر دوست دارم علی!
چقدر عجیب خواستنی هستی
خدایا خودت شاهدی کسی را راهی میکنم که شک ندارم جز ما نیست
ازاول #اسمانی بوده
امن یجیب #قلب من چشمان بی همتای توست
همانطور که هاج و واج نگاهت میکنم یکدفعه مثل دیوانه ها آرام میخندم.
زهرا خانوم دست درازمیکند و یقه ات را کمی سمت خود میکشد
_ علی معلومه چته؟مادر این چه کاریه؟میخوای دخترمردم بدبخت شه؟نمیگی خانواده اش الان بیان چی میگن؟
خونسرد نگاه آرامت را به لبهای مادرت دوخته ای.دودستت را بلند میکنی و میگذاری روی دستهای مادرت.
_ اره میدونم دارم چیکار میکنم میدونم!
زهرا خانوم دودستش را از زیر دستهایت بیرون میکشد و نگاهش را به سمت حسین اقا میچرخاند
_ نمیخوای چیزی بگی؟ببین داره چیکار میکنه!صبرنمیکنه وقتی رفت و برگشت دختر بیچاررو عقد کنه!
اوهم شانه بالا میندازد و به من اشاره میکند که:
_ والا زن چی بگم؟وقتی عروسمون راضیه!
چشمهای گرد زهرا خانوم سمت من برمیگردد.از خجالت سرم را پایین میندازم و اشک شوقم را از روی لبم پاک میکنم
_ دخترعزیز دلم! منکه بد تورو نمیخوام!یعنی تو جدن راضی هستی؟نمیخوای صبر کنی وقتی علی رفت و برگشت تکلیفت رو روشن کنه؟
فقط سکوت میکنم و او یک آن میزند پشت دستش که:
_ ای خداجووناچشون شده اخه
صدای سجاد درراه پله میپیچد که
_ چی شده که مامان جون اینقد استرس گرفته؟
همگی به راه پله نگاه میکنیم.او آهسته پله هارا پایین می آید.دقیق که میشوم اثر درد را در چشمان قرمزش میبینم.لبخند لبهایم را پر میکند.پس دلیل دیر امدن از اتاقش برای خداحافظی ،همین صورت نم خورده از گریه های برادرانس
زینب جوابش را میدهد
_ عقد داداشه!
سجاد باشنیدن این جمله هول میکند، پایش پیچ میخورد و از چند پله اخر زمین میخورد.
زهراخانوم سمتش میدود
_ ای خدا مرگم بده! چت شد؟
سجاد که روی زمین پخش شده خنده اش میگیرد
_ چیه داداشه؟بلاخره علی میخوای بری یا میخوای جشن بگیری؟دقیقا چته برادر
و بازهم بلند میخندد.مادرت گوشه چشمی برایش نازک میکند
_ نعخیر.مثل اینکه فقط این وسط منم که دارم حرص میخورم.
فاطمه که تابحال مشغول صحبت باتلفن همراهش بود.لبخند کجی میزند و میگوید
_ به مریم خانوم و پدر ریحانه زنگ زدم.گفتم بیان
زینب میپرسد
_ گفتی برای چی باید بیان؟
_ نه!فقط گفتم لطف کنید تشریف بیارید.مراسم خداحافظی توخونه داریم
_ عه خب یچیزایی میگفتی یکم اماده میشدن
تو وسط حرفشان میپری
_ نه بزار بیان یهو بفهمن
↩️ #ادامہ_دارد...
╭─┅═♥️═┅╮
http://eitaa.com/cognizable_wan
╰─┅═♥️═┅╯
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
ریشه تاریخی ضرب المثل بزن به تخته
بزنم به تخته یا بزن به تخته نوعی خرافه است که در آن، شخص پس از آنکه سخن مثبتی در رابطه به خود بر زبان آورد و یا یک موضوع مورد علاقهاش به وقوع پیوست، برای دوری از بدشگونی قضا و قدر، با دست به یک تکه چوب میزند یا آن را لمس میکند.
در گذشته در بسیاری از نقاط دنیا زمانی اعتقاد مردم بر این بود که خدایان درون درخت زندگی می کنند، پس درخت یک چیز مقدس بود بنابراین بت های خود را از چوب درخت می ساختند. آنها وقتی احتیاج به کمک خدای درختی پیدا می کردند، به درخت نزدیک می شدند و بر آن دست می کشیدند. یا اینکه به بت ها چوبی میزدند که به اصطلاح خدا را بیدار کنند تا از آنها حفاظت کند. امروزه نیز بسیاری از مردم بدون این که علتش را بدانند هر وقت می خواهند از چشم بد دور بمانند یا چیز بدی اتفاق نیفتد به تخته می زنند.
در بعضی از کشورها همچون اسپانیا، مرسوم است که پس از وقوع امری که ممکن است باعث بروز بدبیاری گردد، همچون برخوردبا یک گربه سیاه در خیابان و یا عدد سیزده قطعه چوبی را لمسمیکنند
🎀http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طنین مداحی میثم مطیعی در جمع عزاداران مقابل کنسولگری آمریکا در تورنتو کانادا
🔹"در خون خفته كه نگذارد؛ نخلِ زينبی، خم گردد"
✍خاطره ای منتشر نشده از بارزانی نخست وزیر کردستان عراق!
🗣داعش به دروازه های اربیل رسیده بود وبیم آن میرفت که شهر عنقریب اشغال شود بارزانی میگوید من پس ازحمله داعش با امریکاییها ترکها انگلیس فرانسه وحتی عربستان تماس گرفتم که همه مقامات این کشورها درجواب گفتند که فعلا هیچ کمکی نمیتوانند بکنند بارزانی میگوید من فورا بامقامات ایرانی تماس گرفتم وبه انها صریحا گفتم که شهر درحال سقوط است اگر نمیتوانید کمکی کنیدماشهر راتخلیه میکنیم لذا مقامات ایرانی فوراشماره تماس قاسم سلیمانی رابمن دادند وگفتند حاج قاسم نماینده تام الختیارمادرامورمبارزه باداعش است لذافورا با حاج قاسم تماس گرفتم واوضاع رادقیقا شرح دادم حاج قاسم بمن گفت من فرداصبح بعدازنمازصبح اربیل هستم به اوگفتم فردا دیراست همین حالا بیایید حاجی گفت کاک مسعود فقط امشب شهررانگهدار بارزانی درادامه میگوید فرداصبح حاج قاسم درفرودگاه اربیل بودمن به استقبالش رفتم حاجی با50نفرازنیروهای مخصوصش امده بود انها سریعا به محل درگیری رفتند ونیروهای پیشمرگه راسازماندهی دوباره کردند ودرعرض چند ساعت ورق بنفع مابرگشت درضمن کمکهای تسلیحاتی ایران نیز برای مارسید بارزانی میگویدحاج قاسم چند نفرازنیروهایش راجهت مشاوره نظامی دراربیل گذاشت وخودش به کربلا بازگشت بارزانی میگوید ما بعدها یک فرمانده داعش رااسیر کردیم وازاوپرسیدیم چگونه شد شما که درحال فتح اربیل بودید بیکباره عقب نشستید این اسیر داعشی بما گفت نفوذیهای ما دراربیل بما خبر دادند قاسم سلیمانی دراربیل است لذاروحیه افراد مابهم ریخت وعقب نشستیم !
http://eitaa.com/cognizable_wan
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⚫️خاطره جالب آیت الله نوری همدانی از آخرین دیدار با حاج قاسم سلیمانی
حضرت آیت الله نوری همدانی بیان خاطره ای از آخرین دیدار خود با شهید سپهبد #حاج_قاسم_سلیمانی:
🔻حاج قاسم سلیمانی مکرر در دفتر ما رفت و آمد داشت، در آخرین دیدار بعد از ملاقات رسمی گفتند که همه بیرون بروند من با شما کاری خصوصی دارم، بنده و ایشان در اتاق ماندیم.
🔻حاج قاسم از کیف کفنش را آورد و به بنده گفت که کفن من را امضا کنید و نام خود را بنویسید و ما هم امضا کردیم، بعد هم گفت می خواهم به عنوان خداحافظی چند رکعت نماز پشت سر شما بخوانم.
🔹بعد از دیدار بنده از ایمان و بصیرت ایشان منقلب شدم و عشق و علاقه به جهاد و شهادت داشت، در زمان خداحافظی سردار سلیمانی را در آغوش گرفتم و آیه" مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا" را قرائت کردم و با چشمان اشک بار خداحافظی کردیم.
⭕️ معنی دعای رهبر معظم انقلاب در حق سردار سلیمانی
🔸 حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در نمازی که صبح امروز بر پیکر سردار شهید قاسم سلیمانی اقامه کردند، دعایی خواندند که ترجمه آن به شرح زیر است:
🔹 اللّهُمَّ انّ هولاء المُسَجّون قُدّامَنٰا عبادک وَابْنُ عبادک وَابْنُ امائک نَزَلَوا بِکَ وَاَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ بِهِ
[خداوندا این کفنشدگان که در پیش پای ما قرار دارند، بندگان تو اند و فرزند بندگان تو و فرزند کنیزان تو اند. نزد تو فرود آمده و تو بهترین کسی هستی که نزد او فرود میآیند.]
🔹اللهُمَ انهم مُحتاجون اِلی رَحمَتک و انتَ غَنی عَن تعذیب عِبادُک
[خداوندا آنها، محتاج رحمت تواند و تو از عذاب بندگانت بینیاز هستی.]
🔹اللّٰهُمَّ إِنْ كانَوا مُحْسِنین فَزِدْ فِي إِحْسانِهِم وَ إِنْ كانَوا مُسِيئین فَتَجَاوَزْ عَنْهُم.
[خداوندا اگر اینان، نیکوکار بودند، بر نیکوکاریشان بیفزا و اگر گناهکار بودند، از گناهشان درگذر.]
🔹اللّٰهُمَّ إِنَّا لَانَعْلَمُ مِنْهم إِلّا خَيْراً وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِهم مِنَّا
[خداوندا ما جز نیکی از آنها چیزی نمیدانیم و تو نسبت به آنها داناتری]
🔹اللُهم صَلِّ عَلی مُحمد و آل مُحمدِ اللهُم ادخلهُم فی رَحمتک و رِضوانک
[خداوندا بر محمد و آل محمد درورد فرست و آنها را در رحمت و بهشت رضوانت وارد کن.]
🔹 اللهُم اِنک توفیتهُم مُتلطخین بِدمائهم فِی سَبیل رضاک مُستشَهدین بَینَ ایدیهِم مُخلصین فِی ذلک لوَجهکَ الکَریم
[خداوندا تو در حالی آنها را قبض روح کردی که در راه رضایت تو در خون خود غلتیده بودند و در برابر تو به شهادت رسیده و برای تو، ای پروردگار کریم، در این راه با اخلاص بودند.]
🔹 اللهُم فاعلِ دَرجاتِهم و احشُرهُم مَعَ مُحمدِ و آله الطاهرینَ و الحقنا بِهم و ارزُقنا الشَهادة فی سَبیلک یا مولای
[خداوندا پس بر درجات آنها بیفزا و آنها را با محمد و خاندان پاک و مطهرش محشور کن و ما را به آنها ملحق کن و شهادت در راهت را ای مولای من (پروردگار من) روزی ما گردان.]
🔹الحَمدُ اللهِ الذی اکرم المُستشهدینَ فی سَبیله . اَلحمدُ لله الذی رزقنا الشهادة فی سَبیله. اَلحمدُ للهِ الذی رزقنا الجَهاد فی سَبیلِ الاِسلام.
[سپاس خداوندی را که شهیدان در راهش را کرامت نهاد؛ سپاس خداوندی را که شهادت در راهش را روزی ما گرداند و سپاس خداوندی را که جهاد در راه اسلام را روزی ما کرد.]
🔖👇👇👇
🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا به حق حسین دل های همه ما گریان شد با اشک رهبر ؛ دل های دشمنان را گریان کن . خدایا بالاتر از غم جدایی #سپهبدسلیمانی #اشک_رهبرم بود خدایا بحق حسین آمریکا و اسراییل را نابود کن
#مرگ_بر_آمریکا
#مرگ_بر_اسراییل
پایگاهاشو بزنم؟
ناواشونو بزنم؟
مایکو بزنم؟
جانو بزنم؟
ماینسو بزنم؟
پمپئو رو بزنم؟
خود نحس ترامپو بزنم؟
کدومو بزنم؟!
.
.
+هَمّشو بزن!
http://eitaa.com/cognizable_wan
عاقبت بخیری یعنی
پسری روستایی
بدون تحصیلات دانشگاهی
به جایی برسه که
منجی چند کشور باشد
جهان رو بترساند
داعش را واژگون کند
راه اربعین و کربلا رو امن کنه
زندگی سوریه ای ها رو
سر و سامان بده
نشان ذوالفقار علی بگیره
بچه های خوب تربیت کنه
از امکانات دولتی
به نفع خودش و
خانواده ش استفاده نکنه
و بعد به آرزوش
که شهادت بود برسه
جسدش بره
کربلا و
نجف و
کاظمین
باعث بیداری
خواب آلودهای عراق بشه
و قیامتی در تشییع
جنازه اش بوجود بیاد
در کشورش
بعد از کلی ناامیدی و اختلاف ،
اتحاد و همبستگی بوجود بیاره
جسدش
از خاک خون آلود خوزستان ،
به مشهد
و قم بره
نمازش را ولی فقیه بخونه
(درهر شهری
نمازی جداگانه
براش خونده شد )
و آخر سر بره
در کنار پدر و مادرش
و با این همه عظمت و شهرت
بگه رو قبرم بنویسید
🏴سرباز قاسم سلیمانی 🏴
بدون هیچ بارگاهی و لقبی و ...
این فرد
قطعا شب اول قبرش را
در آغوش مقتدا وسرورش
ابا عبدالله حسین خواهد بود 😭😭😭😭😭
خوش به سعادتت سردار 😭😭
دمی با جسم خسته ات استراحت کن
که ظهور نزدیک است
خیلی زود باید برگردی و سرباز امام زمان شوی
برای ما دعا کن
که نمیدانیم
چه هستیم و
چه کنیم و
کجا باشیم 😭
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا ... 🙏