eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.6هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
676 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
📚حکایت زیبای "شاهزاده خانم سرخ پوش" از هفت گنبد نظامی پادشاهي دختري داشت زيباروي و هنرمند و دانا كه كسي در خور خود پيدا نمي كرد كه با او ازدواج كند. دختر كه خواستگاران زيادي داشت قلعه اي در بالاي كوه بنا كرد و در راه آن طلسم هائي كشنده گذاشت و گفت هر كس مي خواهد به من برسد بايد از اين طلسمات بگذرد . درب و ديوار قلعه را هم نامرئي كرد و گفت بايد درب را هم پيدا كنند و از در وارد شوند. آن دختر كه نقاش هم بود عكس خود را بر پرندي كشيد و زير آن با خطي خوش نوشت كه " هر كه را اين نگار مي بايد_ نه يكي جان، هزار مي بايد" و آن عكس را در سردر شهر نصب كرد و گفت فرد برنده چهار شرط هم بايد داشته باشد: شرط اول: نيكنام و نيك سيرت باشد. شرط دوم: از روي عقل، طلسمات راه قلعه را بتواند بگشايد. شرط سوم: وقتي به قلعه رسيد بايد از در وارد شود چون ديوار نامرئي بود. شرط چهارم: از او سوالاتي مي پرسم تا عقل و درايت او بر من معلوم شود. افراد زيادي از جواني و هوس آمدند و نادانسته وارد راه شدند و در راه طلسمات كشته شدند و سر هاي آنها را در سر در شهر نصب كردند تا ديگران عبرت بگيرند و بيخودي وارد اين راه نشوند. روزي يك شاهزاده در حال عبور از آنجا بود كه آن صحنه و عكس را ديد و تصميم گرفت انتقام گشته شدگان را بگيرد. ولي ابتدا دنبال راهي براي گشودن طلسمات گشت و بكمك پيرمردي در كوهستان، نحوه گشودن طلسمات را ياد گرفت. سپس به نشانه تظلم و دادخواهي از ظلمي كه كشته شدگان رفته بود لباس سرخ پوشيد و به راه افتاد. پس از سعي فراوان به قلعه رسيد و با زدن طبل و انعكاس صدا توانست در را از ديوار تشخيص دهد و دختر هم در حضور ديگران مراسمي تشكيل داد كه اگر به سوالات هوشمندانه اش پاسخ دهد با او ازدواج كند. دختر در پشت پرده قرار گرفت و بعنوان اولين سوال، دو لولوء كوچك از گوشش در آورد و براي جوان فرستاد و گفت پاسخ آنرا بفرستد. جوان در پاسخ گوهر ها را سنجيد و سه گوهر ديگر بر آنها اضافه كرد و براي او فرستاد. ندا دادند كه پاسخ درست است. دختر گوهر هاي مرد را وزن كرد و ديد هموزن گوهر هاي خودش است. آنها را خرد كرد و با شكر مخلوط كرد و براي جوان فرستاد. جوان آنها را در شير ريخت و باز پس فرستاد. دختر شير را خورد و لولوء هاي خرد شده باقي ماند. دختر فوري از دستش يك انگشتري در آورد و براي جوان فرستاد. مرد انگشتر را گرفت و در انگشت خود كرد و در عوض يك جواهر زيبا براي او فرستاد. دختر از گردنبند خود يك جواهر همنوع آن بيرون آورد و در رشته اي با هم قرار داد و براي جوان فرستاد. جوان هم يك مهره سياه روي آن گذاشت و پس فرستاد. دختر وقتي مهره سياه را با جواهر ديد، گفت كه من همسر خود را يافتم. پدر دختر، راز اين كارها را پرسيد. دختر گفت كه دو گوهر اول كه فرستادم يعني گفتم عمر ما دو روز بيش نيست. فرصت ها را درياب كه مي رود. مرد كه سه گوهر ديگر به آن اضافه كرد گفت اگر عمر بجاي دو روز 5 روز هم باشد باز مي گذرد. مهم تعداد نيست. چگونگي مهم است. تركيب جواهرات با شكر يعني اينكه عمر شهوت آلوده مثل جواهر(عمر) و شكر(شهوات) به هم آميخته اند. چگونه مي توان آنها را از هم جدا كرد؟ مرد جوان با مخلوط كردن شير(معرفت) گفت كه بوسيله تركيب آن با شير معرفت مي توان آنرا انجام داد. سپس انگشتري را فرستادم و به نكاح با او رضايت دادم. او نيز انگشتري را در دست كرد و نيز يك گوهر به نشانه رضايت به من داد. من نيز يك گوهر ديگر به آن بستم و گفتم كه من جفت تو هستم. او هم يك مهره سياه به نشانه دفع چشم زخم به آن بست و پس فرستاد. من هم مهره را به گردن آويزان كردم و او را پذيرفتم. دختر جوان به نشانه لباس سرخ رنگي كه جوان در شروع پيكار به تن پوشيده بود هميشه خود را با زر سرخ مي آراست و به "ملك سرخ جامه" مشهور شد. گفته مي شود كه اين دختر نشانه و سمبل "هنر" است كه اولا همه كس نمي تواند به آن دست يابد. با داشتن هوس نمي توان هنرمند شد. بايد عاشق شد. و ديگر اينكه براي رسيدن به هنر بايد با عقل و تدبير طلسمات و سختي هاي راه را حل كني و كلي رنج و مصيبت تحمل كني تا به آن برسي. اي عروس هنر از بخت شكايت منما حجله حسن بياراي كه داماد آمد (حافظ) بهمين علت است كه عروس هنر، دير ياب است دست همه بدان نمي رسد. يك نفر سعدي و فرشچيان و كمال الملك و ... مي شود و از همگان اين كار ساخته نيست. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🎀http://eitaa.com/cognizable_wan 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
۵ اسفند ۱۳۹۸
بسم الله الرحمن الرحیم راز نجات از بیماری وبا (کرونا)😷 در خاطره‌ای نقل شده است که آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری، آقا میرزا علی آقا شیرازی و سید محمد سنگلجی در سامرا در پشت بام در محضر آیت‌الله میرزا محمد تقی شیرازی درس می خواندند، و این زمان، مقارن با موقعی بود که بیماری «وبا» 🤧 اهالی سامرا را مبتلا کرده و عده ای از شیعیان بر اثر این بیماری فوت 🚑 کرده بودند. در این میان، آیت‌‌الله سید محمد در حالی که ناراحت و پریشان بود، به نزد عالمان مذکور آمد و بین ایشان و آیت‌الله میرزای شیرازی دوم صحبت از بیماری وبا و عوارض مرگبار آن شد. سید محمد فشارکی از آن جمع پرسید: آیا مرا می دانید؟ جواب دادند: بلی؛ افزود: آیا مرا عادل می دانید؟ پاسخ مثبت داده شد، پس ‌آیت‌الله فشارکی گفت: «من به تمامی شیعیان سامرا از زن 🧕 و مرد 🧔 حکم می کنم از امروز تا مدت ده 🙌 روز همه مشغول خواندن «زیارت عاشورا» شوند و ثواب آن را به روح نرجس خاتون والده ماجده حضرت حجه بن الحسن ـ علیها السلام ـ هدیه نمایند تا آن حضرت در پیشگاه خداوند شفاعت 🤲 کند که خداوند، شیعیان این سامان را از بیماری مهلک وبا نجات دهد و من ضامن می‌شوم که هر کس این عمل را انجام دهد، مبتلی به عارضه وبا نگردد». این حکم که صادر گردید، اهل مجلس آن را به تمام شیعیان ابلاغ کردند. و مردمی که در شرایط آشفته‌ای به سر می بردند و تلفات ناشی از بیماری وبا، آنان را در هاله‌ای از بیم و نگرانی فرو برده بود، زیارت عاشور را خواندند. از فردای آن روز هیچ کس از شیعیان به دلیل بیماری وبا، تلف نگردید و بنا به نقلی برخی از سنی ها از آشنایان شیعه خود پرسیدند: سبب این که دیگر کسی از شما بر اثر مرض وبا نمی میرد چیست؟ جواب داده بودند: زیارت عاشورا می‌خوانیم ... آن‌ها نیز به خواندن آن مشغول شدند و بلا از ایشان هم برطرف شد. ⛔ویروس کرونا به شهر مقدس رسید. متاسفانه هنوز مقامات چینی درمان مشخصی برای ویروس کرونا پیدا نکردند. تنها کاری که انجام می‌دهند، تحقیق مداوم و قرنطینه‌ی شهرهاست تا از شیوع آن به جاهای دیگر جلوگیری کنند. می‌گویند پیدا کردن درمان برای کرونا حدود یک سال طول خواهد کشید. 👌 ماهم رجاءً ده 🔟 روز ( زیارت عاشورا ) را میخوانیم و آن را به مادر حضرت صاحب الزمان (عج) حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها هدیه می نماییم تا بیماری کرونا واین بلا از شیعیان برطرف شود و به آنها آسیب نرساند. ❤️ 💞http://eitaa.com/cognizable_wan •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
۵ اسفند ۱۳۹۸
🌷 خاطرات یک فراری 🌷 🌷 قسمت ششم 🌷 🌟 بهترین قسمت کار در حرم ، 🌟 آنجا بود که خانمم به دنبالم می آمد 🌟 و افطار یا سحری را ، 🌟 در حرم حضرت معصومه می خوردیم . 🌟 گاهی غذای تبرکی حرم می گرفتیم 🌟 و گاهی خود همسرم ، 👈 غذا می پخت و می آورد . 🌟 و برای نشستن ، 🌟 جایی را پیدا می کردیم ؛ 🌟 که روبروی گنبد و گلدسته باشد . 🌟 حقوقی که می دادند ، کم بود . 🌟 و متأسفانه ، سه چهار ماه را ، 🌟 یک جا می پرداختند . 🌟 من هم به شدت نیاز به پول داشتم . 🌟 مجبور شدم دنبال شغل دوم بگردم . 🌟 ماه رمضان هم ، رو به اتمام بود . 🌟 به پیشنهاد همسرم ، 🌟 قرار شد برای عید فطر ، 🌟 به اهواز سفر کنیم . 🌟 و عید را ، 👈 در کنار خانواده هایمان باشیم . 🌟 به بلیط فروشی رفتم . 🌟 قیمت بلیط را گرفتم . 🌟 خیلی ارزان بود . 🌟 قیمت بلیط قطار عادی صندلی ، 👈 دو یا سه هزار تومان بود . 🌟 به خاطر همین ، 🌟 یک کوپه کامل گرفتم . 🌟 تا راحت باشیم و کسی مزاحم ما نشود . 🌟 یک روز قبل از سفرمان ، 🌟 خانمم گفتند : 🌷 خانه نیاز به وسایلی مثل آینه ، ظروف ، قابلمه و... دارد . 🌟 من هم گفتم چشم می خرم . 🌟 بعد از حرم ، 🌟 به پلاسکوی روبروی حرم رفتم . 🌟 و هر چه خانم نیاز داشتند ، 🌟 انتخاب کردم . 🌟 اما هر چه گشتم ؛ 🌟 هیچ پول و کارتی ، همراهم نبود . 🌟 خیلی شرمنده شدم . 🌟 نمی دانستم به فروشنده چه بگویم 🌟 وسایل را هم از مکان شان ، 🌟 خارج کرده بودم . 🌟 خیلی از فروشنده عذرخواهی کردم 🌟 و با شرمندگی گفتم : 🌷 آفا خیلی معذرت می خواهم 🌷 انگار پول و کارت و وسایلم را ، 🌷 در خانه جا گذاشتم . 🌷 انشالله یک روز دیگر ، مزاحم می شوم . 🇮🇷 فروشنده گفت : کجا برادر ، 🇮🇷 بیا وسایلت را ببر . 🌷 گفتم : نه ممنون فعلا پول ندارم 🌷 و فردا هم مسافرم 🌷 معلوم نیست که سالم برگردیم یا نه . 🌷 بعداً می رسم خدمتتون . 🇮🇷 گفت : اشکالی نداره ، ببر 🇮🇷 هر وقت آوردی ، آوردی . 🌟 خیلی از اخلاقش خوشم آمد 🌟 راحت به من اعتماد کرد 🌟 ای کاش همه زندگی هامون ، 🌟 پر از اعتماد به همدیگر باشد . 🌷 ادامه دارد ... 🌷 http://eitaa.com/cognizable_wan
۵ اسفند ۱۳۹۸
🌷 خاطرات یک فراری 🌷 🌷 قسمت هفتم 🌷 🌟 بعد از اینکه از اهواز برگشتیم . 🌟 اول پول پلاسکو را دادم . 🌟 بعد دنبال کار دوم گشتم . 🌟 کاری که به تخصصم مربوط باشد ، 👈 پیدا نکردم . 🌟 به ناچار ، در یک شرکت خدماتی 👈 ثبت نام کردم . 🌟 برای تمییز کاری و شست و شو ، 👈 به خانه های مردم می رفتم . 🌟 گاهی پارکینگ می شستم ؛ 🌟 گاهی راه پله ها را ؛ 🌟 گاهی خانه های نوساز را . 🌟 برای بار اول که رفتم 🌟 به من جرم گیر دادند . 🌟 که حمام و توالت را با آن بشورم . 🌟 اوایل اصلاً بلد نبودم 🌟 داخل حمام رفتم و در را بستم . 👈 که بویی به بیرون نرود . 🌟 حدود ده دقیقه ، 🌟 در حمام با جرم گیر تنها بودم . 🌟 داشتم خفه می شدم . 🌟 داشتم از حال می رفتم 🌟 به سرعت بیرون آمدم . 🌟 بعد از آن ، به من یاد دادند 🌟 که جرم گیر را که گذاشتی ، 🌟 بیرون برو ، تا بوی آن برود ، 🌟 آنوقت داخل شو و بشور . 🌟 یک بار ، یک دارو ساز ، 🌟 درخواست نیرو کرد . 🌟 گویا یک نمایشگاه داشتند 🌟 و نیاز به چندتا نیروی خوش تیپ ، 👈 برای پذیرایی داشتند . 🌟 من و چند نفر دیگر را فرستادند 🌟 و من هم با کت و شلوار براق عروسی خودم ، به آنجا رفتم . 🌟 همه کار تأسیساتی می کردند 🌟 ولی من با همان کت و شلوار ، 🌟 از مهمانان پذیرایی می کردم . 🌟 گاهی برای اسباب کشی ، 🌟 گاهی برای نگهداری مریض و سالمند 🌟 به خانه های مردم می رفتم . 🌟 ولی از همان اول ، 🌟 روحیه این کار را نداشتم . 🌟 یک کیف سامسونت داشتم . 🌟 که در آن لباسهای کارگری گذاشتم 🌟 و هر جا اعزام می شدم 🌟 بعد از حرم ، با همان کت و شلوار ، 🌟 به محل اعزام می رفتم . 🌟 و در آنجا ، لباسم را عوض می کردم . 🌟 خیلی ها از دیدن تیپ و ظاهرم ، 🌟 و آمدن برای نظافت ، 🌟 تعجب می کردند . 🌟 یک بار به خاطر همین تیپم ، 🌟 صاحب خانه به من گفت : 🌹 برو آقا پی کارِت ، 🌹 شما این کاره نیستی . 🌟 یک بار خانه یک آقایی رفتم 🌟 که پدر پیرش دوست داشت 👈 ساعت ها با من حرف بزند . 🌟 اما پسرش هی داد می زد : 🌹 آقا زودتر تموم کن 🌟 یک بار خونه یک پولدار رفتم ، 🌟 که در غرق در بی حجابی و سیگار و قلیان بودند . 🌟 یک بار یک خانواده ، 👈 فکر کردند من طلبه هستم . 🌷 ادامه دارد ... 🌷 http://eitaa.com/cognizable_wan
۵ اسفند ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ اسفند ۱۳۹۸
حلول ماه رجب که ماه ریزش و بارش نعمات الهی است و اتفاقا با ریزش باران سیل اسا همراه است را به رجبیون تبریک میگوییم✍🏻 رجب، ماه استغفار از امام صادق علیه السلام نقل شده که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: «رجب ماه استغفار امت من است، پس در این ماه طلب آمرزش کنید که خداوند آمرزنده و مهربان است. رجب را اصَبّ می گویند؛ چون رحمت خداوند در این ماه بر امت من بسیار ریخته می شود. پس بسیار بگویید: اَسْتَغْفِرُاللّه وَ اَسْئَلُه التَّوبَة؛ یعنی از خداوند به خاطر کارهای بدم پوزش می طلبم و از او فرصت بازگشت می خواهم».✍🏻🙏🏻 از رسول خدا صلی الله علیه و آله در خصوص این سه ماه با عظمت نقل شده که فرمودند: «رجب شهر الله و شعبان شهری و رمضان شهر امتی » ماه رجب، ماه خداست و ماه شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امتم. از حضرت سؤال شد: ما معنی قولک رجب شهر الله »؟ چه معنا دارد سخنت که فرمودی ماه رجب ماه خداست؟ حضرت پاسخ داد: «لانه مخصوص بالمغفرة، فیه تحقن الدماء و فیه تاب الله علی اولیائه و فیه انقذهم من ید اعدائه»زیرا ماه رجب ویژه آمرزش و مخصوص مغفرت است. در این ماه خونی ریخته نمی شود (حتی در جاهلیت نیز ماه رجب جزء ماه های حرام به حساب می آمد و جنگ و خونریزی در آن تعطیل می شد) و در این ماه، خداوند اولیا و محبینش را مورد آمرزش قرار می دهد و توبه شان را می پذیرد و آنان را از دشمنانشان می رهاند. سپس فرمود: اگر کسی در ماه رجب حتی یک روز روزه بدارد خدا را از خود خشنود ساخته و خشم الهی از او دور می گردد.»✍🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻 http://eitaa.com/cognizable_wan
۵ اسفند ۱۳۹۸